سلام،تازه با اینجا آشنا شدم،خیلی داغونم انقد که فقط دوست دارم قرص خواب بخورم تا بیدار نباشم دیگه شوهرم زندگیمو برام سیاه کرده خواهش می کنم کمکم کنید تو دوران نامزدی متوجه شدم با 2 تا دختر دوسته اما اومد معذرت خواست و البته کلی توجیه که واسه درس باهاش ارتباط داشتم و...2ماه بعد عروسی با یه دختر دیگه فهمیدم ارتباط داره دوباره این قضیه ادامه پیدا کرد و من هی می فهمیدم اما چون زندگیم نخواستم بهم بخوره فقط دعوا می کردم البته مامانش می دونست و پشتم بود وازمن دفاع می کرد،سر چیزهای خیلی کوچیک کتکم میزد من20 سالمه و اون 26 سالشه از لحاظ عاطفی و جنسی اصلا واسش کم نگذاشتم تا چندماه پیش که فهمیدم دوباره با یکی دیگه ارتباط داره و اندفعه از دفعه های قبل درگیریمون بالاتر گرفت اما بعدش دوباره معذرت خواست و به قران قسم خورد که دیگه دنبال این کارا نره اما الان دوباره فهمیدم که با یکی دیگه ارتباط داره دیگه امیدی به این زندگی ندارم تو این 1 سال همه دردارو ریختم تو خودم قلبم درد می کنه معدم داغون شده افسردگی گرفتم اما نمی دونم چرا نمی تونم ازش دل بکنم الانم که گیر داده که مهریه ام رو بهش ببخشم میگم با وجود این خیانتات چطور روت میشه این حرفو بزنی؟میگه اینارو باهم قاطی نکن،فقط بگید من چیکار کنم؟به خدا هر دقیقه آرزوی مرگمو می کنم.این کتک زدنشم به باباش گفتم حسابی باهاش دعوا کرد و از اون موقع دیگه نزدم اما قبلش بی نهیت بد کتکم میزد،الانم گفته اگه مهریتو نبخشی قول میدم زندگی نخواهی کردو... هردوتامونم لیسانس داریم و قیافمم همه تعریف می کنند
علاقه مندی ها (Bookmarks)