با سلام و تشکر که تایپکمو میخونید
من مدت ۴ سال و دو ماه ازدواج کردم
صاحب یک پسر نازنازی ۱ و نیم ساله
۳۲ سال
همسر ۳۵ سال دیپلم
شغل آزاد
بنده لیسانس و در حال حاضر خانه دار
ما از نامزدی دوران پر از آشوب و بحثی داشتیم
شوهرم به خاطر لجاجت و خساست کارهای خلاف میل من خیلی انجام میداد
مثلا از طرز لباس پوشیدن و گفتن اینکه
عروسی نگیریم طلا نخریم و...
من همیشه دوست داشتم این رابطه به پایان برسه
تا اینکه به اصرار مادر و اطرافیان که برید یک سقف
همه چی حل میشه
تا اینکه تو زندگی مشترک چیزی که
حل نشدبدتر هم شد
و یک بچه که قربانی زندگی غلط ماست
ما الان ۴ ماه با هم حرف نزدیم و جدا میخوابه
و اگر حرفی بوده،پرخاش و ناسزا از ایشون
مشکل عدیده من
ترس این آقا از ارضاء شدن(به دلیل تصور ذهنی اینکه ضعیف میشه و در پیری ناتوان!!!!!)
حتی بر خلاف تمایل شدیدش به رابطه
خودداری کرده
و دوم خساست شدید
علی الرغم داشتن حساب های بانکی
و صاحب ۲ خانه و یکی هم در مسکن مهر
در حال ساخت!!
از دادن خرجی و نیازهای ضروری اجتناب میکنه!
البته من با تلاش تونستم پول یارانه را هر ماه
مبلغ ۱۳۵ برای خودم بردارم!
الان موندم بلاتکلیف با این طلاق عاطفی شدیدو پسر کوچولوم!
راهنماییم کنید ممنون میشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)