به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 59
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 91 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,277
    سطح
    19
    Points: 1,277, Level: 19
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا علاقه قابل تغییر است؟

    سلام. مدت 6 سال با یک خانم دوست هستم. 2 سال که سربازی بودم بعدش (یعنی 4 سال) بهترین سالهای عمرهر دوی ماست. خیلی همدیگرو دوست داشتیم. در اینکه می خواستیم با هم ازدواج کنیم شک نداشتیم. من خیلی بخاطرش عوض شدم و اونم همینطور بخاطر من. هر دو از تغییراتمون راضی بودیم. این رابطه مثل یک رابطه زنو شوهری بود (.... فهمیدین منطورم چیه؟) ما سر ادامه تحصیل با هم مشگل پیدا کردیم من می خواستم ادامه بده اما اون م گفت نه. خلاصه قهر کردیم از اون قهرا که همیشه بیشتر از 3 روز طول نمی کشید. یا من کوتاه میومدم یا اون. این دفعه من کوتاه اومدم اون زنگ زدم گفتم اگه نمی خوای درس نخون اما اون گفت مساله این نیست دیگه. تو دله منو شیکستی تو منو خورد کردی و از این حرفها . خلاصه گفت می خواد تنها باشه و خیلی عوض شده و شده دقیقا مثل گذشته بی علاقه و بی تفاوت. از این ماجرا 1 ماه میگذره اما من فقط دعا می کنم و می خوام که برگرده. ضمنا خانوادهامون در جریانه. من با مادرش صحبت کردم می گه خیلی اذیتش کردی قاطی کرده . آره من اذیت کردم اا در طول 4 سال. مثل همه زندگیا هم خوشی داشتیم هم دعوا اما اون امروز فقط بدیا رو می بینه. چیکار کنم؟؟ اون خیلی تودار و محکمه اما من نه دل نازکم. خواهشا کمکم کنید. خیلی ازتون ممنونم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 شهریور 91 [ 21:25]
    تاریخ عضویت
    1390-7-18
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,285
    سطح
    19
    Points: 1,285, Level: 19
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 45 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سوال مهم. خواهش می کنم جواب بدید

    فقط دوست داشتن شرط زندگی ماندگار نیست !! دوست من اصلا راجع به مشکل اصلی اون باتحصیلتون و اینکه چی برخوردی کردین که میگه خوردش کردین توضیحی ندادید

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 91 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,277
    سطح
    19
    Points: 1,277, Level: 19
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سوال مهم. خواهش می کنم جواب بدید

    من اینجا منتظرم. رفتم یه دوری تو این موضوعها زدم . خیلی واسم جالبه. حیف که وقتم کمه و بیشتر باید درس بخونم واگرنه همش اینجا پیش دوستای خوبم می بودم و سعی می کردم در ودل هاشونو جواب بدمو خودمم درد و دل کنم.

    دیدم بعضی از دوستان سوالهایی پرسیده بودن گفتم قبل از اینکه شما بپرسید خودم بگم شاید راحتتر کمکم کنید
    1. ترم آخر لیسانس و داوطلب ارشد
    2. خانواده ام کاملاً موافق هستند با دوستم حتی بعضی وقتها با هم می رفتیم بیرون ( البته پدرم خبر نداره)
    3. خونه دارم ماشینم دارم فقط کار ندارم ( اینا رو هم خانواده ام دادن)
    4. قبل از این جدایی خیلی دوست داشتیم زود ازدواج کنیم و می دونستیم من قبلش باید کار داشته باشم اون می گفت برو سر کار من می گفتم بعد از ارشد می رم سر کار ( دیگه کاملاً در مورد ادامه تحصیل من به توافق رسیده بودیم. حتی می گفت که اگه شهر دیگه قبول شدم اول نامزد کنیم بعذ با هم بریم. می گفت نمی ذاره من تنها برم.)
    5. راستش واسم سخته اینو بگم اما الان که فکر می کنم خیلی اذیتش کردم ( مثلاً: می گفتم اگه ارشد قبول نشی من می رم با یکی از هم کلاسیهام ازدواج می کنم. می گفت اگه قبول نشی از نظر من همه چی تمومه. ولی بخدا فقط واسه این می گفتم که بخونه مثلاً داشتم تحریکش می کردم. آخه وقتی ما دوست شدیم من دیپلم نداشتم انا کار داشتم. اصلاً درس دوست نداشتم اما اون منو تحریک کرد انگیزه داد باهام کار کرد نتیجشم این بود که من با معدل 19 دارم لیسانس می گیرم.) حالا شما اینا رو بخونید جواب بدید بازم اگه سوالی باشه جواب می دم. خیلی حس خوبی دارم که شما می تونید کمکم کنید

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    سلام.
    به همدردی خوش اومدی

    دوست عزیز، همونطور که ممکنه تا الان متوجه شده باشی، این تالار، در مورد دوستی های دختر و پسر، مشاوره نمیده و اونو راه درست و اصولی نمیدونه.


  5. 2 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (پنجشنبه 24 آذر 90)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 91 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,277
    سطح
    19
    Points: 1,277, Level: 19
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    بازم سلام 20 بار اومدم نگاه کردم ببینم کسی جواب داده؟ اما نخییییییییییییر
    دوستان راستش نگرانم توضیحاتم کم باشه یا خوب همه چیزو نگفته باشم و این باعث شه خوب نتونید راهنمایی کنید بخاطر همین گفتم کمی بیشتر توضیح بدم.
    ببینید ما 6 ساله(از 84) با هم دوستیم اولش مثل بقیه دوستیها بود واسم (من قبلاً هم با کسایی دوست بودم) اما در این مورد خیلی زحمت کشیدم تا دوست شیم اونم از طریق یکی از دوستاش. بعد از چند ماه رفتم سربازی و تو این مدت حسابی تحقیق کردم نمی خواستم مثل دوستام الکی عاشق شم.(سنمون مناسب بود (3 سال اختلاف) خانواده هامون از لحاظ مذهی و فرهنگی و ... تقریباً همه چی) تو دوران سربازی اتفاق خاصی نیافتاد اما تلفنی با هم در ارتباط بودیمو بیشتر وابسته شدیم. بعد از سربازی می خواستم کارمو گسترش بدمو کار کنم اما گفت تحصیلات هم برا خودش هم برا خانواده اش مهمه (خودشم اون سال وارد دانشگاه شده بود) خلاصه به سختی درس خوندمو تلاش کردم تا رفتم دانشگاه.همه چیز عالی بود و با این قبولی تنها مانع ازدواجمون رفع شد .خانواده ام هم در جریان بودن. حتی چند بارم با هم رفتیم سر کلاس های من و همه ی همکلاسیهام می شناختنش تا به قول معروف تابلو شه من متعهدم (خودم اینو می خواستم) . بارها و بارها امتحانش کردم می خواستم ببینم جقدر واسش مهمم و الحق و انصاف همیشه قبول شد تو امتحانا. منتهی من انگار برای اثبات خودم بازم چیزایی می گفتم و می خواستم اونم با اکراه با بعضی وقتا با میل قبول می کرد و می گفت زندگی آینده مهمتر از ایناست و گذشت خیلی مهمه. منم خیلی گذشت می کردم ولی اشتباه هم خیلی کردم.(البته الان می فهمم اون کارا اشتباه بوده).مثلاً می گفتم آرایش کن یا نکن قبول می کرد. ما کمی رابطه داشتیم تا اینکه بیشتر شد و اون همش اوایل عذاب وجدان داشت (پدرش فوت کرده) می کفت بابام ناراحت می شه. تا اینکه با هم صیقه موقت خوندیم و شدیم زن و شوهر (شک نداشتیم که با هم ازدواج می کنیم. من هنوزم شک ندارم) وروابطمون خیلی بیشتر شد. همه جوره هوای همو داشتیم. هم خیلی موفق بودیم هم خیلی راضی. همه چی عالی بود و من بازم خودمو اثبات می کردمو اونم قبول می کرد. در باره آینده و ازدواج و ماه عسل و همه چی خیلی حرف می زدیم برای تک تک روزاش باهم برنامه داشتیم. تا اینکه سر ادامه تحصیل مشکل پیدا کردیم. البته من قانعش کردم که الان وقتشه و بعد خیلی سخت می شه اونم قبول کرد اما با اکراه. اون مغتقد بود دوستیمون طولانی شده و بهتره اول برم سر کار و ازدواج کنیم بعد با هم دوباره درس می خونیم. من بخیال خودم برای تحریکش و انگیزه برای ادامه تحصیل حرفهای بدی زدم ( الان می فهمم بد بوده) مثلاً می گقتم اگه درس نخونی ادامه نمی دم یا اعتباری نیست با کس دیگه ی دوست نشم و از این حرفها ( قبلاً هم تهدیدش کرده بودم و جواب داده بود) { اعتراف می کنم هیچ کدوم از این کارها رو نمی خواستم بکنم و فقط بخاطر تحریک اون به درس خوندن بود و همیشه بهش وفادار بودم-- البته با همکلاسیهام اوایل راحت بودم و این موضوع ناراحتش می کرد اما من روابطمو محدود کردم اونم راضی شد}. خلاصه بعد از چند روز دوری و نه اس نه میس من تماس گرفتم اما گفت دیگه مساله تحصیل نیست . می گفت من دلشو شیکستم و بهم اعتماد نداره. می کفت ....( تو دعوا که حلوا خیرات نمی کنن پس طبیعیه) بعد از 3 هفته بازم می گفت نه اما نه با اون دلایل دلیلش اینه کا ما به درد هم نمی خوریم. می گه همیشه که اذیتش می کردم اون تصمیم می گرفته ازم جدا شه اما از جدایی می ترسیده و الان دیگه ترسش ریخته. (راست می گفت حتی طاقت دوری 1 روزه رمی گفت اصلا ناراح

    حتی طاقت دوستی 1 روزه رو نداشت ) اما الان بعد 3 هفته می گفت هم آرومه هم راحت. من با مادرش صحبت کردم و اون گفت نه اونم خیلی ناراحته. حالا سئال من اینه:
    1. می شه دل شیکسته رو درست کرد؟
    2. می شه این رابطه رو فراموش کرد؟
    3. می شه عشق تبدیل به این شه که الان هست؟
    4 می شه برگرده؟؟ این خیلی مهمه. من می دونم اشتباه کردم. هم تو این سایت هم سایتهای دیگه هم مشاور یا هر راه دیگه رو برای فراگیری فنون ارتباطات و مهارتهاش فهمیدم و اطمینان دارم اشتباهام و تکرار نمی کنم. اما می خوام همونطور که بد بودم خوبیهام هم برای همین فرد باشه. دوستان اینجا انقدر از خودم بد گفتم که خودمم از خودم بدم اومده اما اینم بدونید که خوبی هم خیلی داشتیم اما به نظر اون و به گفته ی خودش الان فقط بدی ها رو می بینه و یادش مونده.
    خواهش می کنم کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون
    سلام.
    به همدردی خوش اومدی

    دوست عزیز، همونطور که ممکنه تا الان متوجه شده باشی، این تالار، در مورد دوستی های دختر و پسر، مشاوره نمیده و اونو راه درست و اصولی نمیدونه.

    بله متوجهم. دوست خوبم من دوستی نمی خوام. موضوع من الان ازدواجه. موضوع خیلی مهمتر از یک دوستیه که بخواد براحتی خاموش شه. می شه گفت این یک زندگیه نه؟ 6 سال که گذشته هیج اما آینده چی؟ من می خوام جبران کنم و الان شکننده تر از اینم که شما و بقیه دوستان دست رد به سینه ام بزنن. اگه درست شه (انشا ا.. بشه) 2تا جوون با هم زیر یک سقف زندگیشونو ادامه می دن. اون روز که انشا ا... نزدیکه به یاد همتون خواهم بود و براتون دعا می کنم.


  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    78
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    یه دسته گل بخر همراه با خانواده رسما برو خواسنگاریش!فقط همین و بس...

  8. 17 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (سه شنبه 17 آبان 90)

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 آبان 91 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1387-5-30
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    9,023
    سطح
    63
    Points: 9,023, Level: 63
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 476 در 164 پست

    Rep Power
    69
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    زن اميدوار درست ميگه
    دوست عزيز با خانواده برين خواستگاري فقط همين راهه كه جواب ميده
    چه خبره 6 سال دوستي ! هركي باشه خسته ميشه از اينهمه سال دوستي !! الانم اگه بخواين از دلش در بيارين به نظر من ايشون ديگه حاضر نميشه كه بياد دوباره سر دوستي!!!! خوب صبر و تحملم يه حدي داره...

    دوست عزيز به نظر منم همين ازدواج تنها راه حل آخرتونه
    اگه برين خواستگاري بهش ميفهمونين كه ميخواستينش و اينهمه سال بيخودي الافش نكردين به نظرم ديگه حرفي از دوستي نزنين يا خواستگاري و ازدواج يا اينكه خوب رهاش كنين به نفع هردوتونه 6 سال زندگي كم نيست ديگه بيشتر از اين نكنينش
    گرچه ازدواجم در صورتي راه حل خواهد بود كه شما به درد همديگه بخورين و با هم جور باشين ، وگرنه بعده ها دچار مشكل ميشين
    موفق باشين

  10. 10 کاربر از پست مفید حنان تشکرکرده اند .

    حنان (چهارشنبه 18 آبان 90)

  11. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    سلام،

    دوستان گفتند، من هم تکرار می کنم.

    تنها راهش رسمی کردن این رابطه است. بروید خانه شان خواستگاری.
    به هر حال ما زیاد نمی توانیم بفهمیم چه در سر اون دختر می گذرد.
    ولی خانم "یک زن امیدوار" و حنان بهتر حس اون دختر رو درک کردند. او خسته شده از این بلاتکلیفی.

    با توجه به اتفاقات افتاده، و با توجه به این که شما او رو می خواهی، بروید خواستگاری و حداقل عقد رسمی بکنید.
    و بعد هم سعی کن هرچه زودتر خودت رو جمع و جور بکنی و شاغل بشوی و بروید سر خانه زندگیتان. به هر حال اگر دوران عقد هم بخواهد طولانی بشود، مشکلات خودش رو به همراه خواهد داشت. به خصوص که شما در اصل چند سال هم از دوران زن و شوهریتون می گذرد!!!

    ان شا الله خوشبخت بشوید.

  12. 5 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (چهارشنبه 18 آبان 90)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 دی 91 [ 16:14]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,277
    سطح
    19
    Points: 1,277, Level: 19
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 38 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    دوستای گلم خیلی خیلی ممنون بابت راهنماییتون
    این چند روز فقط فکر کردم. بچه ها من شرایط ازدواج ندارم. چیکار کنم؟؟ چیکار کنم؟؟ بچه ها سوال من اینه: مگه میشه آدم یهو اینهمه عوض بشه؟؟ دل که بشکنه دیگه نمی شه کاری کرد؟ ذیگه درست نمی شه؟

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 اسفند 90 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1390-6-15
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    1,271
    سطح
    19
    Points: 1,271, Level: 19
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    229

    تشکرشده 230 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا علاقه قابل تغییر است؟

    ما کمی رابطه داشتیم تا اینکه بیشتر شد و اون همش اوایل عذاب وجدان داشت (پدرش فوت کرده) می کفت بابام ناراحت می شه. تا اینکه با هم صیقه موقت خوندیم و شدیم زن و شوهر
    منظورتون اینه که ارتباط جنسی هم داشتین؟

    مگه میشه آدم یهو اینهمه عوض بشه؟؟
    واقعا بنظرت یهو عوض شده!!؟؟؟؟ یعنی قبول نداری که خودت با حرفایی که بهش زدی، با زخم زبونات، با رفتارت رفته رفته باعث شدی اینطوری بشه؟ هربار که بهش گفتی اگه اینطور نشه من میرم با یکی از هم کلاسیهام یا اگه اونطور نشه تموم! هربار که اینو شنیده یه بار تو خودش شکسته، اون موقع هیچی بهت نگفته، انقدر ادامه دادی تا.......
    جون هرچی مرد ِ راست و حسینی قضاوت کن! اگه اون باهات همچین کاری میکرد چکار میکردی؟ بیشتر از 6 ماه دووم میاوردی؟ ولی اون 6 سال تحمل کرد! (اگه من جای اون بودم بهت میگفتم ............. ;) حیف! حیف!! که قوانین تالار اجازه نمیده بگم چی میگفتم! چی باعث شده شما پسرا انقدر احساس تحفه بودن کنید؟! )

    دل که بشکنه دیگه نمی شه کاری کرد؟ ذیگه درست نمی شه؟
    چوب خطت بدجوری پر شده پیش این دختر!!!!! اگرم درست بشه حداقل راه درست شدنش حرف زدن و وعده وعید فرداهای روشن دادن و یه معذرت خواهی ساده نیست!!!

    بچه ها من شرایط ازدواج ندارم. چیکار کنم؟؟ چیکار کنم؟؟
    خب شرایط ازدواج پیدا کن! شما که میگی خونه دارم ، ماشین دارم، فقط کار ندارم! خب برو پیدا کن! هسته اتم که نمیخوای بشکافی! یا نمیخوای که بری کوه بکنی! آدم اگه یکو بخواد واسه رسیدن بهش سختی های راهم به جون میخره! بعدشم قرار نیست که همین الان عروسی کنید! حداقل الان شرایط خواستگاریو که داری! نامزد میکنید تا یکی دو سال دیگه! بالاخره که میخوای یه روز تشکیل زندگی بدی حالا چه با این دختر چه با کس دیگه بالاخره یه روز باید بری سر کار تا آخر عمرت میخوای بیکار بمونی؟ فقط نگو نمیتونم و درس دارم و نمیشه و ... (اینا بهونه س)
    من خودم هم کار میکنم هم درس میخونم، خیلی از دوستام هستن که ازدواج کردن هم خودشون درس میخونن و هم شوهراشون. تازه اون شوهر داره هم خرج زندگیشونو میده هم خرج تحصیل خودشو زنشو.

  15. 4 کاربر از پست مفید آتنــــــا25 تشکرکرده اند .

    آتنــــــا25 (شنبه 28 آبان 90)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 98
    آخرين نوشته: شنبه 05 مهر 93, 01:51
  2. تغییر مردها بعد از بچه دار شدن...امیدی هست؟
    توسط tabasom321 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 25 خرداد 92, 16:15
  3. آیا تغییر رفتار درست است؟ یا خودم باشم
    توسط سرنا در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 28 مهر 91, 03:10
  4. امکان تغییر هست؟ !
    توسط mojgan_1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 آبان 90, 23:42
  5. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.