با سلام خدمت همه
بی مقدمه مشکل خودمو میگم خواهش می کنم متخصصین روانشناسی و یا خانم ها و آقایون (مخصوصا متاهل ها)بر اساس واقعیاتی که فکر می کنن وجود داره راهنماییم کنن)
من پسر 29 ساله ای هستم ساکن همدان 5 سال پیش به دختر خانمی از لرستان آشنا شدم که26 سالشه.
4 سال ما رابطه داشتیم با اس او اس و تلفن و حدود 10 بار هم تو این مدت همو ملاقات کردیم (هر بار 5-6 ساعت).از اول رابطه ما به قصد ازدواج بود و حریمها و حرمت ها هم بینمون وجود داشت تنها کاری که ما تو این مدت در رابطمون داشتیم دست دادن بود.بوس و بغل و این چیزا رو اصلا نداشتیم.
یک سال قبل به همراه خانوادم رفتم خواستگاری ولی خانوادش پاسخ منفی دادن .اون هم هیچ مخالفتی با خانوادش نکرد(البته تو خانواده ش چی گذشته رو دقیق نمی دونم).
ما از 1 سال بعد شروع رابطمون همیشه جر و بحث داشتیم ولی سر اصول و کلیات و وظایف و ... تقریبا مشکلی نداشتیم.جر و بحث های ما هم اغلب بدون هیچ دلیل واضح و مشخصی بود.و اغلب با اس ام اس شروع می شد و وقتی تلفنی حرف می زدیم مشکل حل می شد.
تا قبل خواستگاری توجهش بهم خوب و مناسب بود و به خواسته ها و علایقم توجه می کرد.بعد خواستگاری 3 ماه رابطمون قطع شد و اون به خواهرم گفته بود که منو دیگه دوست نداره حتی قسم هم خورده بود.بعد سه ماه پیام داد که حرفش برای دوس نداشتنم دروغ بوده و واقعیت نداشته .دوباره رابطمونو به امید ایجاد شرایط مناسب برای ازدواج(این که من برم یه شهر بزرگتر)ادامه دادیم ولی از اون به بعد ما همیشه با هم جر و بحث داریم.خیلی وقت ها به من و احساسم بی توجهه(با این که می گه دوست دارمو عاشقتم).حتی بعضی وقتا کوچکترین خواسته ها و انتظاراتمو انجام نمی ده.گاهی خاوستگاراشو به رخم می کشه که کی خواستگارمه ...(البته همیشه می گه تو بهترین خواستگارمی و از هر نظر قبولت دارم.) حرفاش با کاراش نمی خونه.حالا این تردید تو دلم ایجاد شده که این تضاد و دوگانگی بین حرفها و عملش نشونه ی چیه؟آیاد داره پیامی رو بهم می ده که من متوجه نمی شم؟؟
آیا هنوز منو می خواد یا نه؟و خیلی سئوالات بی پایان تو ذهنم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)