با سلام
مردی 35 ساله هستم ، دختری 8 ساله دارم و 10 ساله ازدواج کردم . هیچ رضایتی از زندگی مشترکم ندارم و چند سالی است به اعتیاد مبتلا هستم، که عامل اصلی آن و عدم توانایی ترک را ناراضیتی از زندگی مشترک و بیتفاوتی همسرم میدانم. در طی این 10 سال چندبار اقدام به جدایی کردم و هربار به دلایلی منصرف شدم. بار اول در زمان بارداری همسرم بود که با وساطت پدرم و بخاطر بچم منصرف شدم. و طی این سال ها بخاطر دخترم سعی کردم با شرایط کنار بیام . همسرم 35 ساله هست ، ایشون رفتارهای بسیار عجیب دارند و از همان ابتدای ازدواج خانواده بنده بخصوص مادر و خواهرانم با این ازدواج مخالف بودند،ازدواج ما بشکل سنتی بود و دوران نامزدی ما به یک هفته هم نکشید که خانواده همسرم اصرار به عقد سریع داشتند ، و شرایط به گونه ای بود که همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، پدر خانومم هم معتاد هست و خانواده بسیار شلوغی دارند و از همان ابتدا دخالت های زیادی در زندگی شخصی ما داشت، و خرج های زندگی خانواده همسرم به نوعی از درآمد من و خونه من بود، شرایط به گونه ای بود که باعث جدایی چندساله من از خانوادم شدند و دشمنی با خانواده من مخصوصا خواهرانم به دلیل مخالفت های آن ها در زمان ازدواج ما بود. همسرم هیچوقت همدم خوبی برای من نبود و مادام به خانوادم توهین میکرد و چندین بار به پدر و مادرم و خواهرانم تهمت های گوناگون زد ، ایشون توانایی کار در خارج از منزل را ندارند و حتی کارهای خانه را هم اکثرا خود من انجام میدهم ، و حتی بزرگ کردن بچه و امور مربوط به بچه رو خود من تاکنون به دوش میکشیدم ، درحال حاضر خانوادم ازم خواستند تا اعتیاد را ترک کنم و فعلا در خانه پدرم بسر میبرم ، و تصمیم دارم که جدا بشم ، اما بخاطر دخترم نمیدونم باید چه تصمیمی بگیرم، پدر زنم چندبار تهدید به اجرا گذاشتن مهریه دخترش کرده و پیش پدرم تهمت های زیادی به خود من زده و همسرم نه تنها هیچ تلاش و کمکی برای ترک اعتیاد من تاکنون نکرده ، بلکه حالا هم که تصمیم به ترک با کمک خانوادم دارم ، مدام با تهدید های خودش و پدرش آرامشمو بهم میزنند ، لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید
متشکرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)