به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array

    مشکلات من با مادر شوهرم

    سلام خسته نباشید
    حدود یکسالی هست که سایت نیومده بودم اما امروز که خیلی تحت فشار بودم خواستم مشکلم رو بگم شاید راه حلی پیدا بشه واسش
    واقعیت مشکل اصلی من مادر شوهرم هست و مشکلات آن زیاده بخاطر همین گزینه ای مینویسم
    1. توقع کار کردن ازم داره و اگه کاری رو حتی یکبار انجام بدم میشه وظیفه ام و دفعه بعد بیشتر میخاد و دوباره گلایه جدید
    و متاسفانه اونقد میگه تا شوهرم طرفش میشه و اینجوری میگه که از کار کردن عروس بقیه تعریف میکنه
    و حتی گاهی پدر شوهرم رو هم میندازع جلو و هر جور شده باید رفتی خونه اش کار کنی و بکوب و لحظه به لحظه بهت دستور میده یعنی تا میبینه نشستی فوری بهت میگه پاشو چایی بیار و ... و نمیزاره بیکار بشینی
    حتی الان که باردارم و ماه آخر و یک بچه یکساله هم دارم باز توقع داره و شوهرم هم میگه مگه یه چایی یا کار تو رو میکشه انجام بده خوب فکر کن خونه خودمونه
    بعد کار همه کار میکنم میگه کارش خوبه اما صمیمی نیست با ما بعد که صمیمی میشم یه بهانه دیگه
    هیچ وقت راضی نمیشه و همیشه راهش اینکه داعما از عروس بقیه پیش شوهرم تعریف میکنه و بعد یکمدت کلا شوهرم طرفش میشه و بهش حق میده
    سه ساله هر چند روز یکبار سر این مسله دعوا و حتی کتک کاری داشتیم الان طوری شده که از رفتن به خونشان بیزارم و از مادرش متنفر
    حتی پدر شوهرم هم میگفت قانون خونه ما کار کردنه
    در حالی که خواهر شوهرم دست به سیاه و سفید نمیزنه و مادر شوهرمم خودش میشینه و همه چی میفته گردن من
    2. دومین مشکلم با مادر شوهرم اینکه نمیزاره شوهرم طرف خانواده من بیاد بفهمه دعواش میکنه من بخاطر استراحت مطلق اومدم خونه مادرم تا شوهرم میاد پیشم زنگ میزنه و میکشه خونشون وقتی مریضم حتی یکروز منو خونش راه نمیده پیش شوهرم احترام میکنه پشت سر اونقد متلک میگه تا من برمیگردم
    تو هیچ مشکلاتی کمک نمیکنه تا کارمان بهش میفته خودش رو میزنه به مریضی
    از گل نازکتر میگی مریض میشه اما دکتر میره دکتر میگه سالمه
    3. اینکه رفتارش با شوهرم خیلی عاشقانه اس انگار زن و شوهرن از بغل و بوس گرفته تا قربان صدقه
    اما امان از روزی که شوهرم بهم ابراز علاقه کنه
    و یا میوه پوست بکنه واسم یا چایی خوردنی بعم تعارف کنه
    کلا شوهرم پیش خانوادش باهام بشدت سرده و طوری رفتار میکنه انگار منو نمیخاد و به خانوادش چند برابر محبت میکنه
    من واقعا عذاب میکشم
    ما سر مادرش خیلی دعوا میکنیم خیلیییی طوری شده همه حرمت ها از بین رفته

    4. الان من بخاطر روزهای آخر بارداری استراحت مطلق بودنم خونه مادرم هستم شوهرم نمیاد بهم سر بزنه تا میاد مادرش زنگ بارونش میکنه و برمیگرده منم بهش نیاز دارم و واقعا در عذابم
    گاهی میاد بچمون رو میبینه و میره
    ببخشید طولانی شد اما خواهش میکنم راهنمایی ام کنید
    واقعا افسرده شدم
    ویرایش توسط بی همدم : دوشنبه 11 شهریور 98 در ساعت 20:22

  2. 4 کاربر از پست مفید بی همدم تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 21 شهریور 98), Somebody20 (چهارشنبه 13 شهریور 98), رنگین (دوشنبه 25 شهریور 98), زن ایرانی (سه شنبه 12 شهریور 98)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    متاسفانه منم همین مشکل رو با مادرشوهرم دارم. ایشون هم میشینه از عروس های بقیه تعریف میکنه با اینکه من میرم خونشون کار میکنم مثلا ظرف شستن و امشب هم به بهانه اینکه حالش خوب نیست غذا درست کزدن رو هم انداخت گردن من. ولی من اوایل برام اهمیت داشت، الان از بقیه تعریف کنه سریع میگم کارگر بیار حتی غذا هم برات درست کنه، با این روش دیدم دیگه بحث رو ادامه نمیده. یعنی شماهم سعی کن حرفهاشون براتون اهمیتی نداشته باشه تا جایی کار کن که خودت راضی باشی نه بیشتر که اذیت بشی. من هم با اینکه شام دعوت بودیم ولی به بهانه حالش خوب نیست رفته بود بیرون و دیر برگشت و غذایی هم درست نکرره بود من اسنکارو کردم ولی دفعه بعد تکرار بشه اصلا نمیخوام جلو برم هرچقدرم صحبت کنه و از کمر درد و پادرد بگه با اینکه جوونه و مشکلی نداره نمیخوام اهمیتی بدم و میشینم تکون نمیخورم. تنها راه مقابله با اینجور آدمای متوقع اینه که اهمیتی ندی به حرفهاشون تا خسته بشن.

  4. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (دوشنبه 25 شهریور 98)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زن ایرانی نمایش پست ها
    متاسفانه منم همین مشکل رو با مادرشوهرم دارم. ایشون هم میشینه از عروس های بقیه تعریف میکنه با اینکه من میرم خونشون کار میکنم مثلا ظرف شستن و امشب هم به بهانه اینکه حالش خوب نیست غذا درست کزدن رو هم انداخت گردن من. ولی من اوایل برام اهمیت داشت، الان از بقیه تعریف کنه سریع میگم کارگر بیار حتی غذا هم برات درست کنه، با این روش دیدم دیگه بحث رو ادامه نمیده. یعنی شماهم سعی کن حرفهاشون براتون اهمیتی نداشته باشه تا جایی کار کن که خودت راضی باشی نه بیشتر که اذیت بشی. من هم با اینکه شام دعوت بودیم ولی به بهانه حالش خوب نیست رفته بود بیرون و دیر برگشت و غذایی هم درست نکرره بود من اسنکارو کردم ولی دفعه بعد تکرار بشه اصلا نمیخوام جلو برم هرچقدرم صحبت کنه و از کمر درد و پادرد بگه با اینکه جوونه و مشکلی نداره نمیخوام اهمیتی بدم و میشینم تکون نمیخورم. تنها راه مقابله با اینجور آدمای متوقع اینه که اهمیتی ندی به حرفهاشون تا خسته بشن.
    منم مقل شما رفتار میکنم اما عزیزم راهکار خوبی نیست چون شوهرت بعد یکمدت طرف مادرش میشه و شما میشی عروس بد و اون مادر شوهر مظلوم
    تنها راهی که هست کارش رو خراب کنی یکبار درست انجام بدی و با کلی کندی و سستی
    و دفعه بعد بشدت خرابکاری این روش موقت جواب میده اما باز اون با تعریف از عروس بقیه تو رو بی عرضه و دستپاچلفتی نشون میده و ...
    من خیلی وقنع دنبال راهکارم اما راهی پیدا نمیکنم مقاومت جواب نمیده
    سه ساله دارم مقاومت میکنم فایده نداشته
    هر چقد بهم بدی میکنه شوهرم میگه تو خوب باش و وظیفه خودت زو انجام بده چیکار داری به اون
    و کلی توجیح دیگه

  6. کاربر روبرو از پست مفید بی همدم تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (دوشنبه 25 شهریور 98)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array

    مشکلات من با مادر شوهرم

    [qu
    چرا کسی جواب نمیدا؟؟؟؟؟؟؟

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    امروز [ 03:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    778
    امتیاز
    24,323
    سطح
    94
    Points: 24,323, Level: 94
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بی همدم
    تأییدطلبی رو کنار بگذار ،وقتی از عروس های دیگه تعریف کرد اگر واقعی هست شما هم هم نوا شو تا متوجه بشه که از خوبی دیگران ناراحت نمیشی.
    جای تمرکز روی مادرشوهر روی بهبود رابطه با همسرت کار کن که اصل ماجراست. روی مادر خوب بودن برای فرزندت تمرکز کن. شوهر و بچه رو ول کردی چسبیدی دنبال تأیید گرفتن از مادرشوهر .
    این همه وقت و انرژی که داری تلف میکنی اگر در مسیر درست به کار ببری اوضاع بهتر میشه، زندگی ات و همسرت و فرزندت و شادابی و سلامت خودت رو اصل قرار بده و اینها باشه محور زندگیت.
    این روزهای آخر به نی نی توی شکمت فکر کن که چقدر بهت احتیاج داره به یه مادر شاد و سالم احتیاج داره نه یه مادر نالان. تو نقش مادری و همسریت رو خوب انجام بده بقیه چیزها کمرنگ میشه برات.
    چقدر دیگه میخوای همه انرژیت رو صرف اصلاح مادر همسرت کنی؟
    اندکی صبر، سحر نزدیک است.

  9. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 21 شهریور 98), الهه زیبایی ها (دوشنبه 25 شهریور 98)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:03]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,574

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    فکر میکنم به ترتیب یه چیزایی رو باید شروع کنید:
    1. اول از خودتون آغاز میشه. اینکه خودتون چی میخواید از زندگی. حالا برای این خواستن به چه چیز هایی نیاز دارین.
    مثلا ممکنه بگید من آرامش میخوام از زندگیم، خوب حالا باید برید توانمدی های ساختن یه زندگی ارام رو پیدا کنید.
    حالا شما اون توانمندی ها رو باید در خودتون تقویت کنید و اگر ضعیفی دارید اونها رو از بین ببرید.
    2. زندگی و همسر

    نگاه کنید مشخصه شما نیاز به دانستن یه سری مهارتها در زندگی تون دارید.
    مثلا مهارت گفتگو، مهارت حل مسئله، مهارت مدیریت بحران های زندگی ، مهارت محبت کردن، مهارت عشق ورزیدن و از همه مهم تر مهارت منفعل نبودن و جراتمند بودن و غیره

    یکسری هم سیاست های زنانه هست که که باید یاد بگیرین. استفاده به جا و موقع و صحیح یکسری سیاست های زنونه میتونه رو همسرتون تاثیرات شگفت انگیری داشته باشه.

    3. رابطه با اطرافیان و مخصوصا مادر شوهر

    تو درجه اول باید بپذیرین انها همین هستند. تغییر نخواهند کرد.
    انها پدر و مادر همسرتون هستند.
    حالا تو رابطه تون با اونها باید هوشمندی داشته باشید. مثالش رو خانم ارم براتون زدند.
    از تبدیل شدن به عروس دلخواه اونها، خود واقعی تون باشید. جراتمند باشید ولی بی ادب نباشید.
    در ظاهر نشون بدین شوهرتون رو نمیخواید ازشون بدزدین.
    یه جور نشون بدین هر رابطه و ارتباطی جایگاه خودش رو داره.
    فرزند و مادر جدا . همسر و همسر جدا. شما و مادر زن جدا. و قرار نیست شخصی اونها رو مخدوش کنه.

    من کلی صحبت کردن، که در ادامه اگر شد جزئی تر صحبت کنیم

  11. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (دوشنبه 25 شهریور 98)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها
    سلام

    فکر میکنم به ترتیب یه چیزایی رو باید شروع کنید:
    1. اول از خودتون آغاز میشه. اینکه خودتون چی میخواید از زندگی. حالا برای این خواستن به چه چیز هایی نیاز دارین.
    مثلا ممکنه بگید من آرامش میخوام از زندگیم، خوب حالا باید برید توانمدی های ساختن یه زندگی ارام رو پیدا کنید.
    حالا شما اون توانمندی ها رو باید در خودتون تقویت کنید و اگر ضعیفی دارید اونها رو از بین ببرید.
    2. زندگی و همسر

    نگاه کنید مشخصه شما نیاز به دانستن یه سری مهارتها در زندگی تون دارید.
    مثلا مهارت گفتگو، مهارت حل مسئله، مهارت مدیریت بحران های زندگی ، مهارت محبت کردن، مهارت عشق ورزیدن و از همه مهم تر مهارت منفعل نبودن و جراتمند بودن و غیره

    یکسری هم سیاست های زنانه هست که که باید یاد بگیرین. استفاده به جا و موقع و صحیح یکسری سیاست های زنونه میتونه رو همسرتون تاثیرات شگفت انگیری داشته باشه.

    3. رابطه با اطرافیان و مخصوصا مادر شوهر

    تو درجه اول باید بپذیرین انها همین هستند. تغییر نخواهند کرد.
    انها پدر و مادر همسرتون هستند.
    حالا تو رابطه تون با اونها باید هوشمندی داشته باشید. مثالش رو خانم ارم براتون زدند.
    از تبدیل شدن به عروس دلخواه اونها، خود واقعی تون باشید. جراتمند باشید ولی بی ادب نباشید.
    در ظاهر نشون بدین شوهرتون رو نمیخواید ازشون بدزدین.
    یه جور نشون بدین هر رابطه و ارتباطی جایگاه خودش رو داره.
    فرزند و مادر جدا . همسر و همسر جدا. شما و مادر زن جدا. و قرار نیست شخصی اونها رو مخدوش کنه.

    من کلی صحبت کردن، که در ادامه اگر شد جزئی تر صحبت کنیم
    ممنون میشم جزیی تر توضیح بدید
    واقعیت من از توقعشان ناراحت میشم چون رو شوهرم تاثیر مستقیم میزاره
    اگه به توقعات اونها باشی میشی کنیز
    و کافیه یوبار انجام بدی میشه وظیفه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    سلام بی همدم
    تأییدطلبی رو کنار بگذار ،وقتی از عروس های دیگه تعریف کرد اگر واقعی هست شما هم هم نوا شو تا متوجه بشه که از خوبی دیگران ناراحت نمیشی.
    جای تمرکز روی مادرشوهر روی بهبود رابطه با همسرت کار کن که اصل ماجراست. روی مادر خوب بودن برای فرزندت تمرکز کن. شوهر و بچه رو ول کردی چسبیدی دنبال تأیید گرفتن از مادرشوهر .
    این همه وقت و انرژی که داری تلف میکنی اگر در مسیر درست به کار ببری اوضاع بهتر میشه، زندگی ات و همسرت و فرزندت و شادابی و سلامت خودت رو اصل قرار بده و اینها باشه محور زندگیت.
    این روزهای آخر به نی نی توی شکمت فکر کن که چقدر بهت احتیاج داره به یه مادر شاد و سالم احتیاج داره نه یه مادر نالان. تو نقش مادری و همسریت رو خوب انجام بده بقیه چیزها کمرنگ میشه برات.
    چقدر دیگه میخوای همه انرژیت رو صرف اصلاح مادر همسرت کنی؟
    من نمیخام اصلاحش کنم میخام کاری کنم توقعش رو کم کنه و یا حداقل شوهرم پشتم باشه
    من هر کاری میکنم شوهرم میگه من زمانی راضی ام که تو واسه مادر من کار کنی
    و مادرش هم توقع کارش بینخایت زیاده
    البته الان شوهرم میگه کار نمیخام اما مادرش بکوب بهم دستور میده
    نه میتونم اره بگم و نه چیزی واقعا خیلی ازم کار میخاد
    و بخاطر بدی هایی که بهم کرده حتی دلم نمیخاد یک لیوان آب دستش بدم

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,297 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام
    به نظر من تو برخورد با این جور ادمها اگر نمیتونید یا حالا نمیشه جرئت مندانه و شجاعانه کاری که دلتون میخواد رو انحام بدید ....پس هیچ وقت تو ظاهر مخالفتتون و نشون ندید

    تو چایی اوردن.... اتفاقا با صمیمیت اینکارو بکن.....چون محبت میاره
    ولی اگه یِ کاری بود بیشتتر و بزرگتر....اولش بگو چشم....حالا انقدر اتفاق می افته و انقدر بهونه پیدا میشه که انجام ندی...
    در مورد تعریف از عروس های دیگه هم یا اعتماد به نفستون پایینه یا مادرشوهرتون خیلی تو چشمتون بزرگه و ته دلتون تایید و تعریفش و میخوایید.
    اینکه دیگران پشت سر چی میگن مهم نیست..
    .حالا کی این گزارش های پشت صحنه رو براتون میاره؟؟خودتون در حد این خاله زنک بازیها پایین نیارید

    - - - Updated - - -

    یهو نمیشه خیلی تغییر رویه بدید...یِ برنامه بلند مدت بریزید از جه کارهایی باید کرد و جه کارهایی نباید
    تا عادت های این چند سال کم کم از سرهمه بیفته...اضافه شدن کوچولوتون به جمعتون بهترین فرصته....
    مهارت گفتگو رو پیگیر باشید...نباید حوری حرف زد. که طرف جبهه بگیره...با تمرین درست میشه...نگران نباش
    موفق باشید
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : دوشنبه 25 شهریور 98 در ساعت 07:38

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 فروردین 01 [ 16:06]
    تاریخ عضویت
    1398-6-25
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    2,443
    سطح
    29
    Points: 2,443, Level: 29
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    من احساس می کنم مشکل شما از بی سیاستی ریشه می گیره.
    سعی کنین برای خودتون احترام قائل بشیین و به هیچ وجه بد مادر شوهرتون رو پیش همسرتون بازگو نکنین.
    یک مثال برای سیاست وقتی نوبت جم کردن ظرف های شام شد شما طرف های جلوتون رو ببر روی سینک و شروع به شستن کن و به خواهر شوهر بگو عزیزم ظرف ها رو بیار من بشورم.
    یا این که سعی کنین با مادر شوهرتون جوری رفتار کنین که انگار واقعا دوستش دارید . سخته اما جواب میده . یعنی به بدی هاش لبخند بزنید . توی روش بگین چشم هر چی شما بگین و کار خودتونو بکنین و از مهم مهمتر ندارین زیاد از زندگی زناشوییتون چیزی بدونن.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.