درخواست مهریه و بی اعتماد شدن به همسرم
سلام دوستان خوبم...
بازم منم میدونم نباید شاید اینجا میومدم ولی خوب مشکلات شدیدی که پیدا کردم منو وادار کرد بیام اینجا چون درمونده شدم...
حالم خیلی بده و واقعا با بغض دارم اینا رو مینویسم...
مشکلاتم رو میدونستین ..زندگیمون داشت خوب میشد داشت رو به راه میشد که ..
که یهویی زنم گفت مهریمو میخوام... میگه میخوام زندگی کنم ولی مهریم رو میخوام .
هر چی هم میگم دلیلش چیه میگه حقمه میخوام...
حتی توی بحثامون گفته شاید بخوام جدا بشم ازت ولی نمیخوام توافقی باشه چون مهریم رو هم میخوام..
میگم منو نمیخوای؟ میگه چرا دوستت هم دارم ولی مهریمو میخوام.
ینی جواب هر سوالم رو با همین جمله میگه .. من مهریمو میخوام.
بهش بی اعتماد شدم یهویی عوض شده نماز و خدا رو گذاشته کنار ... داره از دین برمیگرده و ادم دیگه ای شده همه این اتفاقا هم یهویی رخ داده و هنوز شکه ام .
من و خانمم به جایی رسیدیم که نزدیک بود جدا بشیم ولی خانمم خودش بهم گفت خیلی دوستت دارم و گریه هم کرد ..
ولی جدیدا میگه اگه دوسم داری پای حرفت باش و مهریم رو بده .. میگه ثابت کن واسه مهریه نموندی ..
منم خوب ناراحت بودم و گفتم اگه طلاق میخوای چرا میخوای اذیتم کنی بیا توافقی جدا میشیم ولی میگه توافقی چرا ؟ من مهریمم میخوام.
با توجه به این حرفا من چطوری بهش اعتماد کنم که مهریش رو میخواد و دوستمم داره ؟ و میخواد زندگی کنه؟ میترسم مهریه رو قسط بندی کنه ( چون واقعا ندارم بدم و اینو هم میدونه) و جدا هم ازم بشه..
حس میکنم دارم بازیچه میشم. حالم خیلی بده خیلی بد..
یه راهنمایی یه کمکی یه حرفی بهم بزنین که قانع بشم زنی که دوسم داره داره این کارا رو باهام میکنه.
ضمنا خیلی هم باهاش حرف زدم خیلی خیلی باهاش حرف زدم قانع نمیشه و سر حرفش هست و هیچ شوخی در کار نیست
[size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا . [/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)