سلام من ی دختر بیست ساله ام که یه ساله عقدم وقتی همسرم اومد خواستگاریم و ما تحقیق کردیم و حرفای خوبی راجبش نزدن و همه بدشو گفتن ولی خودش قسم خورد و میگفت دروغه منم باور کردم و چون دوسش داشتم ازدواج کردیم با اینکه خونوادم زیاد راضی نبودن بعد عقد فهمیدم دروغ میگفت و با دختر و زنای زیادی رابطه داشته و خیلی چیزای دیگه ولی قول داد که حالا که با منه هیچوقت سراغ اینکار نمیره منم با اینکه همیشه بهش شک داشتم ولی باورش کردم تا الان که فهمیدم بهم خیانت کرده و یه گوشی دیگه داره که پیاما شو دیدم اونم با دونفر که اول انکار کرد ولی من واسم ثابت شده بود و من گفتم طلاق میخوام ولی خیلی ابراز پشیمونی کرد و گریه و التماس ولی من گفتم نه تا این که به پدر و مادرش گفتم و اونام گفتن این یه بار ببخشش دیگه همچین کاری نمیکنه و جلو اونا و جلو پدر مادر خودم قول داد و به خاطر این موضوع ک من میگفتم طلاق میخوام چند بار بیمارستانی شد پدر و مادرم میگن این ی بارو ببخش ولی نمیتونم چون آدمی نیستم که به همین راحتیا فراموش کنم حتی اگه تکرار نکنه خودشم گفته هرکاری واسه اینکه فراموش کنم میکنه حتی قسم خورد که اگه بخوام جدا شم خودشو میکشه حالا میخوام یکم به خودم و خودش وقت بدم ببینم میتونم فراموش کنم یا اون میتونه از دلم دربیاره یا نه خودش که میگه خیلی پشیمونم و اشتباه کردم فقط این ی بار ببخش اگه دوباره چیزی ازم دیدی هرکاری میخوای بکن ولی من حس میکنم نمیتونم این موضوع رو فراموش کنم به نظرتون کارم درسته که میخوام به خودم و اون وقت بدم یا نمیشه با همچین آدمی زندگی کرد باید جدا شم؟؟تو این چند هفته هی ب روش میارم و بهش میگم فک نکنم بتونم دوباره باهاش خوب شم
علاقه مندی ها (Bookmarks)