سلام
من خوبم شما خوبید پس ما خوبیم.
شرح مسئله:
من از یکی از دخترهای دانشگاه خوشم اومده با مادرمم صحبت کردم و اونم ظاهرن راضیه.تصمیم دارم با
اون دخترخانم صحبت کنم.چیزی که به ذهنم می رسه.
برم جلو ازش بخوام چند لحظه وفتشو به من بده اگر قبول کرد اول ازش می پرسم شما ساکن ... (پلاک ماشینش
مال اونجاست) هستید؟می پرسه چطور؟می گم یه سری اطلاعات می خوام.اگر ساکن اونجا بود
بهش می گم یکی از پسرای فامیلمون از یه دختر ... خوشش اومده ولی ما ... نمی شناسیم تو جمع
که بودیم من گفتم تو دانشگامون یکی هست اهل ... بعد قرار شد من برم از اون شخص راجع به آداب و رسومشون
تحقیق کنم.بعدم ازش راجع به آداب رسمشون بپرسم.گذشته از اینکه چه جوابی می ده هدفم اول
سنجیدن احساسی که بهش دارم دوم ترز برخوردش که اصلن حاضر می شه با من حرف بزنه؟
که اگر این دو مورد قابل قبول بودن تو یه فرصت دیگه اصل ماجرا رو بگم و ازش اجازه بگیرم که مادرم با مادرش
صحبت کنه.
به نظر شما این دو مرحله باشه یا فقط دومی؟ولی بگم تا حالا با هم صحبت نکردیم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)