به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 آبان 90 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    997
    سطح
    16
    Points: 997, Level: 16
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    جدایی یا صبر و ادامه دادن (خواستن همیشه توانستن نیست)

    سلامی به رنگ پاییز.... سلام من نیما هستم . خیلی جالبه که با تایپ گزینه خودکشی اینجا رو پیدا کردم... من یکمی از داستان زندگیم رو میگم هرکی حوصله کرد بخونه و نظر بده خوشحال میشم.... من 21 سالمه . حدود 4 سال پیش به خاطر اینکه از کسی که دوسش داشتم و اونم داشت جدا شدم و وارد دنیای نت شدم که یه جورایی این قضیه واسم حل شه لاقل کمرنگ شه. وارد سایت چتکن شدم حدودا 2 ماه از ورودم به اونجا میگذشت که با دختری آشنا شدم که شد همون انگیزه ای که دنبالش بودم شد همه چی... هر روز باهاش میحرفیدم از طریق نت و با هم در دل میکردیم همه چیزای همو میدونستیم دیگه... بعد 6 ماه بهش پیشنهاد دوستی دادم . اون یه شهر من یه شهر...از همون اول گفت منو میخوای دوره همه دخترارو خط بکش ... یعنی حتی حرف هم نزنم با هیج دختری... از همون اول دوستی بهم مشکوک بود خیلی بارا دعوا میکرد منو متهم به خیانتی میکرد که نکرده بودم... من به خاطر اون حتی شهر دانشگامو زدم شیراز تا اونم بزنه شیراز که نزدیک هم باشیم اما وقتی من لیست دانشگامو رد کردم اون گفت خانوادش گفتن اراک ... اون رفت اراک من شیراز....همون ترم یک دانشگاه ( رشته نقاشی ) چون همه دختر بودن اونارو با سارا عشقم آشنا کردم و دیگه همه میدونستن من ماله کسی هستم...
    حدود عید 2 سال پیش من یه موضوعی رو راجب خانوادم گفتم بهش که نتونست درک کنه و خیلی راحت گفت نمیخوامت ( این حرف رو قبلا هم گفته بود ) خلاصه منو تحقیر کردو گفت تو نمیتونی با گسی جز من باشی فقط منم که میتونم با شرایطتت کنار بیام (منظورش مالی بود ولی من در حد متوسط بودم) و خیلی تحقیر های دیگه... من همون شب رفتم با 2 نفر دوس شدم بازم نتی ( چون واقعا دوسش داشتم) خلاصه بعد 2 هفته باهام آشتی کرد ولی من دوستیمو با اونا بهم نزدم. سارا هر 2 هفته به سرش میزد که بگه منو نمیخواد منم التماس میکردم تنهام نذاره خلاصه آشتی میکردو میگفت اگه من نباشم میمیره میگفت آرزوشه بودن با من اما باز یهو دعوا میکرد بدون دلیل و منو تحقیر میکردو میگفت نمیخوامت... این جریانا ادامه داشت تا اینکه 6 ماه یعد ارتباط منو با اون دو نفر فهمید ( ارتباط فقط نتی و تل بود حتی یه بار هم از نزدیک ندیدمشون) ازم خواست باهاش بمونم منم موندم و اون 2 نفرو رد کردم... حتی یه بار یکیشون شیراز اومد اما من چون حسی نداشتم بهش نرفتم دیدنش . خلاصه چند روز بعد دوباره گفت نمیخوامت من واقعا خسته شده بودم از این همه خواستن و نخواستن ... خودکشی کردم ولی به خاطر 5 دقیقه زنده موندم( حیف ) . خلاصه بازم باهام آشتی کرد و بازم دعوا. همش میگفت من یکی از اونارو دوس داشتم و ... من همه جوره ثابت کردم که اونا برام اهمیتی ندارن حتی خودشم گفت بهش ثابت شده اما یهویی که عصبی میشه گذشته رو میاره وسط و میگه نمیخوامت تو خیانت کردی... خیلی بارا با هم دعوا کردیم که هیجکدوم من شروع کننده نبودم.... من همیشه باهاش صاف بودم خیلی بارا امتحانم کرد دید سالمم پاکم اونو فقط واسه نیاز جنسی نمیخوام اما باز مشکوک باز تهمت باز.... واسه همینم من رفتم با اونا دوس شدم !!! خلاصه الان بعد از 3 سال دوستی کارم با جایی رسیده که هیچ اعتماد به نفسی ندارم فکر میکنم به درد هیجی نمیخورم از بس که این حرفارو بهم گفت و منو تحقیر کرده... نمیتونم ازش جدا شم خیلی بارا فحش داده بهم به خانوادم بعدش معذرت خواسته دوباره گفته دوباره معذرت خواسته اصن نمیدونم جیگار کنم. نمیدونم جحوری حداشم ازش. الانم که این متنو مینویسم بازم دعوا شده بدتر از هر دعوای دیگه ای... راستی من برای اینکه بهش اطمینان بدم که فقط اونو میخوام به خانوادم گفتم دوستیمو مامانو خواهرم باهاش در ارتباطهو و کل دانشگاه از نگهبان تا رئیس دانشگاه میدونن من با اونم . خودشم میدونه این چیزارو اما نمیدونم جرا اینکارارو با من میکنه ( مطمئن هستم دوسم داره شک ندارم ) . خب من خواستم اما نتونستم همه سعیمو کردم اما نمیشه نمیدونم جرااااااااااااااااا میگه نمیخوامت اما من نمیتونم ازش چدا شم بعد دوباره آشتی میکنه( حتی خیلی وقتا ناراحت میشه گریه میکنه واسه جداییمون) من نمیدونم چیکار کنم... الان جوری هستم که اصن میخوام بمیرم تا نفس راحت هم خانوادم که تو این مدت واقعا اذیت شدن بکشن هم اون. کمکم کنین. بازم میگم فعلا تا این حد اگه کسی حوصله کنه بخونه. اگه بخواین توضیحات بیشتری میدم. سرتون رو درد آوردم. پایدار باشین. اگه زنده موندم الان بازم مینویسم.

    راستی یکی از اون 2 نفر که باهاشون دوس شدم اسمشون فاطمه یکی اسمش سمانه بود. سمانه 2 ماه یاهاش دوس بودم 4 ماه همش زنگ میزد که من همش بی محلی میکردم اما با فاطمه خوب بودم همه ی اون 6 ماه!! یه باز هم باهاش دعوام نشد حتی خیلی وقتا که سارا میگفت نمیخوامت فاطمه آرومم میکرد. فاطمه دوسته نتیه سارا بود که جند بار منو سارارو آشتی داده بود اما اون عید من گفتم با سارا تموم کردم دیگه. اونم سعی کرد سارا برگرده اما نشد. با من دوس شد. توی تموم اون 6 ماه نمیدونست من با سارا هم دوستم...



    حدود 6 ماه پیش من الکی با سارا دعوا کردم و رفتم دوباره با فاطمه دوس شدم ( حتی خود سارا هم کمک کرد) بعد خیلی راحت گفتم فاطمه نمیخوامت فاطمه برام اهمیتی نداری من سارارو دوس دارم. اونجا بود که به سارا ثابت کردم که فاطمه اهمیتی نداره. اما هر بار دعوا میشه میگه چرا اگه حسی به اونا نداشتی با فاطمه 6 ماه بودی؟ میگه من فاطمرو دوس داشتم . ( من حتی قبل دوستیم با فاطمه ، فاطمرو با پسر داییش دوس کردم یعنی هیج حسی نداشتم بهش )
    دوستان حالا هر سری گیر میده که باید فاطمرو خورد کنی عینه من. من فاطمرو خورد کردم وقتی دوباره باهاش دوس شدم و ولش کردم. فاطمه عاشقم شده بود من خوردش کردم ... حالا بازم میگه نه تو فاطمرو دوس داشتی و دوباره باهام دعوا میکنه. یه ماه پیش قول دادیم دیگه دعوا نکنیم گذشترو فراموش کنیم یعنی اون اومد سمتم و ازم خواست باهاش باشم... اما هر سری یه بهونه میاره و میگه نمیخوامت.


    مشکل من اینه که نمیتونم ازش جدا شم
    نمیتونم تحمل کنم ماله کسه دیگه ای شه
    نمیتونم ببینم با کسه دیگه ای خوشبخت میشه
    نمیتونم کاری کنم بهم اعتماد کنه
    نمتونم اعتماد به نفس از دست رفتمو برگردونم
    نمیتونم دوباره از نو با کسی شروع کنم
    و خیلی چیزای دیگه
    و اینگه جرا وقتی سارا منو دوس داره ( بهم ثابت شده ) میگه میخوامت بعد میگه نمیخوامت ....



    کمکم کنیــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــد http://www.hamdardi.net/images/smilies/302.gif

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 دی 91 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1390-5-07
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    1,840
    سطح
    25
    Points: 1,840, Level: 25
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 284 در 111 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستن همیشه توانستن نیست...

    سلام

    برادر عزیز ، دوستی شما برای چی بوده ؟ ازدواج یا فقط دوستی که تنها نباشید ؟

    من نظر خودمو میگم ( کارشناس یا مشاور نیستم )

    به نظر من دوستی هر دلیلی داشته باشه بازم درست نیست چون یکی از طرفین یا هر دو آسیب روحی میبینه بالاخره .

    ولی اگه منظور از دوستی آشنایی واسه ازدواجه که اینم زیاد جالب نیست . ( چون آشنایی میتونه به شیوه های درست تری انجام بشه) .

    بعدم شما سنتون خیلی پایینه ، مسلمه که هر دو در اوج احساسات هستید و نمی تونید منطقی تصمیم بگیرید .

    اگه دوسداری یکم توی تالار تاپیکهایی که مربوط به دوستی دختر و پسر هست مطالعه کن .
    مطمئنم بهتر میتونی احساساتتو مدیریت کنی .

    خلاصه چند روز بعد دوباره گفت نمیخوامت من واقعا خسته شده بودم از این همه خواستن و نخواستن ... خودکشی کردم ولی به خاطر 5 دقیقه زنده موندم( حیف )
    یعنی چی ؟

    با اطمینان بهت میگم راهی که در پیش گرفتی اشتباه محضه .
    سعی کن به خودت بیای و توانایی های خودتو بیشتر باور داشته باشی ، در اینصورت دیگه نیازی نداری که مرتب دنبال کسی باشی که باهات دوست باشه .

    حیف نیست زندگی به این قشنگی( حتی با وجود تمام مشکلات) رو ،به خاطر یه انسان بخوای تمومش کنی .

    ببخشید ولی خیلی ناشکری . سعی کن اعتماد به نفستو بالا ببری .

    من با وجود تمام مشکلاتی که دارم هر روز که از خواب بیدار میشم خوشحالم که خدا یروز دیگه بهم فرصت داده واسه زندگی . خوشحالم که میتونم یه گام دیگه واسه خوشبختی بیشتر بردارم .

    ببخشید اگه بعضی حرفام ناراحتت کرد ، ولی باید اینها رو بهت بگم و چون کاملا درکت کردم اومدم و نظر دادم .
    یکم بیشتر و جدیتر به خودت و آینده ات فکر کن .

    موفق باشی .

    نقل قول نوشته اصلی توسط sonic.quak
    حدود 6 ماه پیش من الکی با سارا دعوا کردم و رفتم دوباره با فاطمه دوس شدم ( حتی خود سارا هم کمک کرد) بعد خیلی راحت گفتم فاطمه نمیخوامت فاطمه برام اهمیتی نداری من سارارو دوس دارم. اونجا بود که به سارا ثابت کردم که فاطمه اهمیتی نداره. اما هر بار دعوا میشه میگه چرا اگه حسی به اونا نداشتی با فاطمه 6 ماه بودی؟ میگه من فاطمرو دوس داشتم . ( من حتی قبل دوستیم با فاطمه ، فاطمرو با پسر داییش دوس کردم یعنی هیج حسی نداشتم بهش )
    دوستان حالا هر سری گیر میده که باید فاطمرو خورد کنی عینه من. من فاطمرو خورد کردم وقتی دوباره باهاش دوس شدم و ولش کردم. فاطمه عاشقم شده بود من خوردش کردم ... حالا بازم میگه نه تو فاطمرو دوس داشتی و دوباره باهام دعوا میکنه. یه ماه پیش قول دادیم دیگه دعوا نکنیم گذشترو فراموش کنیم یعنی اون اومد سمتم و ازم خواست باهاش باشم... اما هر سری یه بهونه میاره و میگه نمیخوامت.


    مشکل من اینه که نمیتونم ازش جدا شم
    نمیتونم تحمل کنم ماله کسه دیگه ای شه
    نمیتونم ببینم با کسه دیگه ای خوشبخت میشه
    نمیتونم کاری کنم بهم اعتماد کنه
    نمتونم اعتماد به نفس از دست رفتمو برگردونم
    نمیتونم دوباره از نو با کسی شروع کنم
    و خیلی چیزای دیگه
    و اینگه جرا وقتی سارا منو دوس داره ( بهم ثابت شده ) میگه میخوامت بعد میگه نمیخوامت ....

    یعنی چی ؟ اشتباه پشت اشتباه .

    پشت این دوست شدنها و رها کردن و رهاشدن ها و خورد کردن و خورد شدن ها ، من چیز امیدوار کننده و خوشبخت کننده ای نمیبینم .

    چقدر خودتونو درگیر این روابط بی پایه و اساس کردید ؟!!!!!! خب آخرش که چی ؟
    به نظر من هر چه زودتر باید از این روابط بیاید بیرون برادر من . اینجوری نمیشه .

    یکم بیشتر به خودتون فکر کنید . شما الان باید دغدغه اصلی تون درس و پیشرفت تحصیلی و کاری تون باشه . با این افکار و دنبال اهداف اصلی بودن فقط می تونید اعتماد به نفس از دست رفته رو به خودتون برگردونید .
    این احساسات همه زودگذر هست و بی پایه و اساس . چون اگه عشق بود شما و چند نفر دیگه رو خورد نمیکرد . دقت کنید .

    این ره که میروی ترکستان است .

    خواستن همیشه و همیشه توانستن است . ( بدون استثناء)

    پس بخواه که زندگیتو بسازی و اعتماد به نفستو دوباره به دست بیاری و خوشبخت باشی .
    واقعا بخواه بعد میبینی که تونستی .

  3. 4 کاربر از پست مفید matin_alone تشکرکرده اند .

    matin_alone (جمعه 20 آبان 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 آبان 90 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    997
    سطح
    16
    Points: 997, Level: 16
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستن همیشه توانستن نیست...

    توانایی هام : فوق العاده خلاق تو گرافیک.ایتالیایی بلدم و بورسیه گرفتم از ایتالیا برنده چند جایزه جشنواره ای. نقاش. ساخت موزیک . شاعر. خیلی وقتا خیلیارو کمک کردم مشاوره دادم.( نخندین من واقعا خیلی وقتا خیلیارو راهنمایی کردم که زندگیشون بهتر شده ) و خیلی خیلی خیلی توانایی های دیگه!!!اصن خیلیا نمیدونن من مشکل دارم یعنی روحیم جوریه که همیشه شاد نشون میدم. اگه دوستام این متنارو بخونن واقعا میگن این تویی؟!!!!


    مشکل من اینجاست اعتماد به نفس ندارم!!!! نمیتونم ببینم ماله کسه دیگه ای میشه و .... ببینین من قصدم دوستی نی. قصدم آیندست. من و اون همه آیندرو با هم ساختیم. واسه اینه نمیتونیم جدا شیم.


    مرسی از کمکت متین جان. راستشو بخوای خودم همه حرفاتو درک میکنمو قبول دارم. به قول بابام ( میگه دیده هلکوپتری ) دیده هلکوپتری دارم رو قضیه خودمم میدونم احتمال سر انجام رسیدنش کمه. اما نمیخوام شکست رو بپذیرم. فقط میخوام درست کنم همه چیو .میدونم که میتونم اما اون فرصت پیدا نمیشه. تا میاد بشه دعوا میشه.

    راستی خواستن همیشه توانستن نیست.

  5. کاربر روبرو از پست مفید sonic.quak تشکرکرده است .

    sonic.quak (دوشنبه 16 آبان 90)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 دی 91 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1390-5-07
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    1,840
    سطح
    25
    Points: 1,840, Level: 25
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 284 در 111 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستن همیشه توانستن نیست...

    نقل قول نوشته اصلی توسط sonic.quak
    توانایی هام : فوق العاده خلاق تو گرافیک.ایتالیایی بلدم و بورسیه گرفتم از ایتالیا برنده چند جایزه جشنواره ای. نقاش. ساخت موزیک . شاعر. خیلی وقتا خیلیارو کمک کردم مشاوره دادم.( نخندین من واقعا خیلی وقتا خیلیارو راهنمایی کردم که زندگیشون بهتر شده ) و خیلی خیلی خیلی توانایی های دیگه!!!اصن خیلیا نمیدونن من مشکل دارم یعنی روحیم جوریه که همیشه شاد نشون میدم. اگه دوستام این متنارو بخونن واقعا میگن این تویی؟!!!!

    خب اینها که گفتی موارد خیلی خوبیه پس چرا اعتماد به نفس نداری؟
    اگه قصدتون دوستی نیست ، پس چرا با افراد مختلف دوست میشید ؟

    راه حل مشکلت فقط زوم کردن روی توانایی ها و آینده ی تحصیلی و شغلیته فعلا . بعدش همه چیز خودش روبراه میشه .
    بعدم دلیلی نداره آدم مشکلشو به همه بگه ، کار خوبی میکنید که همیشه شاد هستید .

    همه حرفاتو درک میکنم ، من این دوران رو گذروندم که اومدم بهت راه حل میدم برادر من .
    الان واسه ازدواج و فکر کردن بهش خیلی زوده و نتیجه ش میشه همین که داری میبینی . ( لطمه دیدن تو ، بی اعتماد به نفسی و در آینده هم سر خوردگی و ... )
    خواستن توانستن است .

  7. کاربر روبرو از پست مفید matin_alone تشکرکرده است .

    matin_alone (دوشنبه 16 آبان 90)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 آبان 90 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1390-8-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    997
    سطح
    16
    Points: 997, Level: 16
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستن همیشه توانستن نیست...

    خب متن رو درست نخوندین حتما که دلیل دوستیم رو با چند نفر دیکه نفهمیدین. دلیل دوستیم یه جور لج بازی به جور ثابت کردن به سارا که آره من میتونم با هرکی که بخوام دوس شم! اخه خیلی تحقیر شده بودم از طرفش.



    قصدمون ازدواجه. یعنی بودن بدون {تا} . یعنی همیشه. واسه همین موضوع رو با خانوادم مطرح کردم/ سارارو وارد خانوادم کردم تا از نزدیک با ما آشنا شه. اما فعلا بنا به دلایلی نمیتونیم به خانواده سارا بگیم و اقدام کنیم. خانواده سارا بی اطلاع از دوستیه. حتی با رفتیم حلقه خریدیم و با تحقیقی که من کردم میدونم فقط با منه و همیشه پایبنده به حلقه. نمیتونم کاری کنم که اعتمادش برگرده. سارا قبول نداره که اونم مقصره توو دوستیه من با اون 2 تا. من واقعا هیج حسی نداشتم . حتی تفریح هم دلیل دوستیم با اون 2 تا نبود. فقط میخواستم خیلی چیزا بهش ثابت شه.
    خیلی راحت کنارم گذاشت.

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed65
    سلام،

    به تالار همدردی خوش آمدید.

    لطفاً یک عنوان مناسب در ارسال بعدی خود ذکر کنید تا این عنوان فعلی را تغییر بدهم.
    عنوان نباید مبهم باشد و باید مشکل اصلی شما را برای بقیه ی کاربران مشخص کند.

    با تشکر از توجه شما.
    فکر میکنم بهترین عنوان همین باشه. هر عنوان دیگه ای بذارین موردی نداره .

    جدایی یا صبر و ادامه دادن . این عنوان هم خوبه.

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 دی 91 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1390-5-07
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    1,840
    سطح
    25
    Points: 1,840, Level: 25
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 284 در 111 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستن همیشه توانستن نیست...

    من متن رو کامل خوندم ولی نمی فهمم ما چرا باید واسه دیگران زندگی کنیم . شما نظر منو کامل نخوندید . وقتی میگم به توانایی ها و پیشرفتهات تمرکز کن واسه همینه که به مرور اعتماد به نفست برگرده و کسی نتونه احساس بدی در تو ایجاد کنه یا تحقیرت کنه . و اینکه اینقدر به پیشرفت تحصیلی شغلی روحی و اخلاقی برسی که تحقیر دیگران باعث نشه دست به کارهایی اینجوری بزنی .
    اینقدر کامل بشی که بتونی راه درست رو انتخاب کنی . ( چون تحقیرم کرد رفتم با 2 نفر دوست شدم و یا خودمو کشتم ، نشون میده که نمیتونی درست تصمیم بگیری ) .
    انتخاب اگه درست باشه و عشق حقیقی باشه باید انسان رو به تعالی برسونه نه اینکه از عرش به فرش نزول بده ، و انسان بیشتر از خدا دور شه که بخواد زندگی که خدا بهش داده به خاطر بنده ش تموم کنه .

    اولا که باید ببینی معیارهات چی بوده که این فرد رو انتخاب کردی . ( واسه خودت یادداشت کن با جزئیات ، حتما اینکارو بکن . )

    ثانیا اگه به نتیجه رسیدی و با معیارهات مطابق بود حتما و حتما باید مراحل شناخت با اطلاع خونواده ها باشه و گرنه به بن بست میرسی . ( کار خوبی نیست که خونواده دختر خانم در جریان نباشند و تو حلقه بگیری و ...)

    اصلا به فرض که این خانم فرد مناسب باشه و هردو به بلوغ فکری رسیده باشید که بخواهید انتخاب درستی داشته باشید ( فرض) ، به این فکر کردی که اگه خونواده ها بعد از چند سال مخالفت کنند و اجازه ندهند با هم ازدواج کنید چی به سرتون میاد ؟

    یا اگه مثل الان به جای پیشرفت بیشتر خودت فقط به فکر قضاوت دیگران باشی ، حتی اگه ازدواج هم بکنید ممکنه بعد از یه مدت تازه چشات باز شه که ایرادات طرف مقابل یا حتی خودتو ببینی ، دراینصورت زندگی خوبی نخواهید داشت . پس بهتره الان به مسایلی که میگم خوب فکر کنی .

  10. کاربر روبرو از پست مفید matin_alone تشکرکرده است .

    matin_alone (دوشنبه 16 آبان 90)

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی یا صبر و ادامه دادن (خواستن همیشه توانستن نیست)

    سلام دوست عزیز،

    جهت اطلاع شما: تاپیکت به "انجمن ارتباط دختر و پسر" منتقل شد.

    دوست من، شما خودت رو گرفتار رابطه ها و دوستی هایی کردی (اون هم از نوع اینترنتیش) که فقط باعث سردرگمی شما شده. خودت رو به جایی رساندی که دست به خودکشی زدی و خدا رو شکر خدا به شما رحم کرد.

    دوست خوبم، هدفت از این دوستی ها چی هست؟
    ازدواج راه و رسم خودش رو دارد. برای هر گونه اقدامی برای ازدواج، شما باید از جهات مختلف آمادگی ازدواج رو به دست بیاوری. نه اینکه خودت و دختری رو درگیر یک رابطه کنی به امید اینکه در آینده شاید با هم ازدواج کنید.

    از آنجا که پسرهای زیادی مثل خودت تا به حال در این تالار تاپیک زدند، بارها به مشکل شما ما پاسخ دادیم.
    تاپیک های زیادی در این رابطه پیدا خواهی کرد. برای همین من دیگر بیشتر چیزی نمی نویسم و فقط بهت چند لینک می دهم تا مطالعه کنی.

    فقط بدان که راه رهایی از این مشکلات این است: قطع رابطه با تمام این دختران، پرهیز از رابطه های جدید، تمرکز شما روی درس و کار و پیشرفت در زندگی تا به دست آوردن شرایط ازدواج.


    ابتدا به این تاپیک مراجعه کن (لینک). پست های آن را بخوان. یک مقاله گذاشتم. همینطور در پست دومم نکاتی رو نوشتم که به درد شما هم می خورد. همینطور در همان پست چند تاپیک دیگر معرفی کردم که بخوان.

    و بعد این پست را بخوان (لینک).

    اگر باز هم سوال داشتی بپرس. ولی در ارسال پست های جدید عجله نکن و ابتدا روی تاپیک هایی که معرفی کردم و همینطور بقیه ی تاپیک های مربوطه که در همین انجمن ارتباط دختر و پسر پیدا خواهی کرد تمرکز کن.
    جواب خودت را پیدا خواهی کرد.

    موفق باشی.

  12. 3 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (چهارشنبه 18 آبان 90)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 دی 90 [ 21:12]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,187
    سطح
    18
    Points: 1,187, Level: 18
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 24 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی یا صبر و ادامه دادن (خواستن همیشه توانستن نیست)

    سلام دوست عزیز

    منم تاپیکت خواندم با نظر متین هم موافقم ببین دوست عزیز اول اینکه همه ما میدونیم که پایه اصلی یک زندگی سالم و پایدار اعتماد و صداقت هست شما حالا بخاطر لجبازی یا هر چیزه دیگه ای به سارا دروغ گفتی و از انطرف سارا اعتماد نداره اگه واقعا برای ازدواج میخوای قدم برداری اول باید ریشه این بی اعتمادی پیدا کنی و بعد درمانش کنی چون به عینه مشخص فردا توی زندگی بدتر میکنه مثلا میگه با دختر خاله ات چرا گرم احوالپرسی کردی اگر سرکار باشی به گوشیت زنگ بزنه به هر دلیلی نتونی جواب بدی باید برای هر چرای سارا دلیلی قابل قبولی داشته باشی یعنی زندگی توام با دلواپسی نه ارامش شما بزرگ شدید و عاقل بالغ هستید آزادی های مربوط به خوئت داری حریم های که متعلق به خودت اگر اینجوری پیش بروی وضعیتت بحرانی تر از الا میشه به نظر من این زندگی آرامی نیست و اینکه حلقه خریدید یک اشتباه بزرگ کردی ببین دوست عزیزم معذرت میخواهم که رک میگم اگر من جای ان خانواده باشم شما را فرد مناسب نمیبینم چرا چون دقیقا این یک سوء استفاده از حرمت مادر و پدر حالا به خواسته هرکدامتان که باشه انها مادر و پدر هستند اگر روزی بفهمند چی میشه اگر شما صاحب فرزندی بشوید و ان همین کار را انجام بدهد شما چکار میکنید؟ دوست عزیز پله شما از اول سست بوده شما باید اول ذهنیت سارا بفهمید کسی که ثبات فکری نداره نمیتونه در نیمه راه زندگی کم میاره من دیدم کسی که اینجوری بود و با داشتن بچه بیخیال شد طلاق گرفت پس اول ستونهای زندگیت محکم کن بعد برو جلو و اینکه همیشه یادت باشه میتونی خودت واسه همیشه نابو کنی زمان داری اما زندگی یکبار میکنی و مهمتر اینکه ما اجازه نداریم خیانت کنیم به کسه که از روح خودش دمیده به ما زندگی سخته اما با همه سختی هاش زیباست قدرش بدان من وقتی کم میارم یک سر میرم بهشت زهرا و بیمارستانها وقتی برمیگردم به خدا میگم هیچی نمیتونم بگم بخاطر این همه محبتت

    طولانی شد ببخشید موفق و پایدار باشید

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 مهر 91 [ 00:19]
    تاریخ عضویت
    1391-3-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    543
    سطح
    10
    Points: 543, Level: 10
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی یا صبر و ادامه دادن (خواستن همیشه توانستن نیست)

    سلام. من نگاه خودم رو میگم به اضافه یه سری حرف هایی که مشاورم گفت.
    اول اینکه من درکتون میکنم، اینکه میگین نمیتونین ببینین اون با کسی دیگه ای آینده اش رو ساخته یا خودتون با کس دیگه. من واقعا نمیدونم این احساسیه که به همه دست میده در دوستی یا نه، ولی به شدت درک میکنم و چون خودم هنوز توی این مرحله هستم نمیدونم چاره چیه، اصلا باید به فکر چاره بود یا نه برای چنین چیزی؟
    خیلی براتون ناراحتم و حتی شدیدا متاسفم که از روی لجبازی یا برای تسکین درد دوری از سارا یا هر چی، وارد بازی بچگانه ای شدین و حاضر شدین دو نفر رو، اون هم دخترا که احساسات جزو بزرگی از زندگیشونه رو، بازیچه کنین و دلشون رو بشکنین. حتی از تاسف هم چیزی بیشتر لازم داره اینکار. وقتی خودمو جای هر کدوم از اون دو نفر میذارم... هم کار شما خیلی خیلی زشت بوده هم کار دوستتون که گفته باید فاطمه رو خورد کنین!!! مطمئن باشین کاری که با اون دو نفر کردین، سر خودتون هم خواهد اومد! پس آماده اون روز باشین که اگه الان فکر خودکشی به سرتون زده وای به حال اون روز... باور کنین این حرفمو از خودم نمیگم. قوانین خدا و قوانین علم متافیزیک این حرف رو میزنن (قانون کارما). راه چاره اش هم تا جایی که میدونم اینه که از خدا معذرت بخواین (توبه) و واقعا کاری کنین که اون کارهاتون جبران بشه.

    با خود کشی دنبال چی میگردین شما؟ به زندگی پس از مرگ ایمان دارین؟ اگه ایمان ندارین که خب شاید حق داشتین خودکشی کنین! چون زندگی بدون ایمان به زندگی پس از مرگ خیلی پوچ تر از اونه که آدم بخواد ادامه اش بده. البته من اینجوری فکر میکنم. ولی اگه ایمان دارین، مگه میخواین از توی چاله توی چاه بیوفتین؟ مگه با خودکشی همه چی تموم میشه که خودکشی کردین؟

    سارا هم شما رو دوست داره و با این موافقم. ( شاید هم وابسته شماس و فقط فکر میکنه دوستتون داره). این که هر روز داره میگه شما رو نمیخواد ولی دوباره برمیگرده، نشون از یه جنگ درونی داره. شاید احساسش شما رو میخواد و عقلش نمیخواد، شاید مشکلاتی دارین شما از نظر اون، یا خیلی شاید های دیگه... به هرحال اون هم تحت فشاره که این کار ها رو میکنه.

    من تا جایی که فهمیدم، توی این انجمن توصیه نهایی همه اینه که پایان خوش یک رابطه قبل از ازدواج فقط قطع رابطه است!! و چون مشاور خودم، که مشاور خوب و معروفی هستن بهم گفت " اشتباه میکنی دخترم، کی گفته باید رابطه ات رو تموم کنی؟ " به شما میگم حتما حتما پیش مشاور برید. آقای عزیز، من تا قبل از اینکه پیش مشاور برم حالم بهتر از شما نبود واقعا. ولی از اتاق مشاور که بیرون اومدم حال طبیعی پیدا کرده بودم. لطفا برید پیش یه مشاورف یه مشاور خوب.

  15. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جدایی یا صبر و ادامه دادن (خواستن همیشه توانستن نیست)

    سلام poem گرامی،

    لطفاً قبل از اینکه وقت بگذارید و پست ارسال کنید، به تاریخ آخرین ارسال تاپیک توجه کنید که قدیمی تر از 2 هفته نباشد. پست هایی که در تاپیک های قدیمی ارسال شوند طبق قوانین حذف می شوند.
    صاحب این تاپیک چند ماهی هست که به تالار سر نزده.

    لطفاً تنها در تاپیک هایی که در حال جریان هستند پست ارسال کنید. می توانید از طریق لینک "ارسال های امروز" که در بالای همه صفحات هست به تاپیک هایی که در حال جریان هستند دسترسی پیدا کنید.

    با تشکر از توجه شما.

  16. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (پنجشنبه 25 خرداد 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 مهر 94, 00:01
  2. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 16 شهریور 92, 18:07
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 29 تیر 92, 19:43
  4. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 خرداد 92, 21:57
  5. پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: جمعه 22 اردیبهشت 91, 15:42

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.