سلام دوستان ، میخوام داستان زندگیم رو اینجا با شما در میون بزارم و شما در مورد آیندم و من مثل خواهر ها و برادر های بزرگم راهنماییم کنید.
من النا هستم ، 19 سالمه،
من یه دختر عادی نبودم ، من با بیماری gidi محسوب میشه ، باعث میشه رحم و تخمدان رشد نکن و با این وجود من با اختلال جسمی مبهم به دنیا اومدم. به همین خاطر کسی از کودکی متوجه این نشد و شناسنامه منو پسرونه صادر کردن ، من تنها دختری بودم که به زور فرستادنم مدرسه پسرونه و سال آخر دبستان به خاطر مشهود شدن علائم ظاهری از مدرسه اخراج شدم. این موضوع ماردم رو خیلی نگران کرد و تنها کسی که فوق العاده عذاب کشید اون بود ، با پا درمیونی یکی از اساتید همون مدرسه گواهی فارغ التحصیلی از دبستان رو گرفتم و چون اجازه جراحی طبق قانون پزشکی قانونی به زیر 18 ساله ها نمیدادن مجبور بودم یا ترک تحصیل کنم یا به عنوان یه پسر نقش بازی کنم که مجبور بودم راه دوم رو برم.
از نوجوانی دکتر غدد برای این که ظاهرم خنثی بمونه دارو های آندروژن دار بهم تزریق میکردن با این حال علائم ظاهریم مشهود بود و خدا میدونه چه عذاب هایی که نکشیدم اما خوبیش این بود که همه اطرافیانم بچه بودن و این چیزا براشون مبهم بود.
با ورود به دبیرستان دیگه باید آماده میشدم درمانم رو آغاز کنم اما نمیتونستم درس رو ول کنم چون برا من که برا خاطر زحمت های که مامانم کشیده بود خیلی مهم بود که حتما میبایستی تمومش کنم .
من وارد دبیرستان شدم و با رسیدن بقیه بچه ها به بلوغ فاصله رفتاری و ظاهری من و بقیه خیلی بیشتر میشد ، طوری که تقریبا با دیدن ظاهر من بقیه میتونستن بفهمن که صد در صد یه جای کار میلنگه ، به همین خاطر مامانم به مسئولین مدرسه این رو اطلاع داد و مسئولین هم میدونستن تاکیید کردن که جام امنه ... ، من همون موقع برجستگی های روی بدنم بیشتر میشد، تا جایی که نه تنها دانش آموزان بلکه حتی معلمین هم بهم نظر سو داشتند و خیلی از این بابت بدم میومد ، یکی از دوستام که پسر دوست مامانم بود پیشنهاد داد دوباره به پزشک مورد نظر مراجعه کنم ، پزشک بازم دارو های بیشتری تجویز کرد و منم لباسامو پوشیده و گشاد انتخاب میکردم ، کتونی بزرگ میپوشیدم و موهامو همیشه از ته میتراشیدم تا اصلا به چشم نیام. باورم نمیشد باید برای اینک بتونم عادی به نظر برسم کلی دارو مزخرف مصرف کنم.
البته این روند سال های اخر فرق داشت و میدونستم یکمی باید به خودم برسم و برا خودم زندگی کنم و لباس هایی که خودم دوست دارم بخرم.
مطمئنم الان دارید تصور میکنید این شکلی میتونسته شده باشه ، اگه میخوایید بدونید من کپی برابر اصل خواننده روسی جولیا وولکوا وقتی موهاش کوتاه کوتاه بود( از گروه تتو ) شده بودم و همه اینو به من نسبت داده بودن.
تو تمام این مدت خانوم مریم خاتون ملک آرا ( سرپرست سابق بیماران مبتدلا به اختلال هویت جنسی ) که نمایده مورد نظر امام خمینی بود مثل مامان بزرگم همیشه بهم میگفت چیکار کن و کجا برو چیکار نکن ، اما خیلی دلش برا من میسوخت چون ایشون سرپرست بیماران تغییر جنسیتی بودن اما من دختر بودم و منو انداخته بودن تو جنس مخالف خیلی مسخره بود. به همین خاطر مجوز تردد و حضور در اماکن محیط زنانه بهم داده شد و من شدم کسی که حد و مرزی نداشتم و هر جا که میتونستم با شناسه مورد نظرم میرفتم و زندگی لذت بخش تر شد برام. اوایل چون حجاب یکمی سخت بود عادت نداشتم درست مثل بچه های دبستانی که تا میان بیرون مدرسه از رو کلشون میکنن مقنه رو منم همینطور وقتی از اماکن عمومی که مجبور بودم با حجاب برم میمومدم بیرون از سرم برمیداشتم و چون موهام کوتاه بود کسی متوجه چیزی نمیشد.
بالاخره کاری که میبایستی از اول میکردم رو انجام دادم و همون سال دوم دبیرستان روند درمانی رو شروع کردم و آزمایش ژنتیک و هرمونی پزشکی قانونی اجازه روند درمانی رو داد که تا پایان دبیرستان ادامه داشت.
مادر من به خاطر مساله من بیماری اعصاب گرفت و من خیلی ناراحت بودم و خودم رو سرزنش میکردم چون اگه از اولش نبودم خیلی بهتر از الان بود ، پدرم یه آدم بیخیالی بود که اصلا به این موضوع ها اهمتی نمیداد و همه سرزنشش میکردن اگه از همون اول به فکر بچت بودی این مشکلات پیش نمیمود.
تو تمام این مدت من خاطره های خوب و خاطره های بدی داشتم که خیلی خوب تونستم مدیریت کنم این دوران رو ، اما رسیدم به سال آخر پیشدانشگاهی و چون من دیگه دارو هامو مصرف نمیکردم دوباره بدنم ظاهرش دخترونه شده بود اما خب منی که همه این دوران رو گذرونده بودم میدونستم چطوری باهاشون تا کنم و همه این مدت این نقش بازی کردنم و سوژه بیمارستان و انستیتو شده بودم که و خبرنگار و محقق های دوره دکتری پزشکی و کارگردان های فیلم های مستند به من پیشنهاد همکاری میدادن اما الا نمیخواستم کسی متوجه این سرگذشت من بشه....
حالا از روابط خودم و بقیه میگم :
همونطوری که گفتم تا دبیرستان که همه بچه بودن
علاقه مندی ها (Bookmarks)