سلام
منم با خانم میشل موافقم ؛ از تاپیک فروردین 92 تون واضحه که ایشون شرایط شما رو می دونسته ، بنابرین صحیح نیست که در ذهنتون فضایی رو ایجاد کنید که " شوهرم پشیمون شده" ، " اون در مورد خانوادم چه فکر می کنه "
و... اینا همش فکرای ساختگیه منفیه که نتیجش میشه آشفتگیه شما، و حال بدتون رو همسرتون هم اثر منفی میذاره و باعث دور شدنش از شما میشه ، در واقع همون طور که موقعی که شما رو انتخاب کرد به خانوادتون توجه نکرد
، اگر الان از تون دور بشه باز هم خانوادتون در این تصمیمش بی تاثیرند بلکه شما موثرید.
در درجه ی اول خودتون رو حفظ کنید بیشتر از لحاظ روانی ، حتی شاید بد نباشه تو فرصتای مناسبی درباره ی این احساساتتون با شوهرتون صحبت کنید تا یه مقدار آروم تر بشید ، اینکه تو خودتون می ریزید کار خوبی نیست . سعی کنید با همسرتون ارتباط و دیالوگ خوبی برقرار کنید ، یادتون باشه اونم به شما احتیاج داره.
در مورد حرفای مردمم ، هر چند خیلی سخته ولی اهمیت ندید تمرین کنید شاید چند ماه طول بکشه که به این حد برسید که نظرات سر تا پا غلط دیگران براتون بی اعتبار بشه، شما در مورد افرادی که پشت سر دیگران حرف میزنند
چی فکر می کنید ؟ از نظر من آدمای بیکاری اند که قدر عمر و وقتشونو نمی دونند، مجازاتشون همین قدر بس که در نادانیشون بمونند. پس توجه نکنید.
در درجات بعدی اگر می تونید به خواهر و برادر کوچکترتون کمک کنید.
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
ویرایش توسط m.reza91 : پنجشنبه 30 بهمن 93 در ساعت 00:49
علاقه مندی ها (Bookmarks)