عدم داشتن کنترل در زندگی به دلیل رفتار منفعلانه ام
با سلام خدمت همه دوستان،
من 23 سالمه و چهار ساله ازدواج کردم و الان نه ماه باردارم. در اوایل زندگیم مشکلات احساسی با شوهرم داشتم که الان خیلی بهتر شده.
یک سری شاید یادشون میاد که من سال اول ازدواجم بیشتر مواقع خونه مادرشوهرم که خاله من هست زندگی کردم. اگر راجع به خودم بخوام بگم که من کلا همیشه در یک جمع ادم ساکتی بودم علاقه ای به بیرون رفتن نداشتم و همیشه از ارامش خونه لذت میبردم. از دعوا و بحث به شدت متنفرم طوری که اگر مثلا مادرم با خواهرش بحثش میشه و صداشون بلند میشه یا گوشم رو میبندم یا از اون اتاق میرم بیرون.
از موقعی که ازداواج کردم ، دارم خارج از کشور زندگی میکنم و چون باید کلاس زبان میرفتم و چیزای دیگه خوب به بیرون رفتن و کمی بیشتر اجتماعی شدن عادت کردم ولی مشکلی که داشتم این بود که چون شوهرم دانشجو بود و درامد خاصی نداشت خانواده همسرم همیشه کنترل داشتن بر ما و من خودم رو بیشتر یک دانشجو میدیدم تا یک زن متاهل که خودش باید مسیر زندگیش رو بگیره.
من چون ادم منعزلی بودم تو بحث های خانواده همسرم دوست نداشتم دخالت کنن و اون ها طوری بودند که نود درصد اوقات در حال بحث سیاسی اجتماعی و داد و فریاد بودند و من هیچ علاقه ای به شرکت کردن در بحث هاشون نداشتم.
همیشه به همه چیز قناعت کردم. مادر شوهرم (خالم) ادم میتونم بگم عصبی هست. سر ساده ترین اشتباه جوش میاد و به همه چیز انتقاد میکنه. من با ادمی که داد میزنه نمیتونم بحث کنم چون ادمیم که جلوی اشکم رو نمیتونم بگیرم. من اصلا به خاطر ترحم اشک نمیریزم ولی از بچگی همین طور بودم، اشکم لبه مشکم و چون دوست ندارم اشک بریزم جلوی خالم و هیچ وقت جواب کنایه و مسخره کردناش و انتقاد کردنش رو ندادم.
نمیخوام بیش از حد متن رو بلند کنم و مشکل الانم رو میخوام بگم
رفتارام باعث شد که دیگه خانواده همسرم هیچ احترامی به من و رای من ندارند. به من میگن که از لحاظ مالی بلد نیستم درست خرج کنم در حالی که در سال های اخیر من درامد دانشگاهی که میگرفتم رو جمع کردم و این شوهرمه که هیچ وقت هیچ پس اندازی نداشته.
من رو مسخره میکنند چون من از خوراکی خوردن بیرون از خونه لذت میبرم در حالی که این تنها تفریح منه. و الان دیگه در هر مسئله خرید وسایل خونه باید اونا در جریان باشند. در جایی که زندگی میکنم خیلی راحت میتونی وسایل دست دوم بخری، خوب این برای وسایلی که فرق قیمت جدید و دست دومش زیاده مشکلی برای من نیست. ست اتاق خواب بچم و ست کالسکه رو دست دوم خریدیم چون قیمت جدیدش خیلی زیاده. ولی وقتی من فکر کردم که خالم داره بهم میگه که ست وان حمام بچه رو جدید بخرم و این کار رو کردم به من تهمت میزنند که من ادم خراجیم و قدر پول رو نمیدونم و ادم بدیم چون دوست ندارم همه چیز دست دوم بخرم و مثل اونا نیستم. رو تختی بچه خریدم تا فهمیدن قیمتش چنده شاخ دراوردند در حالی که من یک ست با قیمت خیلی مناسب پیدا کرده بودم. و خالم گفت که من خودم میدوزم و ادم نباید الکی پول این چیزا رو بده و الان خالم ستی که درست کرده درسته قشنگه ولی اون چیزی که من میخوام نیست.
شوهرم قبول داره که خانوادش بعضی وقت ها گیر الکی میدند و به من میگه اگر از چیزی خوشت نمیاد از اول بگو نیا وقتی تموم شد بنالی و بگی من خوشم نمیاد. حرف بزن. ولی من همش میترسم چون میدونم یا من رو مسخره میکنند یا توهین و من نمیتونم تحمل کنم و دعوای الکی به وجود بیاد؟
چطوری با یک ادم تندی مثل مادر شوهرم برخورد کنم. من ادم زبون داری نیستم و اونا با حرفاشون من رو مقصر میکنند. شوهرم میگه دعوا نمیخواد بکنی فقط با سیاست بگو حرفت رو ولی من همش میترسم و الان خستم. متنفرم از این که نه تنها خانواده شوهرم و الان حتی شوهرم من رو ادم بدی میدونند چون دوست ندارم همه چیز دست دوم بگیرم و چون بلد نیستم کار دستی بکنم . میخوام یاد بگیرم با سیاست باشم کلا حتی در اجتماع ولی چطور این کار رو بکنم. از همه دنیا دلگیر و متنفرم در این لحظه.
میدونم اخر متنم طولانی شد ولی این تازه قسمت خیلی کوچکیه از ناارامی هایی که در دوران حاملگیم گذروندم.
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)