سلام
سلام دوست عزیز ، ممنونم از وقتی که گذاشتی و پستمو خوندی و نظرت رو گفتی
"به خاطر یه خرید کتکم زد و مجبورم کرد پسش بدم"
" الان فقط و فقط حس پشیمونی میکنم ، انگار با این ازدواجم همه چیو باختم ، نذاشت برم دانشگاه ، نذاشت کار کنم درحالیکه کارم داشتم ، چند سال به خاطرش با همه جنگیدم و رابطم با خانوادم خراب شد ، رابطم با دوستا و فامیلامو قطع کرد"
* کاشکی بیشتر در مورد خودتون و این آقا و خانواده هاتون توضیح میدادید ازنظر اعتقادات، فرهنگ، سطح تحصیلات، موقعیت مالی و اجتماعی...
ببخشبن انقدر اشفته بودم که حواسم نبود توضیح بدم :
از نظر اعتقادی هر دو خانواده های مذهبی داریم ، البته خانواده شوهرم مقداری تعصبی هستن ولی خانواده من باز تر و راحت ترن ، خود من خیلی مذهبی نیستم ، شوهرم هم نسبت به خانوادش زیاد مذهبی نیست ولی در کل معتقد محسوب میشه .
از نظر فرهنگی متفاوتیم خیلی ، خانواده ی من پر از رفت و امد، فامیل شلوغ، صمیمی ولی خانواده شوهرم با کمتر کسی در ارتباطن ، توی دوران عقدم هروقت شوهرم زنگ میزد و میگفتم مهمون خونمونه عصبانی میشد میگفت حواسشون باشه نیام بندازمشون بیرون ، سر این حرفم چن باری دعوامون شد حتی =(((((( یا اینکه توی خانواده ما ازدواج زیر 20 سال چیز معمولی نیست و نداشتیم زیاد ولی توی خانواده شوهرم ازدواج توی سن کم مسئله عادی هست. البته با همه ی این تفاوتا من رابطه ی خیلی خوبی با خانواده شوهرم و خصوصا مادر و برادرش دارم ولی شوهرم نتونست خودشو با خانواده من وقف بده و الان قطع ارتباط کامله که منم اعتراضی ندارم.
سطح تحصیلات هردومون دیپلمه . من قبل عقدم میخاستم ادامه تحصیل بدم ، اتفاقا درسم هم خوب بود و همه بهم امید داشتن که رشته های عالی قبول میشم ولی شوهرم بعد از عقد زد زیر حرفش و گفت نباید بری دانشگاه که منم ادامه ندادم. پدر و مادرم همون موقع خیلی تلاش کردن منصرفم کنن چون توی خانواده ما برخلاف خانواده همسرم تحصیل خیلی مهمه ، هردوتا برادرهام دندان پزشکی خوندن ، پدرم هم خیلی برای من برنامه داشت. ولی توی خانواده شوهرم کلا اهمیت چندانی به درس نمیدن و شوهرم حتی کنکور هم شرکت نکرده .
موقعیت مالی خانواده من نسبتا خوب محسوب میشه، وضعیت مالی خانواده همسرم خیلی ضعیفه. پدرشوهرم وقتی شوهر من بچه بوده فوت کرده ، شوهرم هم از اون موقع کار کرده. عروسی من حدود یک سال و نیم عقب افتاد به خاطر اینکه شوهرم برای خواهر کوچیکش جهیزیه خریده بود و پول برای خونه نداشت. اون موقع به من گفت بریم خونه ی مادرش زندگی کنیم ولی مامان من اجازه نداد و باهاش خیلی دعوا کرد و سرهمون قضیه توهین زیادی از طرف خانواده من شد که البته شوهر من هیچوقت به هیچکدوم جواب نداد ولی رابطشو با خانوادم قطع کرد. وضع مالی خودشم خوب نیست ، منو درجریان مسائل مالیش نمیذاره ولی درکل میدونم که مشکل داره. شغل خیلی مزخرفی هم داره که معمولا از صبح تا 8 و 9 شب سرکارشه
* اینکه چرا مخالفت های اینقدر شدید با ازدواج شما وجود داشته؟
دلایل زیادی داشت : تفاوت فرهنگی خانواده هامون ، تحصیلات نداشتن شوهرم ، وضع مالیشون ، سن کم من و اینکه خانوادم فهمیدن شوهرم با وجود اختلاف سنیمون دوسال با من دوست بوده خیلی بهش بدبین شدن .
* چرا شوهرتون اجازه ادامه تحصیل و کار بهتون نداد؟ خودش موقعیت پائین تری نسبت به شما و خانواده تان دارد؟ بدبینی دارند؟
به شدت شکاکه. قبل عقدم نگفت با دانشگاه مخالفه ولی بعد از عقد کلی دعوا راه اندخت ، میگفت دانشگاه فقط پر از ... کاریه. میگفت بفهمم رفتی سر جلسه کنکور، میام در خونتون ابروریزی راه میندازم. حتی نذاشت ثبت نام کنم واسه کنکورم. من از قبل دوره ارایشگری دیده بودم ، پدرم نمیذاشت برم ارایشگاه ولی بعدا دیگ پدرم بهم گفت هیچ کاری باهام نداره و ازادم گذاشت هرچی میخام انجام بدم ، منم اواخر عقدم صرفا واس علاقه و سرگرمی رفتم توی ارایشگاه پاره وقت کار کردم ، چون محیطش زنونه بود اعتراضی نکرد ولی خواهرشوهرم بهش گفته بود ارایشگاه جو بدی داره و هرمدل زنی میره اونجا و شوهرمو بدبین کرد که بعدش دیگه شوهرم هم نذاشت من برم. البته اون موقع من خودمم از اونجا خسته شده بودم و مخالفت زیادی نکردم ، ولی اگ کارمو ادامه میدادم خیلی خوب میشد
* اصلیت شما و شوهرتان کجائی است؟ کجا زندگی می کنید؟
این رو ترجیح میدم جواب ندم ، چون ممکنه ی اشنا بخونه و متوجه بشه، ولی من و شوهرم اصلیت متفاوت داریم و هردو خیلی وقته که از شهرهای خودمون مهاجرت کردیم .
* فاصله محل زندگی تان با خانواده خودتان و همسرتان چقدر است؟ چقدر با خانواده های همدیگر رفت و آمد دارید؟
شهر زندگیمون با خانواده من یکیه، ولی زیاد نزدیک نیستم بهشون ، خانواده شوهرم در حومه ی همین شهر زندگی میکنن ولی خواهراش در خود شهر هستن. رابطه من با خانوادم در حد چند ماه یکباره ولی پدرم تا حالا خونمون نیومده ، شوهرم هم با خانوادم ارتباطی نداره، رابطه امون با خانواده همسرم زیاده و هر هفته یا دوهفته یه بار میبینمشون. البته من بیشتر از خود شوهرم با خانوادش در ارتباطم چون رابطم با فامیلا و دوستام رو کم کرده و تنها کسایی که بدون دردسر میزاره برم پیششون خانواده ی خودشو خواهراشن
* مهریه تان چقدر است؟ آقا در چه حد می تونند پرداخت کنند؟ ...
مهریه ام 650 سکه است ، بخواد همشو پرداخت کنه باید کل زندگیشونو بفروشه . اصلا نمیتونه یکجا پرداخت کنه .
اگر این آقا اینقدر که می گوئید بد و حق ناشناس است و "کتک زدن براش عادی می باشد" و نمی خواهید درآینده بازهم کتک بخورید و بدتر از اون براتون اتفاق بیفته به شدت بهتون توصیه می کنم
1. همین الان به خانواده تان اطلاع دهید
2. اگر اثر ضرب و شتم بر روی بدن تان باقی است همراه خانواده به دادگاه مراجعه و شکایت کرده و به پزشک قانونی مراجعه کنید.
این ها حداقل کارهائی است که باید انجام بدید، بقیه اش بستگی به پاسخ های تان به سوالات بالا، دلایل دعوا و اتفاقات بعدی دارد.
سوال ها رو جواب دادم درباره دلیل دعوا هم من به یکی از دوستام که کریدیت کارد داشت، سفارش کردم از یه سایت خارجی واسم یه پک کرم های مراقبت از پوست بخره، قیمت کل اون پک حدودا 400 تومن میشد که به حسابش واریز کردم.
شوهرم فهمید ،از سر کار به من زنگ زد که به دوستت بگو پشیمون شدی پولم ازش بگیر، من این کارو میکردم ابروم میرفت جلوی دوستم، هر کاری کردم خجالت کشیدم بگم پولو پس بفرسته فقط بهش گفتم فعلا نخر تا مطمئن شم همینو میخام، از همون سرکار چندبار زنگ زد گفت وای به حالت من بیام خونه و این پولو برنگردونده باشه. اخرشم اومد خونه، از در وارد نشده بهم فحش داد و کتکم زد، گوشیم هم برداشت زنگ زد به دوستم هرچی دلش خواست بارش کرد و گفت پولو پس بفرسته، دوست منم بیچاره از ترسش سریع واریز کرده بود، بهش گفتم زنگ نزن، به مامانم میگم همینقد پول بفرسته به حسابت ، بدتر عصبانی شد بهم گفت پس تو قبلا هم از مامانت پول گرفتی، بی اغراق میگم شاید یه ساعت فقط کتکم زد.
اثر ضرب و شتم هم زیاد دارم ولی اصلا نمیتونم هیچکدوم این کارهایی ک گفتین رو انجام بدم .من از طلاق خیلی میترسم، حتی فکرکردن بهش حالمو بد میکنه، الان ظرفیت فکر کردن به طلاق رو ندارم حتی چه برسه به عملش. خانوادم بفهمن خیلی اوضام متشنج تر میشه. اصلا کشش دعوا و بحث رو ندارم ، صرفا یه مدت ارامش میخام. کاش میشد چن روز از خونه برم و نبینمش ، انگیزه هیچ کاری ندارم الان، فقط خسته شدم از وضعیتم
موفق باشید
بازم ممنونم از توجهتون
علاقه مندی ها (Bookmarks)