سلام
لطفا کمکم کنید
تایپیک های قبلیم توضیح دادم که من و همسرم 7 ماهه ازدواج کردیم و یک ساله عقد بودیم
خیلی همدیگرو دوست داریم
کار همسرم یه جوریه که ماموریت مجبوره گه گداری بره
هفته ی گذشته با یه اقا و یه خانم از همکاراش رفت ماموریت که با اینکه به روی خودم نمیوردم ولی ازینکه مثلا متوجه میشدم شبا سه تایی میرن این ور و اون ور گردش و رستوران و.. اذیت میشدم
دلم نمیخواد شوهرم با دختر و زن دیگه ای خوش بگذرونه حتی اگر به دید خودش صرفا کاری باشه
الان شوهرم هفته ی بعد میخواد با یه دختره از همکاراش دو تایی برن شمال برای یه کاری با ماشین
فکر کردن به این موضوع که اینا شش هفت ساعت تو ماشین دو تایی با همدیگه ان و بعدش مرتب و همه جا با همن منو خیلی ازار میده
دیروز شوهرم از دختره تعریف میکرد و میگفت خیلی دختر خوبیه و من هر چی سرش غر میزنم تو کار هیچی نمیگه و...منم اصلا به روم نیوردم که اذیت میشم
راستش بچه ها چند وقت پیش هم این دختره بعد تایم کاری زنگ میزد به شوهرم مثلا برای سوال و پیگیری کارا و یکی دو بار هم که همسرم با واحدی که این دختره توش کار میکنه دعواش شد این دختر کلا به واحدشون پشت کرد و طرف همسر منو گرفت !وقتی من بابت روابطشون اعتراض کردم و به همسرم گفتم بهش بگو بعد تایم کاری بهت زنگ نزنه و اصلا درک نمیکنم چرا باید انقدر برای تو مایه بذاره و.. نتیجه اش این شد که همسرم دیگه لاگ تماسای این دخترو پاک میکرد و هیچی ازش نمیگفت !
یه روز رفته بودیم سینما دیدم داره یه چیزی رو از گوشیش پاک میکنه و بهش گفتم چرا لاگ تماسای اون دختره رو پاک میکنی که یهو جا خورد و گفت از کجا فهمیدی و بعد هم گفت چون تو گیر میدی اینکارو میکنم و...
حس خوبی ندارم
یعنی دائم و مرتب دارم به تک تک لحظه هایی که اینا با همن و حرفایی که ممکنه بزنن فکر میکنم
ماموریت هم نمیشه نره یعنی بفهمه حساس شدم میره ولی ازم قایم میکنه
نمیدونم چی کار کنم
چون خودم هم مریض احوالم و فشار عصبی به شدت بدترم میکنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)