به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 97 [ 11:01]
    تاریخ عضویت
    1397-2-20
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حسادت و کینه نسبت به خانواده شوهر

    سلام . من همیشه به صورت مهمان از مطالب مهم این سایت استفاده می کردم ولی اینبار موضوعی خیلی آزارم میده که امیدوارم بهم کمک کنید.
    من و همسرم 3 ساله ازدواج کردیم. موقع خاستگاری خانوادش گفتن خونه داره و تازه خریده به کمک خانوادش و موقع خرج و مخارج عروسی بخاطر کمک به خرید خونه خودشون رو کنار کشیدن و همه هزینه ها رو همسرم داد . ما هر دو شاغلیم و به سختی با پس انداز و وام سنگین قصد کردیم اون خونه نقلی رو بعد از سه سال ( چند ماه پیش) عوض کنیم. که خانوادش وقتی متوجه شدن گفتن این خونه برای ما هم هس و ما اجازه فروش نمیدیم در صورتی که قبلا گفته بودن این خونه پسرمونه و هدیه هس. خلاصه به علت اختلاف و درگیری نصف هزینه اون خونه رو به ما دادن و ما با کمک خانوادم و وام و خلاصه کلی تلاش خونه خوبی رو خریداری کردیم .
    من هنوز نسبت بهشون بخاطر این ماجرا کینه دارم و دلم باهاشون صاف نشده و 2 هفته ای یکبار بخاطر شوهرم بهشون سر میزنم ( مشکلم دروغی هس که بهم گفتن موقع خاستگاری نه صرفا بعد مادی ماجرا)
    الان خواهر شوهرم خاستگار خیلی خوب و از هر نظر موجهی داره که باعث حسادت من شده که همه هزینه هاشو پدر شوهرشون میده به علاوه خونه که مثل من مجبور به صرفه جویی و تلاش نیس تا زندگی خوب بسازه همه چی براش حاضره در صورتی که واقعا من از هم از نظر ظاهری هم خانوادگی از اون سرترم
    و همش با خودم میگم چجوری خدا با ظلم و موذی گری اینابازم همچین شانسی رو نصیبشون کرده
    بهم بگید با این حس حسادت و مقایسه کردن و حس کینه چجوری کنار بیام.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام مینای عزیز

    آینده در گرو انتخاب های خود ماست. بعضی چیزا رو ما انتخاب نمیکنیم و نقشی در شکل گیری اون نداریم و بهمون نسبت بعضی چیزها رو خودمون انتخاب میکنیم.
    شما از ابتدا باید به حرف ساده اکتفا نمیکردین و حتی در برگزاری مراسم عروسی متوجه این موارد میشدین. امروزه بدلیل اینکه مردم از سادگی هم استفاده میکنن باید برای هر ادعایی سندی رو بشه . من هم میلیاردرم اما اگر ثابت کردم شما قبول کن.
    به ذات بد و ظلم نیست خواهرشوهرتون انتخاب خودش بوده. انتخابی که بنا به معیاراش آگاهانه انجام داده البته نمیشه از الان برای زندگیش نظر داد و خیلی زوده. اما نه دست و پای شما رو بسته بودن و نه خواهر شوهرتون رو .
    هر دو انتخاب کردین و هیچ اجباری نداشتین.
    شما سرتر هستین و ویژگی هایی دارین ... و این رو میدونستین که فرضا همسرم در این حدود توانایی داره و منم باید پا به پاش کار کنم تا همه چیز محیا بشه.
    حالا هم گذشته و مشکلی در زندگی مشترکتون ندارین الا حرف هایی که باید برای اونها سند میخواستین. در هر صورت کینه غیر از آسیب روانی، تلخی زندگی مشترک و همچنین ارتباط ضعیف با دیگران سازنده ی هیچ چیز نیست. به آینده فکر کنین و سعی کنین نواقص و کمبودها رو از بین ببرین. با مدیریت مسایل اقتصادی میتونین بهترین شرایط رو داشته باشین.
    همسرتون یا خانوادش رو با کسی مقایسه نکنین چون این بصلاح زندگیتون نیست، هستن افرادی از مینا زیباتر و ثروتمند تر با شغل، مقام و موقعیت بالاتر و همچنین از همسر مینا، مردانی با خانواده هایی سخت گیر تر و عذاب آورتر... پس مقایسه درست نیست.
    ویرایش توسط sahar.66 : پنجشنبه 20 اردیبهشت 97 در ساعت 09:27

  3. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما دچار مهار نادیده گرفتن شدید
    مهار نادیده گرفتن یه چیزهایی رو بزرگ میکنه در نظرش یه چیزهایی رو کوچیک
    یعنی خانواده شوهر هیچ خوبی ندارند ؟
    خانوم عزیز من ادمی رو میشناختم که خونه شوهرشو پدر شوهرش بعد از عروسی به نام خودش زد پس اون باید همه رو بکشه ؟
    شما فکر کنم ادم کمال طلبی هم هستید همیشه میخوان سر باشید دوست دارید بهترین قسمت همیشه نصیب شما بشه

    اول پس دیدتون متعادل کنید
    دوم برای کمال طلبی از امروز فکر کنید نمی خواین بهترین باشید می خوان باتوجه به استعدادهاتون خوب باشید
    یه جور دیگه بیان قضیه رو ببینید
    خواهر شوهر شما ممکن یاد نگیره پس انداز مثل کسی که پول میده تا تابلوی نقاشی بخره
    ولی شما این هنرم یاد گرفتید شما خودتون نقاش هستید

    این دوتا متفاوت

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 97 [ 11:01]
    تاریخ عضویت
    1397-2-20
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس از پاسختون
    دقیقا من آدم کمال طلبی هستم و همیشه دلم میخاد بهترینارو داشته باشم و البته همیشه بخاطرش تلاش میکنم . سرکارمم من از نظر رییسم بهترین کارمندم
    از اینکه دیگران هم داشته باشند ناراحت نمیشم ولی در مورد خواهرشوهر چون حس میکنم بهم ظلم کردن فکرایی که به سراغم اومده اینه که چرا خدا براشون اینطوری رقم زده
    مگه نمیگن این دنیا دار مکافاته؟
    ویرایش توسط mina1397 : پنجشنبه 20 اردیبهشت 97 در ساعت 10:34

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 97 [ 11:01]
    تاریخ عضویت
    1397-2-20
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    46
    سطح
    1
    Points: 46, Level: 1
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    سلام مینای عزیز

    آینده در گرو انتخاب های خود ماست. بعضی چیزا رو ما انتخاب نمیکنیم و نقشی در شکل گیری اون نداریم و بهمون نسبت بعضی چیزها رو خودمون انتخاب میکنیم.
    شما از ابتدا باید به حرف ساده اکتفا نمیکردین و حتی در برگزاری مراسم عروسی متوجه این موارد میشدین. امروزه بدلیل اینکه مردم از سادگی هم استفاده میکنن باید برای هر ادعایی سندی رو بشه . من هم میلیاردرم اما اگر ثابت کردم شما قبول کن.
    به ذات بد و ظلم نیست خواهرشوهرتون انتخاب خودش بوده. انتخابی که بنا به معیاراش آگاهانه انجام داده البته نمیشه از الان برای زندگیش نظر داد و خیلی زوده. اما نه دست و پای شما رو بسته بودن و نه خواهر شوهرتون رو .
    هر دو انتخاب کردین و هیچ اجباری نداشتین.
    شما سرتر هستین و ویژگی هایی دارین ... و این رو میدونستین که فرضا همسرم در این حدود توانایی داره و منم باید پا به پاش کار کنم تا همه چیز محیا بشه.
    حالا هم گذشته و مشکلی در زندگی مشترکتون ندارین الا حرف هایی که باید برای اونها سند میخواستین. در هر صورت کینه غیر از آسیب روانی، تلخی زندگی مشترک و همچنین ارتباط ضعیف با دیگران سازنده ی هیچ چیز نیست. به آینده فکر کنین و سعی کنین نواقص و کمبودها رو از بین ببرین. با مدیریت مسایل اقتصادی میتونین بهترین شرایط رو داشته باشین.
    همسرتون یا خانوادش رو با کسی مقایسه نکنین چون این بصلاح زندگیتون نیست، هستن افرادی از مینا زیباتر و ثروتمند تر با شغل، مقام و موقعیت بالاتر و همچنین از همسر مینا، مردانی با خانواده هایی سخت گیر تر و عذاب آورتر... پس مقایسه درست نیست.
    سپاس از شما
    من سنتی ازدواج کردم و ایشون از طریق دوستی
    همسر من مرد خوبیه
    ولی از هموم موقع عروسی وقتی میگفتم چرا پدر و مادر کمک نمیکنن میگف برامون خونه خریدن
    خود همسرمم چند ماه پیش ناراحت شد ازشون وقتی گفتن این خونه فقط برای تو نیس
    البته به نظرم وقتی شما میگید انتخاب بهتر و بدتر منم خاستگار پولدار داشتم ولی از نظر عقیده باهاشون مشکل داشتم که انتخابشون نکردم
    ولی همسرم از نظر فکری شبیه هم بودیم ولی خوب نسبت به اون موارد پول کمتری داشت
    درصورتی که مورد خواهرشوهرم هم پولداره هم خط فکریشون شبیه
    میدونید میخام چی بگم انتخاب های من بخاطر شکل ازدواجم این طوری بود ولی خواهرشوهرم شانس آورده که طرفش همه چیزو باهم داره و من پیش خودم میگم چرا وقتی دروغ گفتن ، سرمو کلاه گذاشتن ولی اینطوری نصیبشون شد

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mina1397 نمایش پست ها
    سپاس از شما
    من سنتی ازدواج کردم و ایشون از طریق دوستی
    همسر من مرد خوبیه
    ولی از هموم موقع عروسی وقتی میگفتم چرا پدر و مادر کمک نمیکنن میگف برامون خونه خریدن
    خود همسرمم چند ماه پیش ناراحت شد ازشون وقتی گفتن این خونه فقط برای تو نیس
    البته به نظرم وقتی شما میگید انتخاب بهتر و بدتر منم خاستگار پولدار داشتم ولی از نظر عقیده باهاشون مشکل داشتم که انتخابشون نکردم
    ولی همسرم از نظر فکری شبیه هم بودیم ولی خوب نسبت به اون موارد پول کمتری داشت
    درصورتی که مورد خواهرشوهرم هم پولداره هم خط فکریشون شبیه
    میدونید میخام چی بگم انتخاب های من بخاطر شکل ازدواجم این طوری بود ولی خواهرشوهرم شانس آورده که طرفش همه چیزو باهم داره و من پیش خودم میگم چرا وقتی دروغ گفتن ، سرمو کلاه گذاشتن ولی اینطوری نصیبشون شد
    درسته ، من منظورم اینه این خونه باید به اسم همسرتون میشد. الان چیزی مال شماست، که به اسم خودتونه ، نمیشه روی حرف سرمایه گذاشت.
    نه اسمی از انتخاب خوب و بد نیاوردم . زندگی امروزمون به انتخاب های دیروز گره خورده. من وقتی چیزی رو انتخاب میکنم اون رو با تمامی نقاط قوت و ضعفش برگزیدم. این انتخاب هوشیارانه بوده.
    درباره ی پول کمتر ایشون اطلاع داشتین و بالاخره با شناخت ازدواج کردین. اما اینکه تونستین بدون مشکل زندگی کنین همین درسته، پول کم و زیادش مهم نیست.
    شکل ازدواج شما بهترین و درست ترین راه ازدواج بوده و هست.اینو شک نکنین ... من زمانی که بعضی رو میبینم با دوستی ازدواج میکنن میرم به پنج سال بعد زندگی اونها و اغلب میبینم بازم اونجوری که فکر میکردن خوشبخت نیستن، یعنی نه دوستی و نه ازدواج سنتی هیچکدام تضمین نبودن ... اما ازدواج سنتی دربردارنده ی یکسری محاسن بوده که از چشم مخفی هست.
    هیچکسی تاوان دیگری رو نمیده ...و شما هم به لطف خدا مسئله ی حادی هم ندارین.

    دنبال تاوان و کینه و انتقام رفتن فقط خوشحالی و خوشبختی و دارایی های شما رو در زندگیتون کمرنگ میکنه. اونقدر که از داشته هاتون لذت نمیبرین.
    دنیا برای عده ای دارمکافانه و باقی و جاوید آخرت هست. زمانی که باید در پیشگاه عدل الهی پاسخگو باشیم.
    سعی کنین ارتباط خودتونو با همسرتون بیش از پیش بهبود ببخشین و برای یک زندگی پر از آرامش و خوشبختی تلاش کنین. تمرکز خودتونو از دیگری بردارین تا ذهنتون آرام بشه.
    به گذشته بچشم یک تجربه نگاه کنین و کینه های خودتون رو دور بریزین...آرامشتون از هر داشته ای بمراتب بالاتر هست.
    و در پایان ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودتون مقایسه نکنین.
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد


    ویرایش توسط sahar.66 : پنجشنبه 20 اردیبهشت 97 در ساعت 10:53

  7. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 خرداد 97 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1396-12-21
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    427
    سطح
    8
    Points: 427, Level: 8
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت mina1397
    میدونید من هم این حسها رو تجربه کردم و هم دوستان تجربه های معادلش رو داشتن.....واقعا سخته ....
    خودم از ابتدای اشتغالم هر چی دراوردم پس انداز کردم و تبدیل به خونه کردمش به کمک پدرم و تقریبا اصلا پولی برای سرخوشی و صفا کردنم خرج نکردم تا کارام زود سر و سامان بگیره و محتاج کسی نباشم و در ضمن سربار خانواده ام هم نباشم ..برای من پول گرفتن از پدرم خیلی سخته و نمیتونم قبول کنم چیزی برام بخره و تو مراسم عروسیم که دیدم دیگه پول ندارم و چاره ای هم نیست و پدرم هم خودش با رضایت قلبی کمک میکنه شل گرفتم و عروسیمون در حد متوسط برگزار شد نسبت به عروسیهای شهرمون...
    ولی وقتی دیدم خواهر خانمم پولی که باید هزینه خونه خودش میکرد رو خرج میکنه و نصفش رو پدرش میداد و نصفش رو خودش و با بقی پولش کارهای دلخواهش رو میکرد و هزینه عروسیش هم از مال من بیشتر شد ...بنظرم رسید درحقم اجحاف شده و چندسال هست من دارم با تکحقوق قسط میدم و اونا با دونفر حقوق بگیر هزینه هاشون رو خانواده هاشون تقبل کردند و خب الان زندگیشون از ما جلوتره....قطعا اگر من هم به پدرخودم و پدرزنم فشار میاوردم میتونستم مثل اونا هزینه هام رو کم کنم....اما نمیخواستم ذره ای دل چرکینی تو دل خانواده هامون باشه که اینا رفتن دنبال زندگی خودشون و ما سر پیری هم باید قرض و قوله اینا رو بدیم ...الحمدلله بعد ازدواج ما خانواده من و خانواده همسرم سفرهای پرخرج تونستن برن و این یعنی ما فشاری رو از رو دوششون برداشتیم نه اینکه فشاری رو اضافه کرده باشیم و این به زندگیمون برکت میده و دلمون خوشه...و زیاد تو این وادی ها خودمون ننداختیم وگرنه اگر بخواهیم زندگیمونو با دیگران مقایسه کنیم که یک شبه سکته رو زدیم

    ولی خواستم بگم یه چیزایی هست که ما نمیدونیم تو زندگی دیگران چی میگذره .... بالاخره بعد یک مدتی دیدیم زندگیشون به مشکل خورده .. معلوم شده که پسره به اسم اینکه دارم قرضای عروسی رو میدم حقوق خودش رو میداده به خانوادش و با حقوق خانومش زندگی میکردن...خواهرخانومم بعدیکسال فهمیده بود....بعد چیز دیگه ای هم که معلوم شد گفته بودند پسره خونه داره و چون خونشون اماده نبود رفتن خونه خواهرخانمم تا خونشون اماده بشه ...بعد که خواسته بودند خونه رو اماده کنند که کوچ کنند گفته بودند پسره فقط بیست میلیون خونه رو داده و ما تو خو نش شریک بودیم و تنها شانسی که اورد خواهر خانمم این بود که اینا زمان عقد بصورت قولنامه ای نصف خونه رو به اسم خواهر خانمم زده بودند و با داستان طلاق و یکسری بی احترامی ها اینا بالاخره خونواده پسره کوتاه اومدند....یعنی بعضی خونواده ها یه عروس شاغل گیر میارن فقط میخوان تا میتونند بدوشند...
    بعضی چیزا باید دل چرکینی توش نباشه وگرنه گریبانگیر میشه ...زندگی مال خودتون باشه بقیه به زندگیتون چشم نداشته باشن بهتره تا اینکه یکی مثل خواهرشوهر شما زندگی رو بخواد شروع کنه که دل شما از همین الانش از زندگیشون چرکین هست.
    البته حس حسادت رو ادم تا زمانیکه تو شرایط حسادت کردن قرار نگیره نمیتونه بگه چقدر میتونه مقاومت کنه ... اما بنظرم سبک زندگیتون طوری هست که چون براتون این جنبه زندگی خیلی اهمیت داشته احتمالا اذیت میشین....اگر احترامی بین شما و خانواده شوهرتون و حتی خواهرشوهرتون هست هنوز ...بنظرم بزرگترین ضربه رو شما به این حس حسادتتون وقتی میتونید وارد کنید که با دل خوش بهترین و بزرگترین و بیشتر از حد معمول در خرج کردن برای عروسی اونا و هدیه دادن به اونا فعال باشین ..مطمئنهستم اگر با دل خوش اینکار رو بکنید تا مدتها هم حس شما به اونا و هم حس اونا به شما ارام و مثبت خواهد بود ...اسمش رو هم بگذارین میخوام چش حسود رو درارم..با ارزوی خوشبختیتون


  8. کاربر روبرو از پست مفید سالم96 تشکرکرده است .

    razieh181 (پنجشنبه 20 اردیبهشت 97)

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    مینا جان اگرچه اتفاقات متفاوتی رو پشت سر گذاشتیم اما کمابیش به شرایط مشابهی رسیدیم و می تونم بگم درکتون می کنم. چیزی که من بهش فکر می کردم این بود که خدایا مگه نه این که تو عادلی؟ من تو ازدواجم همه جوره سعی کردم به کسی فشار وارد نکنم و اون همه خون دل خوردم و اون خانم از هیچ خواسته ای کوتاه نیومد و حتی به اعتراض های پدرش که ناشی از فشاری که بهش وارد می شد هم اهمیتی نداد و تمام فانتزی های با اهمیت و بی اهمیتی که یه دختر تو اون طبقه اجتماعی آرزوش رو داره براش اجرا شد. تازه! پس اون همه عذابی که از طرف این خانواده به من داده شد چی؟ خوب، راستش هیچ کلید اسراری هم اتفاق نیفتاد و اون خانم همچنان داره اون جور که دوست داره زندگی می کنه. اما چند وقت پیش تو یه بحران که خانوادش درگیرش بودن و اگه خدای ناکرده نه من بلکه هرکس دیگه ای جای ایشون بود شرایطش تاثیر می گرفت از وضعیت، خودخواهی و بی تفاوتیش رو که دیدم با خودم گفتم این آدمی نیست که من بخوام خودم رو باهاش مقایسه کنم. اصلا ما جنسمون یکی نیست. من تلاش برای تحقق انسانیت رو به تمام چیزایی که اون خانم محکم چسبیده بهشون ترجیح می دم. چه اهمیتی داره که عروسی من به چه شکل برگزار شد؟ مهم اینه که وجدانم آسودست. من آدم مثل او عمل کردن نبوده و نیستم و به هر قیمتی به خواسته هام نخواهم رسید. می دونی چیه؟ شما رو نمی دونم. اما من یکی با شناختی که از خودم دارم می دونم اگه دوباره به گذشته برگردم هم هیچ وقت هیچ کس رو مجبور نمی کنم علی رقم میل باطنی یا بیش از توان مالیش برام کاری انجام بده. ما خودمون انتخاب کردیم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید Parastou تشکرکرده است .

    میس بیوتی (شنبه 22 اردیبهشت 97)

  11. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    اگر قرار بود خواهرشوهر شما، چون پدرش بخشی از هدیه ای را که به پسرش داده (بنا به مصالحی که خودشون تشخیص دادند) پس گرفتند، تنبیه بشه و اسیر یک دیو دوسر بشه به عنوان همسر!
    پس جنگ افروزهای دنیا و بانیان این همه کشت و کشتار و ظلم و ستم چرا مجازات نمی شن؟

    نقش خواهرشوهر شما تو این ماجرا چی بوده که منتظری یه بلایی سرش بیاد دلت خنک بشه؟

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    MimiBahar (یکشنبه 15 خرداد 01), زن ایرانی (شنبه 22 اردیبهشت 97)

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    مینا جان سلام
    ببخشید که اینو میگم اما شما خیلی خیلی سطحی به مسائل نگاه میکنید
    من کاری ندارم که حق خواهرشوهرتون چی بوده یا چی نبوده کاری ندارم خونواده شوهرتون حق داشتند یا نداشتند اما واقعا تعجب میکنم وقتی زندگیت و شوهرت رو با زندگی و شوهر دیگران مقایسه میکنی و به این نتیجه میرسی اون زندگی یا شوهر بهتری داره... من همیشه از این مقایسه ها شوکه میشم... شما فقط ظاهر زندگی دیگران رو میبینید...
    نمیدونم از نظر اعتقادی چجوری هستید اما من یکبار سر نماز خالصانه از خدا خواستم فکر و خیال خونواده ی شوهرم رو از سرم بندازه بیرون و بهم کمک کنه دیگه به کارهای بدشون فکر نکنم... کمکم کرد...
    الان وقتی کسی بد خانواده ی شوهرشو میگه یاد اون رنجهای خودم میفتم و براش خیلی ناراحت میشم...
    واقعا حیف نیست این عمر کوتاه رو صرف فکر کردن به دیگران کنیم؟ به خودت و شوهرت فکر کن به تربیت بچه هایی که قراره داشته باشی... آشیان گر میگذاری بر بلندی ها گذار...


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.