بهار جان شما چند سال داری؟
بشین یک برنامه بریز برای جدا شدن از خانواده. نه این که بی هدف و سرگردون باشی و هر وقت خیلی خسته می شی بگی می خوام بزنم بیرون.
بزنی بیرون که چی بشه؟ کجا بری؟
1- ارشد خوندن توی یک شهر دیگه. با توجه به رشته ات، امکانات خانواده که آیا می تونن شهریه بدن یا نه و ... برنامه ریزی کن و برو ارشد بخون.
2- اگر شاغل نیستی مدتی برو پیش مادربزرگت. هم توی اون شهر دنبال کار بگرد و هم کمی استراحت کن تا اعصابت آروم بشه. شاید تونستی کار خوبی پیدا کنی.
3- اگر شاغلی و نمی تونی فعلا بری، به دوستت و مادربزرگت و ... بسپار اگر اونجا برات کار پیدا کردند، کار و شهرت را عوض کن و برو پیش مادربزرگ.
4- می توی توی همون شهر کوچیک که می گی برای خودت کار مستقل شروع کنی. بسته به مهارت ها و تخصصت یک کاری را شروع کن و زندگی کن.
اگر دوست داشتی بیشتر در مورد شرایط زندگیت و خودت بنویس. شاید به کمک دوستان بشه راه مناسب را پیدا کرد.
دوستی با پسرها اون هم چند نفر همزمان یعنی چی؟
تو اگر واقعا دنبال یک دوست و همراه خوب هستی،چرا چند تا؟
اگر دنبال سرگرمی و بازی هستی، آخر این بازی تو بیشتر از اون چند تا پسر می بازی و حس بازیچه بودن میکنی.
این سرخوردگیها و مشکلات روحیت بیشتر می شه.
دوستی با پسر اون هم تو این شرایط روحی تو اصلا کار درستی نیست.
مطمئن باش که بخاطر شرایط روحیت دچار مشکلات بیشتری می شه.
زمانی برو سمت آشنایی با کسی که بتونی با عقل و درایت انتخابش کنی و بسنجیش.
علاقه مندی ها (Bookmarks)