سلام خدمت دوستان . طاعات و عباداتتون قبول . خیلی سریع میرم سر اصل مطلب ... 5 سال پیش داییم عاشق دختری شد و باهاش ازدواج کرد و در این بین منم عاشق خواهر زن داییم شدم و ایشون هم از من بدش نمیومد . مدتی باهاش رابطه داشتم و زمانی که باهاش حرف میزدم واقعا به هم علاقمند بودیم و هر روزی که میگذشت هردومون بیشتر به هم وابسته میشدیم تا اینکه بعد سه سال داییم و زن داییم از هم طلاق گرفتن , خواهرش هم آخرین بار که باهام حرف زد گفت عاشقانه دوسم داره و با این وضعیتی که واسه دوتا خانواده افتاده نمیتونیم باهم ازدواج کنیم البته اینم بگم که خانواده هامون از رابطه ی ما خبری نداشتن . راستش الان نزدیک به یک سال و نیم گذشته هنوز که هنوزه شب و روز تو فکرشم و نمیتونم از خیالاتم خارجش کنم . لطفا کمکم کنید که از این وضعیت خارج بشم