من ۳۴ سالم هست و همسرم ۳۶ سالش و یه دختر ۴ ساله داریم
۶ ماه پیش بصورت کاااملا اتفاقی فهمیدم شوهرم مکالمات گوشیش رو پاک میکنه و بعد از کلی انکار گفت که با یه دختره ارتباط داشته و ۷-۸ ماه با هم بودن و فقط در حد تلفن و ۲-۳ بار بیرون رفتن تو ماشین بوده و دختره هم ۲۵ ساله بوده و مطلقه . و کلی عز و التماس کرد که تو رو خدا بگذر و فلان و بهمان
ولی من هنوز هم باور ندارم که رابطه شون فقط در حد پیام بوده باشه چون من از سردشدن شوهرم شک کردم که یه خبرایی هست بعدش هم یکی دوبار شوهرم به حسابش پول واریز کرده بوده که خودش قسم میخوره که قرض بوده
خیلی ناراحتم بعد از ۶ ماه هرکاری میکنم نمیتونم فراموش کنم، شوهرم در کل خیلی مرد خوبیه و مهربونه ولی نمیدونم چرا اینکار رو کرده خودش هم میگه اصلا نمیدونم چرا اینکار رو کردم یه دفعه پیش اومد
حالا من تنها دلیلم برای موندن تو این زندگی بچه م هستش که اونم طفلک داره زیر فشار دعواهای ما داغون میشه
جدیدا دیگه حتی بخاطر کارش عذرخواهی هم نمیکنه تا میگم خیلی در حق من ظلم کردی میگه ول کن دیگه یه غلطی کردم
الان هم ۲ هفته س سر این موضوع که من بهش گفتم به دختره زنگ بزن من میخام برم ببینمش حقش رو بذارم کف دستش
میگه به هیییییییچ وجه این کار رو نمیکنم و ازون طرف هم قهر کرده و حرف هم نمیزنه حتی
من میگم احتمالا دختره براش خیلی عزیزه که حاضر نیست بهش آسیب برسه و حتی آدرس خونه شون رو هم الکی به من داد و اشتباه بود
موندم بین دو راهی
از طرفی دیگه این زندگی رو دوست ندارم
از طرفی هم نگران آینده ی بچه م هستم
ولی میگم وقتی اون دلش برای بچه ش نسوخته و یه زن کثیف رو به زن و بچه ش ترجیح داده من چرا باید تو این زندگی بمونم
اصلااا گیج و منگ م
به خدا اینقدر گریه کردم و از خدا خواستم کمکم کنه دیگه چشمام باز نمیشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)