به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مهر 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1391-6-23
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اذیت و آزار مادر٬اعتیاد٬ مشکل با خانواده همسرم

    ۲۹ سالمه متاهلم و یه خونواده پر از مشکل دارم. پنج برادر دارم که کوچک ترینشون متولد ۷۲ و بزرگترینشون متولد ۵۲ . دو برادر بزرگم اعتیاد دارن یکیشون تریاک اون یکی شیشه خیلی تلاش کردیم ترک کنن اما فایده ای نداره. برادر دومم به خاطر اعتیادش دزدی میکنه و چون شهر ما خیلی کوچیکه همه ی شهر مارو میشناسن و خلاصه اینکه آبرویی برامون نمونده یه بارم پلیس به جرم حمل مواد دنبالش کرد و تمام شهرو چرخید و حتی بهش تیراندازیم شد خ
    اینکه نقل دهن همه شدیم. تنها برادر بزرگم ازدواج کرد که به خاطر بی عرضگی و اعتیادش زنش طلاق گرفت الان همه شون مجردن. دو برادر دیگه م خیلی مذهبین و اهل خدا و پیغمبر و خیلیم کاری. کوچکترین برادرم هم افتاده دنبال کارایه خلاف و اصلا کنترل نمیشه. چندبار پلیس گرفتتش ولی چون پدر و مادر خیلی بی عرضه ای دارم بازم کارش رو ادامه میده. پدر و مادرم خیلی از پسراشون میترسن.
    من و دوتا خواهرم. خواهر بزرگم متولد ۵۸ و مجرد و خواهر کوچیکم متولد ۷۰ و دانشجو و مجرد. مادرم خیلی زن بدیه و خیلی آزارمون میده. وقتی میخواستم ازدواج کنم از هرکاری برایه آزارم استفاده میکرد. فحشایه رکیک و زننده ای بهم میزد و منو از خونه بیرون میکرد شوهرم رو مسخره میکرد و بهش لقب گدا میداد. وضعیت مالی خونواده پدرم خیلی بده. خونوادن شوهرم هم وضعیت مالی خیلی بدی دارن. اما شوهرم خونواده ی آبرومندی داره و آدم مهربون و خوش قلبیه و منو با این خانواده و وضعیت قبول کرد.
    خلاصه با جنگ و دعوا و هزار بدبختی عروس شدم. اما از دست مادرم آسایش ندارم. الان یه ماه میشه خونه پدرم نرفتم خواهرامو کتک میزنه و به من میگه حق نداری پاتو بذاری خونه ی ما . من نمیتونم این قضیه رو به همسرم بگم دوس ندارم بفهمه مادرم چه شخصیتی داره همسرم همه ش اصرار داره بریم خونه پدرم اما نمیتونم بهش توضیح بدم مادرم چیا بهم گفته. نمیتونم بهش بگم که مادرم ازش توقع داره خرجشونو این بده. دارم دیونه میشم خونواده پدرشوهرم خیلی صمیمی و مهربون و آبرومندن و مادر و پدر و کلا کانون خانواده خیلی براشون مهمه. من اونارو میبینم روانی تمیشم.
    کمکم کنید کارم شده گریه و زاری.این روزام همه ش خبر کارایه برادرکوچیکم به گوش همسرم میرسه احساس میکنم خیلی پشیمون شده ولی به روش نمیاره.
    همسرم از اون آدماییه که خیلی دوس داره با مادرزن و برادرزنش دوست و رفیق باشه خیلی تلاش میکنه اما مادرم پشت سرش حرف میزنه و مسخره ش میکنه.
    شما بگید من چکار کنم از یه طرف برادرام از یه طرف پدر و مادرم از یه طرف خواهرام که واقعا داغون شدن و تا مرز خودکشیم رفتن از یه طرفم همسرم و خونواده ش که همه ش گله دارن چرا خونواده م نمیان بهم سر بزنن و چرا اونجا نمیرم
    واقعا کم آوردم

  2. 3 کاربر از پست مفید goli_poul تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 29 بهمن 93), میشل (سه شنبه 28 بهمن 93), آزرم (سه شنبه 28 بهمن 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام گلی

    با توجه به تاپیک های قبلیت، فکر می کنم مسئله ی اصلیت شرایط روحی و روانی خودت هست.

    مسئله اصلی شرایط خونوادگیت نیست، بلکه مسئله اینه که هنوز نتونستی این شرایط رو بپذیری. و باور کنی که این خونواده ی توه. بنابراین بصورت مداوم دچار تنش درونی هستی و هر مسئله ای که در بیرون اتفاق میفته هم تنش روانیت رو بیشتر می کنه. و در نتیجه ی این تکاپوهای بی حاصل مدام خسته و خسته تر می شی...

    پس با مراجعه به مشاور سعی کن شرایط روحیت رو مساعد کنی. وقتی روحیه ی قوی ای داشته باشی، این مسائل نمی تونه تا این حد آزارت بده. و بعلاوه میتونی شرایطت رو بهتر برای دیگران جا بندازی.

    یکی از اعضای خونواده من با خانومی ازدواج کرده که پدرش معتاده، مادرش (خدارحمتش کنه) به اصطلاح هرجایی بوده، برادرش رو زیاد مطلع نیستم، اما گویا یه سری انحرافات اخلاقی داره. خودش هم بخاطر شرایط خونوادش تو بهزیستی بزرگ شده.

    به این خانوم در خونواده ی ما خیلی احترام گذاشته می شه. و حتی شرایط خونوادگیش باعث آبروی بیشترش هم شده.

    به خونوادش هم خیلی احترام میگذاره. و مثلا یه مبلغی رو ماهیانه به پدرش میده، و گه گاه که شاهد مکالمه تلفنی با پدرش بودیم (که مثلا تماس گرفته که چرا پولشو به حسابش نریخته...) خیلی با احترام با پدرش صحبت میکنه.

    هیچوقت سعی نمی کنه بی جهت عیب های خونوادش رو بپوشونه، اما با وجود عیب هاشون بهشون احترام میگذاره.

    از طرفی گاهی درد دل هم می کنه، و ما که خونواده همسرش هستیم رو از حال خودش باخبر می کنه. البته درد دل کردنش هم حساب کتاب داره، کلا خیلی دختر سنجیده و با ظرفیتیه.

    اگر هم خونوادش کار نامعقولی انجام بدن، هیچوقت تایید نمی کنه.

    خلاصه شخصیت محکمی داره.

    به نظر من تو باید روی شخصیت و روحیات خودت کار کنی. اگه مشکل خودت رو حل کنی، حتی خونوادت باعث افتخارت هم می شه و شان اجتماعیت رو بالاتر میبره. چون همه می دونن تو از چه شرایط سختی به اینجا رسیدی، و کاری که انجام دادی کار هرکسی نبوده.


    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 7 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 29 بهمن 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 29 بهمن 93), آنیتا123 (چهارشنبه 29 بهمن 93), آزرم (سه شنبه 28 بهمن 93), اقای نجار (چهارشنبه 29 بهمن 93), بی نهایت (سه شنبه 28 بهمن 93), بارن (سه شنبه 28 بهمن 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    در کنار صحبت های دوستم میشل ، سعی کن رابطه ات را با همسرت وخانواده اش گرم و صمیمی نگه داری . نسبت به اشکالات خانواده ات در مقابل همسرت جانبداری نکن اما احترام خانواده ات را نگه دار.

    به همسرت اطمینان بده از اینکه در کنارشی آرامش داری و حاضر نیستی این آرامش را از دست بدی.

    - - - Updated - - -

    سعی کن تا جایی که به زندگی ات آسیب نمی رسه با خواهرات همدلی کنی و محل امنی برای درد دل های اونها باشی.
    مادرت شرایط سختی رو گذرونده پس در محبت کردن به مادرت کم نذار. بیشتر از هر کس مادرت احتیاج به محبت داره.

    و در عین حال مواظب باش در زندگی ات وارد نشوند.

  6. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 29 بهمن 93), آویژه (سه شنبه 28 بهمن 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 شهریور 94 [ 18:35]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    779
    سطح
    14
    Points: 779, Level: 14
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 67 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما۰ با خوندن نوشته هاتون بسیار متاثر شدم امیدوارم هر چه زودتر به شرایط مطلوب زندگیتون برسید۰ به هر حال خانواده یه شخص از افرادی تشکیل میشه که انسان خودش هیچگونه اراده و اختیاری تو انتخابشون نداره و این شانس و اقباله که خوب باشند یا خیر۰ شما هم سعی و تلاش خودت رو تو اصلاحشون بکن امیدوارم که موفق باشی۰و هیچ موقع فکر این موضوع رو نکن که همسرت بخاطر اونها از وصلت کردن با شما پشیمون شده۰تا اونجایی که متوجه شدم همسرتون بهتون علاقه زیادی داره بعید میدونم که بخاطر خانوادتون ازتون دلسرد بشه۰درستش هم همینه۰۰۰ خودتون رو نبازید و سرزنش نکنید قوی باشید و کنار همسرتون سعی در حل مشکلاتتون داشته باشید درسته که سخته ولی کنار هم و پشتیبان همدیگه که باشید خیلی آسونتر مشکلاتتون رو حل خواهید کرد۰۰۰۰
    موفق باشید۰

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مهر 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1391-6-23
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,928
    سطح
    26
    Points: 1,928, Level: 26
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان خوبم ممنون از راهنماییاتون
    میشل عزیز شما درک و شعورت بالاس و برا اون خانوم احترام قائلی خیلی از مردم درک و شعور شما رو ندارن خیلیا متوجه نیستن که انسان در انتخاب خونواده ش دخالتی نداره و تمام گناهایه خونواده رو پایه دختر میذارن. خونواده همسرم چنین حالتی دارن همه ش با ترحم راجب خونواده م میپرسن و بعضا از خیلی جاها شنیدم چه چیزایی پشت سرم گفتن چقدر مورد تمسخرشون قرار گرفتم تا جایی که از جمعهایه خونوادگیشون فرار میکنم اما اکثرا به خاطر همسرم مجبورم تحمل کنم و بریزم تو خودم.

  9. کاربر روبرو از پست مفید goli_poul تشکرکرده است .

    آنیتا123 (چهارشنبه 29 بهمن 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم هر کی تو زندگیش یه مشکلی داره مطمئن باش هیچ کی بی مشکل نیست
    خدا رو شکر که همسر خوبی داری و درکت می کنه
    بهتره آرامشت رو حفظ کنی و این دغدغه ها رو به زندگیتون نکشونی
    و با خانواده همسرت بیشتر رفت و آمد کنی و به توصیه های میشل گئش بدی
    موفق باشی
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    گلی جان باور کن تعارف نمی کنم، جایگاه این دختر ربطی به درک و شعور من نداره، به فرض که من درک و شعوری داشته باشم.

    انسان ماهیتا زیبایی رو دوست داره، به همین خاطره که شرافت رو دوست داره، جوانمردی رو دوست داره، غیرت رو دوست داره، عزت نفس رو دوست داره و ...

    احترام به پدر و مادری که ویژگی های خاصی دارن، تلاش برای درست زندگی کردن علارغم شرایط نامناسب و سخت، و پاک موندن در دل ناپاکی ها چیزهایی هستند که این دختر رو هم پیش خدا و هم پیش آفریده های خدا زیبا و محترم کرده.

    باور کن خوبی از ما نیست، خوبی از خودشه.

    فکر نکن خونواده همسرت فرق می کنن، اونها هم انسانن. شاید سطح سواد و درکشون از پدرشوهر ومادر شوهر این خانوم بیشتر هم باشه. اما کدوم انسانیه که در مقابل "نیکی" سر تعظیم فرود نیاره؟

    راستی یه نکته مهم.... اگه احساس می کنی همسرت داره ناراضی می شه، بخاطر خونوادت نیست. اون که خونوادت رو از قبل می شناخت.

    همسرت فکر می کرده با ازدواج با تو می تونه بهت شادی و آرامش بده، حالا می بینه همسرش خسته و غمگینه، این یعنی شکست اون...

    اگه می خوای همسرت شاد و راضی باشه، تغییر رویه بده. مهم نیست یه زن به چه دلیلی افسرده و بی روح شده، دلیلش هرچه که باشه همسرش رو ناامید می کنه.

    از طرفی یه زن غمگین طراوتی نداره که به زندگی همسرش بده.

    برعکسش هم هست. زن ها هم وقتی همسرشون رو غمگین و افسرده ببینن، احساس ناکارامدی می کنن.


    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 30 بهمن 93), آزرم (پنجشنبه 30 بهمن 93)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام

    منم با خانم میشل موافقم ؛ از تاپیک فروردین 92 تون واضحه که ایشون شرایط شما رو می دونسته ، بنابرین صحیح نیست که در ذهنتون فضایی رو ایجاد کنید که " شوهرم پشیمون شده" ، " اون در مورد خانوادم چه فکر می کنه "

    و... اینا همش فکرای ساختگیه منفیه که نتیجش میشه آشفتگیه شما، و حال بدتون رو همسرتون هم اثر منفی میذاره و باعث دور شدنش از شما میشه ، در واقع همون طور که موقعی که شما رو انتخاب کرد به خانوادتون توجه نکرد

    ، اگر الان از تون دور بشه باز هم خانوادتون در این تصمیمش بی تاثیرند بلکه شما موثرید.

    در درجه ی اول خودتون رو حفظ کنید بیشتر از لحاظ روانی ، حتی شاید بد نباشه تو فرصتای مناسبی درباره ی این احساساتتون با شوهرتون صحبت کنید تا یه مقدار آروم تر بشید ، اینکه تو خودتون می ریزید کار خوبی نیست . سعی کنید با همسرتون ارتباط و دیالوگ خوبی برقرار کنید ، یادتون باشه اونم به شما احتیاج داره.

    در مورد حرفای مردمم ، هر چند خیلی سخته ولی اهمیت ندید تمرین کنید شاید چند ماه طول بکشه که به این حد برسید که نظرات سر تا پا غلط دیگران براتون بی اعتبار بشه، شما در مورد افرادی که پشت سر دیگران حرف میزنند

    چی فکر می کنید ؟ از نظر من آدمای بیکاری اند که قدر عمر و وقتشونو نمی دونند، مجازاتشون همین قدر بس که در نادانیشون بمونند. پس توجه نکنید.

    در درجات بعدی اگر می تونید به خواهر و برادر کوچکترتون کمک کنید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : پنجشنبه 30 بهمن 93 در ساعت 00:49

  14. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    میشل (پنجشنبه 30 بهمن 93), آزرم (پنجشنبه 30 بهمن 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شک به اعتیاد همسرم
    توسط مادلین در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 آذر 90, 19:32
  2. من اعتیاد داشتم
    توسط rahmat در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 مرداد 87, 12:03
  3. شوهرم اعتیاد داشت !
    توسط rahmat در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 تیر 87, 09:52
  4. سایت اعتیاد
    توسط rahmat در انجمن معرفی سایر سایتهای جذاب از نظر شما
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 10 خرداد 87, 23:16
  5. اعتیاد به سایت همدردی
    توسط hasty در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 30 اردیبهشت 87, 22:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.