سلام
من 24 سالمه و حدودا 3 ساله که ازدواج کردم
مشکل من برادر شوهر وسطیمه که ابداا با شوهرم احساس راحتی نداره با اینکه یک سالی هست که ازدواج کرده اصلا به خونه ی ما نمیاد و اگه قرار باشه به شهر ما بیاد میره خونه ی خواهر زنش
البته باید بگم که با عموش با جناقن و انگار با عمو و زن عموش ( خواهر زن ) احساس راحتی بیشتری میکنه . برادر شوهرم از نظر مالی چون شغل ازاد داره خیلی بالاتره و با اینکه همسر من لیسانسه اما چون تو یه شرکت خصوصی کار میکنه در امد پایینی داره البته خدا رو شکر دستمون جلوی کسی دراز نیست و از این بابت خدا رو شکر می کنیم
شوهر من برای خانوادش خیلی زحمت کشیده و با اینکه می تونسته تو تابستونا که مدرسه نداشته یه فن و هنری یاد بگیره پیش پدرش کار میکرده و همیشه هم میگه من برادر بزرگ بودم و باید به پدرم کمک می کردم اما برادر شوهرم تو این فاصله ای که شوهرم به پدرش کمک می کرده رفته بود و در شغل مکانیکی اوستا شده و الان پولش از پارو بالا میره و همیشه به شوهرم از این بابت سر کوفت میزنه. میگه این همه درس خوندی آخرش کارگر شدی یا اینکه مدرک و پول هم بدم میشه بخرم یا اینکه من اگه روزی 50 تومن کار نکنم روزم شب نمی شه خلاصه به هر صورتی همسرم رو میکوبونه و من وقتی این جور رفتارا رو می بینم دام به حال همسرم میسوزه و از دست برادر شوهرم ناراحت میشم
و همین طور احساس میکنم برادر شوهرم از من هم بدش میاد ما تو بچگی با هم همبازی بودیم حتی اون موقع ها هم کاری می کرد که حرص من در بیاد
گاهی وقتا فکر می کنم شاید به خاطر من با شوهرم بده یا شاید میخاد خودشو بزرگ ببینه
دفعه پیش که با زنش میخواستن بیان شهر ما به رسم ادب گفتم شب بیاین خونه ی ما منتظرتون هستیم ولی اون گفت نه مرسی ما میریم خونه ی عمو
منم حرصم گرفت گفتم خونه داداشتون هست میرید خونه ی عموتون؟ میدونم حرف خوبی نزدم ولی خیلی ناراحت شدم وقتی هم اومدن رفتن خونه ی اونا و ما فرداش دعوت کردیم برای نهار و گفتیم شب اینجا باشین ولی باز برادر شوهرم گفت خوبه ممنون و رفت خونه ی خواهر زنش دوست دارم برادرا پشت هم باشن نه اینکه با هم احساس صمیمیت نداشته باشن نمی دونم چیکار کنم منو راهنمایی کنین
علاقه مندی ها (Bookmarks)