سلام.
در جریان خواستگاری، سوالای زیادی از خواستگارم پرسیدم.
هم مطالب تالار، هم CD دکتر فرهنگ، هم کتاب های مختلف هم تجربیات دوستام، هم تجربیات خودم و ... از خیلی چیزا استفاده کردم تا بتونم سوالایی طرح کنم که هم دغدغه هام رو پوشش بده، هم بتونم طرفم رو درست بشناسم، هم در خلاصه ترین حد ممکن باشه(چون وقتم محدوده)
خب یاد گرفتم که سوالات رو تا جایی که میشه، باید غیر مستقیم بپرسم و جوری بپرسم که با پرسیدن سوالم، به طرف مقابل، سمت و سو ندم. یعنی عقیده ی خودم رو وارد سوال نکنم. تا عقیده ی طرفم، خالص برام مشخص بشه.
تا حدی موفق هم شدم.
اما بعضی از سوالا رو نمیشه مستقیم نپرسید.
ممکنه انقدر غیر مستقیم بپرسم که اصلاً اون جوابی که میخوام از توش در نیاد.
پس به ناچار بعضی ها رو مستقیم میپرسم.
حالا مشکل کجاست؟
مشکل اینه که وقتی من با دوستم در مورد خواستگارم مشورت میکنم، و بعضی از سوال جوابا رو براش میگم، میگه معلومه کسی که اومده خواستگاری، وقتی ازش اینو بپرسی، اینو میگه!
یعنی دوستم معتقده که بعضی سوالا جوابش از قبل معلومه. و هر کسی که باشه، همینو میگه. و در عین حال، این تضمینی نیست که ایشون در آینده همین رفتار رو داشته باشه!
از طرفی، شاید حرف دوستم درست باشه.
از یه طرف دیگه میگم اگه اینجوری بخوام فکر کنم که دیگه به هیچ جوابیش نباید اعتماد کنم.
نظر شما چیه در این مورد؟
یه مساله ی دیگه هم هست. در مشورت با دوستم و با زنداداشم، هر دو بهم گفتن که تو خیلی ساده ای!
و خیلی خوش بینانه داری به خواستگارت فکر میکنی.
اینکه هر دو نفرشون اینجوری بهم گفتن، یه جوریم شده! میگم نکنه دارم تو خیالاتم ایشون رو محک میزنم و اصلاً شخصیت دیگه ای داره!
اینو چه جوری متوجه بشم که زیاد از حد خوش بینانه دارم به قضیه نگاه میکنم یا نه؟!
ممنون میشم که مثل همیشه کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)