همیشه با خودم کلنجار رفتم چی شد عاشق شدم که کل زندگی من رو متحول کرد و الان افسوس و رنج شد حاصل اون....
یکی از روزهایی که از مدرسه میومدم جایی که سوار سرویس میشدیم یک نگاهی به اطراف کردم یکدفعه نگاهم به زاویه خاصی که رسید قلبم یه گیزی کرد....به جهت نگام توجه کردم دیدم یه جفت چشم دختری داره با دوستاش صحبت میکنه....
نمیدونم اصلا چی شد...درونم منقلب شد و قلبم سنگین شد...این چیزا چرا اتفاق میفته اونم اینطوری بی هوا...عاشقش شدم و ندونستم باید چیکار کنم و الان که به پشت سرم نکاه میکنم بنظرم میرسه خیلی خراب کردم...چه کاری درست بود که من ندونستم و نکردم....
علاقه مندی ها (Bookmarks)