سلام دوستان
تو تاپیک قبلیم درباره بعضی از رفتارهای خانواده شوهرم گفته بودم اما امشب باز بعد از یک ماه اومدن خونه ما (شهر دیگه ای هستن) و دوباره همان رفتار قبلی رو تکرار کردن خیلی بهم ریختم،قبل از اینکه بخوام مساله رو عنوان کنم بگم من هیچ چشم داشتی از خانواده همسرم ندارم ولی خیلی ناراحت شدم خودم خجالت میکشم دارم عنوان میکنم ...... مادرش اومده خونه ما صد گرم کمتر تو یه نایلون برای من نعنا خشک آورده ،یه ذره سماق،و چندتا دونه سنجد و حدود یک کیلو و نیم سیب(سماق و سنجد و نعنا خشک از روستاشون تهیه کردن و بابتش هزینه ای پرداخت نکردن) بعنوان سوغات آوردن سری قبل اومده بودن درخت گردو دارن ولی نیم کیلو گردو بعنوان سوغات برای من آوردن که من ازش نخوردم اصلا ... نمیدونم چیکار کنم شوهرم ازشون میخوره و یه تعریفی ازش میکنه جلو مادرش و حتی بعد از اینکه میرن،نمیدونم چیکار کنم بارها بهش گفتم بگو زحمت نکشن ما نیازی نداریم بزار برای خودشون باشه دستشون خالیه (با این عبارات و لحن محترمانه میگم که همسرم متوجه نشه ناراحت شدم ولی فایده نداره)...من خجالت میکشم واقعیتش بخوام هربار بهش بگم اوایل نمیتونستم جلو خودم رو بگیرم الان میخام بینمون ناراحتی درست نشه ولی خودم خیلی بهم میریزم ....من سوغات بهترین چیزهارو میبرم ولی اونا اینطوری هستن .خونه اون پسرش که میرن دست پر میرن حتی من خونه نبودم لیمو ترش تو یخچال یه مقداری گرفته بودم برداشته برده برای پسرش من ناراحت نیستم چرا برده از این ناراحتم شما که بلد هستی چرا برای من این کارا نمیکنی ...
سری قبل من رفتم خونشون زعفران و زرشک از مشهد براشون گرفته بودم سوغات بردم یا هر سری میرم دست پر میرم،اینارو گفتم با اینکه این چیزارو میبینم بازم احترام میزارم بهشون، ولی دیگه نمیدونم چطوری برخورد کنم با همسرم یا خانوادش که دیگه این کارا رو نکنن ...این رو بگم دوران نامزدی هم همینطوری بودن خانوادم میگفتن شاید دستشون خالیه ولی الان میبینم برای همه یه طور دیگه هستن برای من اینطوری ....تو دوران نامزدی میومدن شهر ما دو تا دونه مثلا سیب یه دونه پرتغال از میوه های تو راهشون میموند همون رو میدادن برای سوغات ،یا مثلا یه بار برام یه بلوز آوردن برای دختر چهار پنج ساله خوب بود ....خیلی دلم شکسته خدا شاهده مراعات میکردیم میگفتیم اشکال نداره... نمیدونستم طور دیگه ای هستن....الان هر باز میشه ناراحتی نمیتونم بروز ندم میترسم شوهرم بزاره به پای اینکه من دنبال بهانه هستم چون تو چشم خودش خیلی زیاد میاد چیزهایی که میارن ....
ممنون میشم راهنمایی کنید چطوری رفتار کنم در برابرشون.
علاقه مندی ها (Bookmarks)