وقتی خشم و نفرت هر کاری میکنه.

[میشل]

سلام بهار.

تاپیک های قبلیت رو مرور کردم. چند تا تاپیک اصلیت باعث شدن تا حدودی از روحیات و شرایط زندگیت مطلع بشم.

یه کاری هست که اگه انجام بدی، یعنی اگه با همه قدرتت انجام بدی، نه تنها فضای خونه رو تا یه مدت دیگه آروم میکنه، بلکه برات یه فضای اختصاصی هم می سازه:

روزه سکوت.

با خودت عهد کن که دیگه حتی یک کلمه هم تو خونه حرف نزنی. اگه بینتون کتک کاری شد، اگه فحش دادن. اگه سر سفره نمکدون خواستی، هر چی شد، هرچی شد، تو هیچ کلمه ای حرف نزن. اگه خیلی ضروری بود که چیزی رو اطلاع بدی (مثلا میخواستی جایی بری و باید بهشون اطلاع میدادی که داری میری بیرون) روی یه کاغذ بنویس. ه مدت حتی با برادرت هم صحبت نکن. یعنی چه اون اعضایی که باهاشون مشکل داری، چه اونهائیکه مشکل حادی نداری.

تو دختر قوی ای هستی، مطمئنم اینکار به مذاقت خوش میاد.

اگه به روزه سکوتت پایبند باشی، تا یه مدت (شاید به هفته هم نرسه) پدرت یک طرفه غر میزنه. اما بعدش دیگه اونها هم سکوت می کنن. و اون حریمی که دلت میخواد برات ساخته میشه.

این باعث می شه اولا کسی نتونه بهت گیر بده. و دوما خودت هم ناخواسته باعث جروبحث نشی. چون با وجود اینکه گفتی اغلب اونها آغاز کننده هستن، اما شما هم در ادامه پیدا کردن بحث ها، داغ تر شدن بحث ها، و گستردگیشون یه نقش هایی داری. یه انسان زنده ای دیگه. جروبحث یه چیزیه که دو سر داره. اگه یک کسی نباشه که یکی از سرها رو بگیره، تلاش اونیکه اون سر دیگه رو گرفته، ناکام می مونه.

این روزه سکوت می تونه چندین ماه ادامه داشته باشه. تا زمانیکه بتونی در آرامش خودت رو پیدا کنی و به وضعیت زندگیت سروسامونی بدی. و بعد یه رابطه کمرنگ، اما بادوام با خونوادت برقرار کنی. رابطه ای که احترام دو طرفه بهش حاکم باشه.

[باران بهاری11]

سلام عزیزم آروم باش چخبره انقدبیتابی از تو بعیده دخترخوب.. تو ک انقد خوب به بچه ها راهنمایی میکردی حالااون حرفارو به خودت یاداوری کن..دخترخوب انقدحرص نخور دوستم حرف خیلی قشنگی میزنه،اگه حرص وناراحتی کنی شایداون لحظه چیزیت نشه امایه روز شاید وسط خوشی همچی حالت بدشه بگی چی شد من ک شادوخوبم اماافسوس فایده نداره..
بهارزندگی جان (چه اسم قشنگی امیدبخشه..) پدرمادرت از مشکل روحی جسمیت خبردار؟اگه نه کاری کنید یه طوری بفهمند مثلا وقت روانپزشک یا روانشناس بگیر زمانشو بنویس توی دفترت ی جایی میدونی میبینن..اگ فهمیدن بگوخب شماهم بیاید دکترباهاشون بحرفه بیشترمیفهمن ک مراعات کنن پدرمادرن دیگه اگ خدای نکرده خار تو دستت بره انگارمیله رفته تو چشمشون.. این همه اگ بقول تو غرمیزنن ازین خصلت خانواده ناشی میشه..پس آروم باش و بخودت ببال ک چقدعزیزی براشون و این کاراشون از ندانستنه..
یه راهی دارم اگه چندماه یا تا تقریبا سه ماه انجام بدی بگم معجزه میشه شایدباورت نشه اما شرطی داره باشناختی ک من ازتو دارم میدونم بخای میتونی و اون شرط صبره..بهارجان دخترخوب محبت کن فراوان!و تمام فحشهاوبدیهارو ندیدبگیرو همچنان محبت کن محبت بدون ذره ای شکایت و عیب جویی..
اونوقت بعدمدتی محبتی عجیب دریافت میکنی ک شاخ درمیاری..
اگه جواب نداد ک میده راه بالا روامتحان کن یعنی برو پیش دکتر..
بهارشاداب من با جناب sci وبچه ها موافقم ترک موقعیت دردی دوانمیکنه هیچ بدترمیشه و همچنان بحث میشه..
چرا خاستگارسنتی نمیشه؟؟آدمخوارن؟درک ندارن؟خاستگار خاستگاره دیگه یعنی میخاد باهات ازدواج کنه پس شرایطتو بعد حرفاتون میگی اگه خوب بود اگه صلاح دیدی میگی و اینکه ازشون میخای به کسی نگن حتی درآینده چه بشه چه نشه..
اگه باکسی دوس شی وبش بگی فکرمیکنه چخبره و تو کی هستی و تاحالا کسی قبول نکرده وهزارفکر دیگه..
البته تا روحیت خوب نشه ازدواج اوضاع رو بدترمیکنه پس تصمیم نگیر..
عزیزم مواظب خودت باش
تنها خدامیداند بهترین زندگیت درچه معنا میشود من آن را برای تو از خدای مهربون میخام..برات دعامیکنم بهارجان

[bahar.shadi]

سلام بهار عزیز

سال نوت مبارک گلم.

گاهی شنا در خلاف جهت آب همه انرژی آدم رو می گیره و بعد مجبور میشی یا طغیان کنی یا با آب هم جهت بشی.

خوب عواقب فرار رو که خودت میدونی. 100 پله جهنم تر از اوضاع فعلیت.

راهکار هم که میگی جواب نمیده.

خوب چرا سعی نمی کنی یک مدت به ظاهر همونی باشی که اونا میخوان و به ظاهر تاییدشون کنی؟

مثل نقش بازی کردن.

میدونی این کار چه حسنی داره؟

چون مخالفت نمی کنی باهاشون و همسوی جریان آب میشی حساسیتشون روت کمتر میشه.

تو عقاید خودت رو برای خودت داشته باش اما جدال نکن چون جدال فقط خستت می کنه مثل الان.

بذار اونها توی ظاهر اونی رو ببینن که میخوان. وقتی بهشون میگی ازشون متنفری اونها هم ناخواسته علیهت جبهه می گیرن!

حتی اگر نمیتونی باهاشون به تفاهم برسی در ظاهر این کار رو برای آرامش خودت بکن.

حریم های شکسته باید بازسازی بشه تا شرایط نرمال بشه.

تو این احیای حریم های شکسته رو از رابطه خودت با اونها شروع کن. شاید اولش باورشون نشه اما کم کم می پذیرن و در مقابل تغییر

رفتار تو تغییر می کنن. حتی اگر چند ماه طول بکشه! تو داری برای آرامش خودت این کارها رو می کنی.

جو که آرومتر شد و آرامشت رو بدست آوردی میتونی تصمیم بهتری بگیری.

تو حتما از پس مدیریت این بحران برمیای فقط باید بخوای.

مطمئن باش کار خوب هم که پیدا کنی زیاد توی خونه نمیمونی فقط باید فکرت آروم شه تا بتونی درست بگردی و کار خوب گیرت بیاد

تازه اگر بتونی جو رو موافق خودت کنی و بری مثلا کتابخونه صبح تا شب واسه درس خوندن خود دانشگاه رفتن وقتت رو پر می کنه.

بهار شدنیه و تو هم از پسش بر میای.

اگر فریاد کشیدن آرومت می کنه برو یه جای خلوت و فریاد بکش!

از راه غلط اگر بری فقط دردسرهای جدید بهت اضافه میشه. خودت اینو میدونی دوست من.

واسه آرامش خودت هم که شده باید به یک طریقی از خشم و کینه خالی بشی چون خودت مهمی.

یه چیزی میگم که خودم بهش رسیدم.

من از وقتی رابطم با خدا خوب شده زندگیم با همه مسائلش خیلی قشنگ شده. هر وقت رابطم کم یا قطع میشه زندگیم خیلی خیلی بد میشه و روح و

روانم حسابی بهم می ریزه.

حالا دیگه ببین روح نا آرومت با چی میتونه آروم بشه یا چه کاری میتونه آرومش کنه.

هیچ مسئله ای تو دنیا نیست که نشه حلش کرد منتها باید راه حل رو پیدا کرد. راه حل هم فقط با آرامش بدست میاد پس باید خودت رو برای مراحل بعدی

اول آروم کنی تا بتونی پیش بری.

ما هم اگر کمکی ازمون بر بیاد باهات همفکری می کنیم و همدلی.

دعا می کنم شرایطت رو بتونی با تسلط و آرامش درونیت بهتر کنی.

این جمله من رو خیلی تکون داد شاید به درد تو هم بخوره :

آرامش رهایی از طوفان نیست ، بلکه آرام زندگی کردن در میان طوفان است!

آروم زندگی کردن هم روش و راه داره که در بالا اشاره کردم.

برات آرزوی آرامش ذهن و روحت رو دارم.

[شیدا.]

روزه سکوت.

با خودت عهد کن که دیگه حتی یک کلمه هم تو خونه حرف نزنی.

این روزه سکوت می تونه چندین ماه ادامه داشته باشه. تا زمانیکه بتونی در آرامش خودت رو پیدا کنی و به وضعیت زندگیت سروسامونی بدی. و بعد یه رابطه کمرنگ، اما بادوام با خونوادت برقرار کنی. رابطه ای که احترام دو طرفه بهش حاکم باشه.

میشل جان بعید می دونم راه حل خوبی باشه.
چند ماه با هیچ کس تو خونه حرف نزدن دیوانه کننده است.
در ضمن خیلی هم از نظر روانی به ایشون فشار وارد می کنه. زمانی که می خوای حرفی بزنی یا مشکلی داری و همه را تو خودت بریزی !!

نظرم کاملا غیرتخصصی و شخصی است. اگر صحبت شما پشتوانه علمی داره که حرفی نیست.

[bahar.shadi]

راستی میدونی بهار

بهار زندگی از نظر من دختریه که خیلی قابلیت ها داره :


باهوشه

پر انرژیه

خوب میتونه دیگران رو راهنمایی کنه

همیشه زندگی رو از دیدگاه های خوب و متفاوتی می بینه.


همچین دختر توانمندی فقط کافیه که بتونه به خودش مسلط بشه و به قول جناب sci خودش رو آروم کنه.

بعد اگر از بیرون خودش رو ببینه میتونه اوضاع رو با دیدگاه های ناب و متفاوتش بهتر کنه و مدیریت کنه.

همونطور که به خیلی های دیگه توی این سایت کمک کرد. مثل اون بیمار ام اسی که بهش امید داد بهار.

یا خیلی های دیگه.


این ها همش نقاط قوت توست بدون اغراق. فقط کافیه به خودت مسلط بشی.


مثلا برخی کارهایی که بهار.زندگی به مراجعین همدردی برای آرامش و تسلط به عواطف و خشم می گفت انجام دادن این کارها بود :

- نوشتن تمام احساسات و حرفهای زننده که آزارشون میده روی کاغذ و سوزوندن توی سینک ظرفشویی و آب ریختن رو خاکسترش.

- یا بهشون می گفت به فرشته ی آدم هایی که ناراحتتشون کرده نامه بنویسن و ازش تقاضای صلح و دوستی بکنن.


تو همون بهار هستی! فقط اگر لگام خشم و احساساتت رو بدست بگیری به روش هایی که گفتم میتونی از استعدادهای بهار زندگی قوی

دوباره استفاده کنی.

[omid65]

بهار ما افتخار می کنیم بهت، دوست داریم بیشتر توی سایت باشی(از خدامونه :o).
به جای اینکه این همه تو اتاقت باشی ، خب بیا آنلاین شو ، این همه مراجعه کننده میاد اینجا ، میدونی چقدر خوب میشه اگه بهشون کمک کنی ؟

چرا تکنیک صندلی خالی رو اجرا نمی کنی ؟

[بهار.زندگی]

مرسی بچه ها.واقعا ممنونم

صبا جان هرشهری نه اما اون شهر چون دوستم و مادربزرگم هستن میذارن.ولی همونطور که گفتم شهر کوچیکیه و کار گیر نمیاد.

امید مثال چی بزنم؟فکر میکردم منظورم واضحه.

راستش قضیه اینه که من باکره نیستم.مربوط میشه به زمان دانشجوییم که انقد شرایط بد بود که تا اخر وقت دانشگاه میموندم و هرراهی رو رفتم که خونه نرم.دیگه نمیخوام بهش فکر کنم.چندسال خودخوری و گریه کافیه.

میشل جان تو خودت میتونی وسط دعوا یا بدتر کتک کاری چیزی نگی؟اصلا چیزی که میگی نشدنیه.من که تا بگن بالا چشمت ابروئه بهم برمیخوره چطور هیچی نگم؟

باران بهاری دیگه اونقدا حالم بد نیست.یعنی اگه کسی اذیتم نکنه که الکی عصبانی نمیشم.ولی از دمنوشهای ارامش بخش استفاده میکنم.چون اینجا موقع عصبانیت نوشتم ممکنه به نظر بیاد عصبیم اما در واقع اکثر اوقات ارومم و همه فکر میکنن مرفه بی دردم.از اینا که میگن خوش بحالش.
به تجربه فهمیدم تو خونواده من نباید غصه هات رو بروز بدی چون یه روز علیهت استفاده میشه.

در مورد خواستگار سنتی هم شرایطمو بالا گفتم.

بهارشادی جان گاهی فرار کم ضررترین یا گاهی تنها راهه.من تا جایی که ممکنه مراعات میکنم اما اینکار اونا رو وقیحتر میکنه و صبر منم حدی داره.دیگه بحثها راجب جزئیترین مسائل شده.ظهرتا شب تلویزیون در اختیار پدره،حق استفاده از تلفن،کامپیوتر،نت نیست.تو مسائل شخصیت دخالت میکنن.با کی تلفنی حرف میزنی؟
در واقع چون دارن غذا و جای خواب بهت میدن بقیه حقوق رو ازت گرفتن.اونم چه غذایی!دستپخت افتضاح مامانم.
گمونم زندانم همین شرایط رو داره.نه؟

بهارشادی اون دو راه حل رو انجام دادم.اما خانه از پایبست ویران است.

شیدا جان بله نظرت درسته.

امید همونطور که گفتم نمیتونم زیاد از نت استفاده کنم.همچنین تو ترکم:) و طبق توصیه جناب

- - - Updated - - -

یکی بگه جریان ویرایشش چه جوریه؟
خودشم یهو ارسال شد!
ادامه...

طبق توصیه جناب sci سعی کردم از تاپیکای دیگه دوری کنم.

.....
من میدونم ارتباط با پسرا چه عواقبی داره.خوشمم نمیاد.باور کنید در روز بارها و بارها این موقعیت برام پیش میاد که دوستیشونو بپذیرم.اما دوست ندارم.

درونم جنگی به پاست.بین اونچه دوست ندارم و شرایطی که بهم تحمیل شده.اونم با وجود اتفاقی که برام افتاده میتونید تصور کنید این ارتباطا چقد برام ناراحت کنندن.

اما گاهی فقط دلم میخواد از اینجا دور شم

[صبا_2009]

بهار ببين من درست فهميدم؟

خانواده ي بهار در مورد جزئيات زندگي بهار كنجكاو هستند مثل بيرون رفتنش، با تلفن حرف زدنش، كار و وضعيت تحصيليش، پوشش و ظاهرش و حتي اينكه ديگران در مورد بهار چه نظري دارند، در تمام اين موضوعات هم نظرشون رو بيان و گاهي تحميل مي كنند. بهار در مقابله با اين اعمال نظرها نمي تونه خاموش باشه و اعتراض ميكنه و نتيجه اعتراض هم بحث و درگيري و گاهي كتك كاري هست.

[meinoush]

بهار جان الان به نظرمیاد خشمت زیاده. کاری که الان باید بکنی یه ورزشه. یه چیزی مثله دویدن. یا باشگاه بری و ورزش های مداوم ولی خیلی ملایم بکنی که به بدنت صدمه نزنه. بعدش که تخلیه شد یه مقدار از عصبانیتت می تونی از روشهای اقای شی استفاده کنی. بعد از ایندو تا وقتی که اروم تری می تونی راجع به وضعیتت فکر کنی.
فرار که نمیشه کرد. می تونی؟ نمیشه. اونم یه بدی های واسه خودش داره. اجاره خونه می تونی بدی؟ مخارج خودتو می تونی بدی؟ الان می تونی با پول کارکردن به خریدای شخصی خودت برسی اما اونوقت هزینه خونه هزینه خورد و خوراک و این چیزا هم اضافه می شه.
کتابخونه هم می تونی بری درس بخونی. می تونی بگی که می خوای برای ارشد درس بخونی و میری کتابخونه.
دوستی با پسرا هم اگه ارومت می کنه و اگه نه تو وابسته می شی نه اون پسر تا یه حدی عیب نداره به نظر من. البته بعیده که هیچکدوم به هم وابسته نشین. تو وابسته نمیشی چون انقدر اعصابت خورده و فکر و مشغله فکری داری که به احساسات نمیرسه و عمیق نمیشه احساساتت اما اون پسر مقابل احتمالا فکرش اسوده تر باشه و احتمال وابسته شدنش هست.

- - - Updated - - -

راستی به ازدواج هم فکر کن. یه مقدار با ورزش با روشهای مدیتیشن و با کتابخونه و این چیزا خودتو از محیط خونه دور کن و ارامشتو برگردون. بعد هم به گزینه های ازدواجت جدی فکر کن و اگه ادمی رو پیدا کردی که به نظرت مناسب بود و می شد باهاش خوشبخت بشی به خاطر گذشته ها و به خاطر خونواده ات از دستش نده. البته دلیلی هم نداره با هر ادم بی ربطی ازدواج کنی ولی ازدواج هم با یه ادم خوب خوبه دیگه.

- - - Updated - - -

انرژیتو واسه خودت بذار. واسه متقاعد کردن دیگران مخصوصا خونواده ات نذار. واسه کسی وقت و انرژی بذار که بفهمه. امیدوارم تو خوشبخت شی.

[باران بهاری11]

سلام بهارجان
من ک نگفتم تو خیلی حالت بده وعصبی..بهرحال ازرفتاراونا نارحت میشی ک..تازشم گفتم آخرین راهه..
درمورد خاستگارسنتی هم من یجورایی حدس میزدم بت اون حرفاروگفتم..بهارجان تو ک از اینجور آدما بدت میاد وسالهاگریه کردی با انتخاب همون روش طرف مقابل تورو بد تصورمیکنه درصورتی ک اینطورنیستی..
به پدرمادرت محبت کردی؟تابحال شده چایی ببری براش..میدونم متنفری اماانجام بده. تابحال بی دلیل بوسشون کردی؟حتی بانفرت تمام..اگ برام عزیزومهم نبودی انقدنگران حالت نبودم مثل بقیه بچه ها ک دوس دارن بهار.زندگی همدردی شاد باشه..برا گشتن تو سایت میدونستم براذهن سطحی نبایدبیاین چیزی نگفتم..برارفتن به شهردیگه هم ترک موقعیته اینطوری اوضاع خوب نمیشه باید ریشه ای حل شه..
نگفتی امتحان میکنی محبت کردن رو؟آره؟
راستی چه دمنوشی میخوری؟
شادباشی