به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    Rainbow علاقه خواهرانه به جنس مخالف اشکالی دارد؟

    سلام
    چند وقتی بود نمی تونستم سر بزنم به سایت.الانم که زدم با دیدن تاپیک بی نهایت خیلی غصم گرفت...
    ولی خودم خوبم شرایط جسمیم هم خوبه خداروشکر.همه چیز خوب پیش رفت.امیدوارم شماهم خوب باشید.
    می خواستم بدونم میشه کسی رو خیلی دوست داشت ولی این احساس دوست داشتن واقعا خواهرانه باشه.یعنی هیچ احساس غیر خواهرانه ای تو حست دخیل نباشه.
    فقط دوستش داشته باشی مثل برادر.عزیز باشه برات خیلی زیاد مثل برادر
    یا باید از این احساس ترسید؟ نباید گذاشت رشد کنه؟آرزو می کنم کاش برادرم بود یا کسی از فامیل نزدیک که همیشه از حالش با خبر می شدم. :( دقیقا انگار اعضای خانوادم باشه تا این حد برام مهم شده اون فرد.
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    نازنین عزیز

    مطمینم که میدونی همچین حسی نسبت به یک غریبه اشتباه محض است و آنچنان بسته و محدود نمی ماند.

    و در کوتاه مدت و یا دراز مدت وابستگی و نتایج ناخوشایندی دارد.

    مخصوصا مخصوصا برای شما بخاطر کرکتر شخصیتی خودت و حساسیتهای شدید و پر تنش همسرت در اتفاقات گذشته.

    پس لطفا با آتش بازی نکن

  3. 9 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 10 مهر 92), shabe niloofari (پنجشنبه 11 مهر 92), فرهنگ 27 (چهارشنبه 10 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), پسرایرونی (پنجشنبه 11 مهر 92), ویدا@ (پنجشنبه 11 مهر 92), نازنین آریایی (چهارشنبه 10 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 12 مهر 92), سنجاب بازیگوش (شنبه 13 مهر 92)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    بلخره با این ندونمکاریت زندگیتو به باد می دی؟


  5. 7 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    Elena1994 (پنجشنبه 11 مهر 92), sanjab (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), پسرایرونی (پنجشنبه 11 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 12 مهر 92), داود.ت (پنجشنبه 11 مهر 92), سنجاب بازیگوش (شنبه 13 مهر 92)

  6. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام سنجاب عزیز
    ممنونم که جواب دادی
    راستش من دارم برای این کسی که می گم وام می گیرم برای ازدواجش. خیلی خودمو به زحمت انداختم خودش هم میدونه هیچ کی این کارو نمیکنه ...کادوی خیلی خوبی هم برای عقد دادم دقیقا مثل خواهر خودش هم قیمتی که اون کادو داد من هم دادم.
    هی با خودم می گم نباید این همه دوستش داشته باشم ولی دلیل منفی هم ندارم یعنی حس عذاب وجدان یا رابطه پنهانی یا حتی تپش قلب و هیجان...
    هیچ کدوم این حس هارو ندارم می دونم اونم نداره
    رابطه خاصی هم ندارم فقط در حد همکاری
    اونم خیلی کم وقت هایی که ماموریت میرم می بینمش ولی خوب می خوام بیشتر بدونم چیکار کنم
    به چه دلیل بگم نباید دوستش داشت وقتی این احساس مثبت هست
    مثلا شب ها که دعا می کنم برای اونم می کنم برای خوشبختیش و اینکه این دختر لایق اون همه پاکیش باشه....

    فکر می کنی چیکار باید کنم که کم دوستش داشته باشم؟کمتر بهش فکر کنم؟
    آخه می دونم حسم خواهرانه هست به خدا هست به جون پدر و مادرم خواهرانه هست
    یعنی اشکال داره یعنی باید سعی کرد متنفر شد
    یعنی واقعا زن و مرد نمی تونن احساس پاک و خواهرانه داشته باشن بهم ؟واقعا نشدنیه؟
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  7. کاربر روبرو از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده است .

    sanjab (پنجشنبه 11 مهر 92)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    اگر می خواهی بدونی چرا نباید این رابطه وجود داشته باشه به این سوالها جواب بده:

    1-آیا می تونی الان جلوی روی همسرت از این احساست راحت و بدون استرس و نگرانی حرف بزنی و مشکلی هم در زندگیت بوجود نیاد؟

    2- اون آقا چطور؟ آیا خانم اون آقا از اینکه یک زن غریبه چنین حسی نسبت به همسرش داشته باشه ناراحت نمیشه؟

    3- آیا خودت اگر همسرت بیاد و بهت بگه به یک زن تنها حس برادرانه داره تا حدی که دلش می خواد از تمام احوالاتش خبر داشته باشه و هدیه عروسی بزرگی براش بخره و هر کاری از دستش بربیاد براش بکنه چه حسی بهت دست میده؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  9. 10 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 11 مهر 92), majid_k (پنجشنبه 11 مهر 92), Pooh (یکشنبه 14 مهر 92), sanjab (پنجشنبه 11 مهر 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), ویدا@ (پنجشنبه 11 مهر 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 11 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 12 مهر 92), داود.ت (پنجشنبه 11 مهر 92)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-28
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    5,299
    سطح
    46
    Points: 5,299, Level: 46
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 177 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام دوست عزیز..به نظر من احساستون از اساس خطرناک و اشتباهه..الان فکر میکنین فقط یه حس خواهرانه هستش ولی سه ماه دیگه که این حس همینطور رشد کنه و قویتر بشه دیگه کنترلش از دست شما خارج میشه...شما متاهل هستین..من از تاپیکهای قبلی شما خبر ندارم..اگه شوهرتون مرد خوبیه پس بچسبید به زندگیتون و به تعهد و وفاداری به شریک زندگیتون پایبند باشین...اگه هم که ایشون مرد زندگی نیس اقلا اول تکلیفتون رو مشخص کنین و بعد از خدای نکرده جدایی به اینجور افکار و روابط مجال رشد بدید..

  11. 4 کاربر از پست مفید پسرایرونی تشکرکرده اند .

    Pooh (یکشنبه 14 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 11 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 12 مهر 92)

  12. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    گر می خواهی بدونی چرا نباید این رابطه وجود داشته باشه به این سوالها جواب بده:

    1-آیا می تونی الان جلوی روی همسرت از این احساست راحت و بدون استرس و نگرانی حرف بزنی و مشکلی هم در زندگیت بوجود نیاد؟


    به همسرم گفتم همیشه آرزو داشتم برادر داشته باشم .بهش گفتم که این آقا خیلی با شخصیت و متین هست خودش هم می شناستش و می دونه چقدر پسر خوبی و پاکیه.ولی میگه بهش نگفتم چقدر برای عقدش دادم .یعنی همکارا که پول جمع کردن من خیلی بیشتر از بقیه گذاشتم .چون واقعا می خواستم به دردش بخوره.آره می تونم به همسرم بدون استرس و نگرانی بگم دلم میخواد با این ها رابطه و رفت و آمد داشته باشیم ولی همسرم من در این زمینه مثل مردای دیگه نیست حساسیتش بیش از حد زیاده .برای همین نمی گم ولی گفتم که فقط این رو قبول دارم خودشم قبولش داره.


    2- اون آقا چطور؟ آیا خانم اون آقا از اینکه یک زن غریبه چنین حسی نسبت به همسرش داشته باشه ناراحت نمیشه؟

    عزیزم خیلی هم غریبه نیستیم ی نسبت خیلی دور داریم ولی از طریق کارمون بیشتر آشنا شدیم . نمی دونم خانم اون چه فکری داشته باشه ولی زنگ زد از من تشکر کرد.گفت همسرم خیلی از شما تعریف کرده ...روز عقدش می خواستم اس ام اس بزنم تبریک بگم نزدم .بعدش که دیدمش گفتم می خواستم اس ام اس بزنم گفتم شاید...خانمتون ...
    حرفمو قطع کرد گفت خانمم چی؟خانمم اصلا از این اخلاق های این مدلی نداره.خیالتون راحت باشه نصفه شب هم خواستید اس ام اس بزنید، بزنید. حالا دقیقا جملاتش این نبود مفهمومش این بود.ولی کلمه نصفه شب رو گفت.

    3- آیا خودت اگر همسرت بیاد و بهت بگه به یک زن تنها حس برادرانه داره تا حدی که دلش می خواد از تمام احوالاتش خبر داشته باشه و هدیه عروسی بزرگی براش بخره و هر کاری از دستش بربیاد براش بکنه چه حسی بهت دست میده؟

    درکش می کنم چون خودم این حس رو دارم .ولی شاید ناراحت شم که پول زیادی برای هدیه اون بزاره.



    - - - Updated - - -

    دلتنگ جان موضوع اینه که دارم به هر دری میز نم که بتونم ضامن شم وامشو بگیره
    چند بار نامه نوشتم چندین بار بانک رفتم
    وقتی تلاش خودمو می بینم تعجب میکنم و می گم به من ربطی نداره بی خیال شم
    کس و کار من نیست که از طرف دیگه واقعا می خوام مشکلی ازش حل کنم انگار داداشه خودم پول لازم داره :(

    واقعا نباید برای کار اون این همه وقت بزارم
    من تازه ی عمل جراحی کردم و خیلی هم اوضام خوب نبود ولی از اولین روزی که تونستم برم بیرون از خونه
    رفتم دنبال کار اون.

    حالا ادامه ندم حالا که داره به نتیجه می رسه و می تونم ضامن شم ادامه ندم؟
    چون اینجوری احتمالا صمیمیت بیشتر میشه نه؟

    من اونو همیشه شما خطاب میکنم اونم به من همین رو میگه .
    فقط هم بحث کاری داریم بعضی وقت ها یکم بیشتر
    مثلا عکس های خانمش رو به من نشون داد از مهریه ام پرسید و از این جور سوالا
    یکم در این موردها زیاد حرف زدیم

    چیکار کنم که دیگه انقدر خوشم نیاد...همسرم جای خودشو داره مرد زندگی هم هست خیلی هم خوب هست اصلا این حسی که به همسرم دارم از جنس دیگه ای هست
    به هیچ مردی این نوع حس رو ندارم.
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  13. 2 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین آریایی نمایش پست ها
    یعنی باید سعی کرد متنفر شد
    یعنی واقعا زن و مرد نمی تونن احساس پاک و خواهرانه داشته باشن بهم ؟واقعا نشدنیه؟
    نازنین عزیز

    قرار نیست زن و مرد حتما احساس علاقه نسبت بهم داشته باشند یا حتما احساس نفرت؟؟

    مگر مغز شما کامپیوتر است که تنها با سیستم صفر و یک کار میکند یا احساس شما روشن میشود یا خاموش؟؟؟

    حالتی این مابین هست که به آن "تعادل و توازن" میگویند شما بعنوان یک خانم در درجه اول متعهد و در درجه بعدی متعهد

    باید در چهارچوب و حریم عرف و متداول با همکار - همکلاسی- همسایه- دوست - فامیل- شوهر خواهر و حتی پدر و برادرتان

    برخورد کنید. ممکن است شما خالصانه و صادقانه پیش روید آیا تضمین میکنید که هیچوقت وابسته به این رابطه نشوید؟؟

    آیا تضمین میکنید که آنطرف هم بدون هیچ فکر نادرستی و یا وابستگی در این رابطه با شما همراهی کند؟؟

    آیا تضمین میکنید برای همسرتان هیچ شک و شبه ای نیست و رابطه زناشویتان را دوباره به یک سونامی تبدیل نمیکند؟؟

    آیا تضمین میکنید همسر آن شخص به شما بدیده شک و تردید نگاه نمیکند و یا رابطه زناشویی ان دو دچار تنش و اضطراب نمی شود؟

    ایا تضمین میکنید آن شخص به شما وابسته نمی شود و مرتب شما را با همسرش مقایسه نمی کند؟؟؟


    آیا تضمین میکنی که اگر همسر آن شخص نسبت به همسر شما همین حس برادرانه را داشت صمیمانه از این حس استقبال کنی؟؟(اگر یادت باشد در مقابل همسرت زمانی که به دختر یک از اقوام در میهمانی کمک کرد و دست او را گرفت شدید واکنش نشان دادی و آن واکنش عواقب ناخوشایندی برای رابطه تان داشت.)

    به نظر من متاسفانه برای آینده و فردای روابط انسانی هیچ تضمینی نیست جز اینکه همین امروز گامهایم را عاقلانه و

    متعادل و با میانه روی و حفظ حریمهای متداول بردارم.

    پس چرا عاقل کند کاری....

  15. 9 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 11 مهر 92), deljoo_deltang (پنجشنبه 11 مهر 92), Hadi99g (دوشنبه 03 اسفند 94), Pooh (یکشنبه 14 مهر 92), shabe niloofari (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), ویدا@ (پنجشنبه 11 مهر 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 11 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 12 مهر 92)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نازنین آریایی نمایش پست ها
    گر می خواهی بدونی چرا نباید این رابطه وجود داشته باشه به این سوالها جواب بده:

    1-آیا می تونی الان جلوی روی همسرت از این احساست راحت و بدون استرس و نگرانی حرف بزنی و مشکلی هم در زندگیت بوجود نیاد؟


    به همسرم گفتم همیشه آرزو داشتم برادر داشته باشم .بهش گفتم که این آقا خیلی با شخصیت و متین هست خودش هم می شناستش و می دونه چقدر پسر خوبی و پاکیه.ولی میگه بهش نگفتم چقدر برای عقدش دادم .یعنی همکارا که پول جمع کردن من خیلی بیشتر از بقیه گذاشتم .چون واقعا می خواستم به دردش بخوره.آره می تونم به همسرم بدون استرس و نگرانی بگم دلم میخواد با این ها رابطه و رفت و آمد داشته باشیم ولی همسرم من در این زمینه مثل مردای دیگه نیست حساسیتش بیش از حد زیاده .برای همین نمی گم ولی گفتم که فقط این رو قبول دارم خودشم قبولش داره.


    2- اون آقا چطور؟ آیا خانم اون آقا از اینکه یک زن غریبه چنین حسی نسبت به همسرش داشته باشه ناراحت نمیشه؟

    عزیزم خیلی هم غریبه نیستیم ی نسبت خیلی دور داریم ولی از طریق کارمون بیشتر آشنا شدیم . نمی دونم خانم اون چه فکری داشته باشه ولی زنگ زد از من تشکر کرد.گفت همسرم خیلی از شما تعریف کرده ...روز عقدش می خواستم اس ام اس بزنم تبریک بگم نزدم .بعدش که دیدمش گفتم می خواستم اس ام اس بزنم گفتم شاید...خانمتون ...
    حرفمو قطع کرد گفت خانمم چی؟خانمم اصلا از این اخلاق های این مدلی نداره.خیالتون راحت باشه نصفه شب هم خواستید اس ام اس بزنید، بزنید. حالا دقیقا جملاتش این نبود مفهمومش این بود.ولی کلمه نصفه شب رو گفت.

    3- آیا خودت اگر همسرت بیاد و بهت بگه به یک زن تنها حس برادرانه داره تا حدی که دلش می خواد از تمام احوالاتش خبر داشته باشه و هدیه عروسی بزرگی براش بخره و هر کاری از دستش بربیاد براش بکنه چه حسی بهت دست میده؟

    درکش می کنم چون خودم این حس رو دارم .ولی شاید ناراحت شم که پول زیادی برای هدیه اون بزاره.

    نمی دونم چرا اصرار داری حساسیت همسرت زیاده ولی باید بگم یک مرد عادی و نرمال چنین حساسیتی رو نشون خواهد داد . همین که نخواستی پول رو بفهمه خودش یعنی یک چیز هایی رو نمی تونی در مورد احساسات کاملت به ابن آقا به همسرت بگی همونطور که نمی تونی عین این نوشته هایی که اینجا نوشتی رو به همسرت نشون بدی.

    در مورد خانم اون آقا هم چطور این آقا هنوز ازدواج نکرده از دورن خانمش خبر داره. شاید این خانم ناراحت بشه و شاید همین زنگ زدنش به مشا به خاطراین بوده ببینه شما کی هستید. به نظرم در این مورد نمی تونی نظر قطعی بدی هر چند اگر در درونت دوست داشته باشی هیچ کس با این احساست مشکل نداشته باشه.

    در مورد همسرت هم لطفا بر گرد و تاپیکی رو که چند وقت پیش ها زدی مرروری کن و ببین که حساسیتت روی همسرت زیاد بود و لی حالا که خودت احساسی پیدا کردی می گویی می توانی همسرت را درک کنی. پس همسرت اگر تا به حال این حس را نسبت به زنی پیدا نکرده باشد درک شما برایش سخت خواهد بود.

    - - - Updated - - -

    به نظرم اگر می توانی پیگیری کار بانک را به عهده شخص دیگری بگذار.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  17. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), ویدا@ (پنجشنبه 11 مهر 92), نازنین آریایی (پنجشنبه 11 مهر 92), مدیرهمدردی (جمعه 12 مهر 92)

  18. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    وای سنجاب ممنونم از جوابت کاملا می فهمم چی میگی درک می کنم
    منظورم این نیست که یا باید دوستش داشت یا متنفر شد.
    منظورم اینکه اگر بخوام بهش فکر نکنم و برام مهم نباشه باید سعی کنم ی جوری ازش چیزای بد به خودم بگم و متنفر شم کم کم.
    یا نه؟ بی تفاوت شم و برام سرنوشتش مهم نباشه؟
    چطوری بی تفاوت شم :(
    سعی کنم کمتر ببینمش کمتر حرف بزنم و کمتر فکر کنم؟ سعی کنم تو خودم احساس گناه ایجاد کنم؟
    اره موافقم واقعا نباید این احساسی که دارم ادامه پیدا کنه
    ولی برای قطع شدنش گفتم باید متنفر شد که سریع تموم شه
    وگرنه خیلی وقته که احساس کردم کاش برادرم بود.
    ---------------------------------------

    راستی اونم می دونه یعنی چند بار بهش گفتم مثل برادرمه....
    الان اون چه فکر می کنه؟فکر می کنه من متعهد نیستم؟فکر می کنه احساس من برادرانه نیست؟
    اگر خانمی به مردی بگه شما مثل برادرمی و در رفتار هم محبت داشته باشه بهش.اون مرد فکر می کنه این زن منظور دیگه ای داره؟یا باور میکنه حسش برادرانه هست؟

    - - - Updated - - -

    باشه دلتنگ جان
    من متقاعد شدم . شاید حدس های شما درست باشه
    ممنونم از حرفات.چه قدر بد :(
    حالا چیکار کنم که مطمئن شم اون فکر بدی راجع من نکرده تا حالا؟می خوام فکر نکنه من عاشقم یا دوستش دارم میخوام بفهمه فقط همسرم رو دوست دارم و به اون فقط حس خواهرانه داشتم.
    چطوری این رو بهش بگم؟ آخه امروز بهش گفتم محبت کردم یعنی گفتم کاش از اینجا نرید می ترسم برید دیگه نبینمتون
    بعدش خودم خیلی خجالت کشیدم از این حرفم خیلی زیاد دست پاچه شدم گفتم من باید برم به کارم برسم ببخشید.گفتش نباید از احساستون خجالت بکشید. من محبت و لطف شما رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.
    منم چیزی نگفتم رفتم دیگه .ولی بعدش خیلی پشیمون شدم که این حرف رو زدم بهش . می ترسم الان فکر دیگه ای کرده باشه
    چطوری این حرفی که زدم جبران کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.