سلام
اول اعتراف می کنم که این شرایط تحملش خیلی سخته و به عبارتی کار هر کسی نیست
خوب هر زنی توقع داره نفر اول زندگی همسرش باشه و فاصله سایر افراد تا جایگاه اون زیاد باشه
و شاید روی زنها کمی حساستر باشه
خوب من هم دو تا خواهر شوهر با همین سیستم شخصیتی لوس دارم
حتی اینجور آدمها بعد ازدواج هم به جای اینکه متمرکز باشن روی زندگی مشترکشون باز هم دنبال جلب توجه برادر هستن
راستش من اوایل خیلی سعی کردم چیزی به روی خودم نیارم هرچند من و اونا توی یه خونه مشترک نبودیم و بعد سه سال کلا کار همسرم منتقل شد و ما به یه شهر دور رفتیم و من نجات پیدا کردم البته تا حدی
من پدرشوهرم چند سال قبل ازدواج من فوت کرده بود و بهانه شون برای این لوس بازیها عدم وجود پدر و توجه زیاد به خواهر کوچک برای پر شدن جای پدر بود من خیلی سعی کردم که درک کنم و خودمو سرگرم کارهای دیگه کنم ولی این موضوع به عنوان یه نقطه ضعف آزاردهنده توی زندگی من همیشه حضور داشت و من هرچه صبر کردم خواهر شوهر کوچکه بزرگ بشه و شخصیت متعادل و مستقل پیدا کنه این اتفاق نیفتاد
اینها رو گفتم که بدونی من این موضوعو درک می کنم
و اینکه برخورد کارشناسانه چی هست رو نمیدونم ولی اینکه من اگر جای شما بودم چه کار میکردم رو میتونم بگم
من اگر توی موقعیت شما بودم سعی می کردم کاری بیرون منزل برای خودم ایجاد کنم یا درس میخوندم یا سرکار می رفتم یا میرفتم یه هنری یاد می گرفتم تا امید داشته باشم که از نظر مالی مستقل خواهم شد در آینده
با همون امید تا می تونستم تلاش می کردم
هم یه اوقاتی از روز رو خارج از منزل بودم و این افراد توی حلقم نبودن و هم اینکه امید به استقلال مالی و بعد از مدتی استقلال مالی می تونست بهم قدرت بده
قدرت رفتن از منزلی با این فاصله کم(که دیگه همسر بهانه پول رو نیاره) یا حداقل بهم شخصیت می داد شخصیتی که نتونن راحت بهش بی احترامی کنن
به نظرم در مورد رفتارهات هم تجدید نظر کن
من برخلاف خیلی از افراد اینکه وقتی از کسی خوشت نمیاد الکی بشینی پیش شوهرت تعریفشو بدی قبول ندارم یعنی برای من این کار عذاب بزرگیه (و البته من امتحان کردم وقتی از صفات نداشته دیگران هی می شینی تعریف می کنی تازه راطه اونها رو لوس و لوس تر می کنی این سیاستها توی سیستم های منطقی که لوس نیستن احتمالا جواب میده ) ولی وقتی چیزی در ارتباط با اون به نظرت میاد فوری به زبان نیار، واقعیت این هست که رفتارهای غیر طبیعی خواهر شوهر و مهمتر از اون شوهر شما، شما رو حساس کرده این که قابل کتمان کردن نیست ولی وقتی چیزی ناراحتت می کنه فوری به زبان نیار کمی توی ذهنت بهش فکر کن و بعد با جمله بندی مناسب و منطقی بدون اینکه حالت موضع گیری داشته باشه به زبون بیار
مثال
خواهر ایشون گفت یه بارم زنت قلیون آماده کنه
شما کافی بود بگی مخالف قلیون هستم ( حالا که اینترنت هم در دسترست هست با مطالعه و دلیل این موضوعو می گفتی )
اصلا نیاز نبود بگی اگر شوهرم بگه این کارو می کنم در غیر اینصورت اگه تو بگی نمی کنم
خوب این یعنی موضع گیری مستقیم و تابلو (یعنی داری مستقیم بهش میگی من با تو لج هستم)
اینقدر تابلو نباش مبارزاتت رو غیر مستقیم و با نگاه بالا به پایین انجام بده
یا در مورد اینترنت لازم نبود فوری جواب بدی که خواهرت هم زیاد دانلود می کنه
میتونستی بگی من زیاد دانلود نمی کنم ولی حالا که میگی چشم از اینم کمتر دانلود می کنم
بعد چند ساعت می گفتی راستی فقط من از اینترنت استفاده نمی کنم فلانی هم هست من که نسبت به قبل دانلود بیشتری نداشتم شاید اون نیاز داشته و کمی بیشتر دانلود کرده (کلمه نیاز داشته رو هم میگفتی که حساسیت ایجاد نشه)
یعنی فوری اونو متهم نمی کردی یه خرده وقت صبر میکردی و با جملات منطقی تر که حالت تهاجمی نداشته باشه حرفتو میزدی
توی اوقاتی که توی منزل هستی خودت رو با خوندن کتاب مثلا رمان از فضای خونه جدا کن
رفتن به فضای یه داستان و جدا شدن از فضای خونه حساسیتت رو کم می کنه
خواهر شوهرت کاملا بیکار توی خونه است؟کاری درسی چیزی نداره؟
الان زیاد نمیشه انتقاداتت رو مستقیم به شوهرت بگی اونم با این لحن تند و رک و مستقیمی که شما داری
باید چند سال بگذره و پایه های زندگیت محکم تر بشه اعتماد همسرت رو هم جلب کنی و رابطه عاطفی عمیقتری با همسرت پیدا کنی تا به جایگاهی برسی که همسرت اصلاح نوع رفتارش با خانوادش رو ازت بپذیره
فعلا باید تمرکز زدایی کنی و یه جوری یا خودت دائم توی اون فضا نباشی یا حداقل ذهنت رو با خوندن کتاب از اون فضا به جای دیگه بکشونی تا کمتر اذیت بشی
پرواز کن آنگونه که می خواهی
وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
علاقه مندی ها (Bookmarks)