به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فراموش کردم ولی همه جا همراهمه

    خواهش میکنم راهنماییم کنید دارم میمیرم
    تو این تایپیک گفتم که چه مشکلی دارم
    http://www.hamdardi.net/thread30098-5.html
    گفتم که فراموشش کردم درسته فراموشش کردم ولی هر موقع هر جایی فردی رو دیدم که شبیه ایشون هست ضربان قلبم به حدی بالا میره که حس میکنم همین لحظه قلبم منفجر میشه رو همون فرد قفل میکنم و حتی نمیتونم پلک بزنم به قدری قلبم تند میزنه که حس میکنم قلبم کل وجودمو گرفته اگه دست رو سینه م نذارم واقعا حس میکنم همون لحظه سکته میکنم.فکرمو کنترل میکنم و حتی بهش فکرم نمیکنم ولی هر بار فردی رو میبینم که شبیه ایشون هست این حالت سراغم میاد حتی تو مکان های عمومی و افرادی که حتی نمیشناسمشون ....درموندم.....واقعا درموندم...چرا من؟....کاش عاشق نمیشدم.....چیکار کنم؟

    - - - Updated - - -

    میدونم که خیلی زشته فردی ببینه اونطوری بی دلیل بهش زل زدم ......این موضوع داره عذابم میده

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ببین خانومی متاسفانه راهی که داری می ری مقصدش کاملا مشخصه سرابی بیش نیست
    من خودم همچین حسی رو تجربه کردم ولی متاسفانه ما پسرارو نمی شناسیم چون شخصیت های بسیار خاصی هستن
    من پسری رو دوست داشتم که می دونستم اونم دوستم داره با مادرش در مورد ازدواج حرف زده و خانواده مخالفت کردن همه فامیلشون می دونستن که منو میخواد و توی جمع ها حواسشون به من بود
    من که از دوست داشتنش مطمئن بودم علاقمو ابراز کردم (بماند که قبلش ایشون هم ابراز کرده بود) ولی سنگ رو یخ شدم و غرورم له شد
    حتی جوابمو نداد انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده (پیش خودم فکر کردم انقدر بی ارزش بودم که حتی نخواست منو بپیچونه و بگه دوست دارم ولی خانواده مخالف)
    اینم سرگذشت من: کسی که میدونستم خواستنش دو طرفه بوده به خاطر خانواده غرور منو زیر پاگذاشت چون من ابراز علاقه کردم
    خدا شاهده توی عمرم با هیچ پسری در ارتباط نبودم و این ابراز کاملا محترمانه بود
    بعد از اون قضیه داغون شدم ناراحتی معده گرفتم و 8 کیلو وزن کم کردم و افسرده شدم اون موقع حالم خیلی بد بود
    ولی الان که فکر می کنم می بینم اتفاق خوبی بود حداقل باعث شد این انتظار تموم بشه و کلی تجربه کسب کنم و از روی ظاهر و یه حس الکی تصمیم نگیرم
    هنوزم که بهش فکر میکنم و یاد خاطراتش می افتم حس خیلی خوبی می گیرم و گاهی هم گریه می کنم ولی دیگه برام عبرت شده
    حتی الان خودمم تعجب می کنم که من با این غرور چطور حاضر به این کار شدم
    این سرنوشتو برات نوشتم که بدونی اخرش چی میشه
    اگه غرورت اندازه من برات مهم نیست میتونی غیرمستقیم ابراز کنی ولی اگر حاضر به این کار نیستی فقط گذر زمان بهت کمک می کنه
    باید سعی کنی فراموشش کنی
    و برای این کار باید ازش فاصله بگیری و تا میتونی خودتو سرگرم کنی
    با چیزی که بهت حس خوبی میده و باعث موفقیت میشه
    یه وقتایی رفتن به دنبال علایق و کسب موفقیت حس غرور به آدم میده و آدم رو از این عشق های دردسر آفرین نجات میده

  3. 3 کاربر از پست مفید mis-marjan تشکرکرده اند .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92), sanjab (چهارشنبه 30 بهمن 92), sara 65 (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,062
    امتیاز
    147,745
    سطح
    100
    Points: 147,745, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,681

    تشکرشده 36,026 در 7,410 پست

    Rep Power
    1095
    Array

    با سلام


    تا مدتی این حالت طبیعی هست . لازمه از توقف فکر استفاده کنید ، خلوت نداشته باشید و برنامه هایی که وقت و ذهن شما را درگیر می کند و مفید است برای خودت طراحی کنی . و برای فراموش کردن اون فرد تلاش خاص نداشته باشی ، فقط هروقت یادش اومد ذهنت را ایست بده و مشغول مسئله دیگری کن .

    تاپیک های مربوط به پایان رابطه عاطفی را در تالار سرپ کن و بخوان و از راهکارهای آن استفاده کن


    به این حالاتت اهمیت نده





  5. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92), toojih (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mis-marjan نمایش پست ها
    ببین خانومی متاسفانه راهی که داری می ری مقصدش کاملا مشخصه سرابی بیش نیست
    من خودم همچین حسی رو تجربه کردم ولی متاسفانه ما پسرارو نمی شناسیم چون شخصیت های بسیار خاصی هستن
    من پسری رو دوست داشتم که می دونستم اونم دوستم داره با مادرش در مورد ازدواج حرف زده و خانواده مخالفت کردن همه فامیلشون می دونستن که منو میخواد و توی جمع ها حواسشون به من بود
    من که از دوست داشتنش مطمئن بودم علاقمو ابراز کردم (بماند که قبلش ایشون هم ابراز کرده بود) ولی سنگ رو یخ شدم و غرورم له شد
    حتی جوابمو نداد انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده (پیش خودم فکر کردم انقدر بی ارزش بودم که حتی نخواست منو بپیچونه و بگه دوست دارم ولی خانواده مخالف)
    اینم سرگذشت من: کسی که میدونستم خواستنش دو طرفه بوده به خاطر خانواده غرور منو زیر پاگذاشت چون من ابراز علاقه کردم
    خدا شاهده توی عمرم با هیچ پسری در ارتباط نبودم و این ابراز کاملا محترمانه بود
    بعد از اون قضیه داغون شدم ناراحتی معده گرفتم و 8 کیلو وزن کم کردم و افسرده شدم اون موقع حالم خیلی بد بود
    ولی الان که فکر می کنم می بینم اتفاق خوبی بود حداقل باعث شد این انتظار تموم بشه و کلی تجربه کسب کنم و از روی ظاهر و یه حس الکی تصمیم نگیرم
    هنوزم که بهش فکر میکنم و یاد خاطراتش می افتم حس خیلی خوبی می گیرم و گاهی هم گریه می کنم ولی دیگه برام عبرت شده
    حتی الان خودمم تعجب می کنم که من با این غرور چطور حاضر به این کار شدم
    این سرنوشتو برات نوشتم که بدونی اخرش چی میشه
    اگه غرورت اندازه من برات مهم نیست میتونی غیرمستقیم ابراز کنی ولی اگر حاضر به این کار نیستی فقط گذر زمان بهت کمک می کنه
    باید سعی کنی فراموشش کنی
    و برای این کار باید ازش فاصله بگیری و تا میتونی خودتو سرگرم کنی
    با چیزی که بهت حس خوبی میده و باعث موفقیت میشه
    یه وقتایی رفتن به دنبال علایق و کسب موفقیت حس غرور به آدم میده و آدم رو از این عشق های دردسر آفرین نجات میده
    درسته من خیلی مغرورم تا پسری خودش جلو نیاد به هیچ عنوان علاقه مو ابراز نمیکنم.به هیچ عنوان نمیتونم وگرنه حال و روزم الان این نبود ....کار خیلی دارم هر ساعت درگیرم ولی یک ان که فردی رو مشابه ایشون میبینم دیگه همه چی رو فراموش میکنم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها

    با سلام


    تا مدتی این حالت طبیعی هست . لازمه از توقف فکر استفاده کنید ، خلوت نداشته باشید و برنامه هایی که وقت و ذهن شما را درگیر می کند و مفید است برای خودت طراحی کنی . و برای فراموش کردن اون فرد تلاش خاص نداشته باشی ، فقط هروقت یادش اومد ذهنت را ایست بده و مشغول مسئله دیگری کن .

    تاپیک های مربوط به پایان رابطه عاطفی را در تالار سرپ کن و بخوان و از راهکارهای آن استفاده کن


    به این حالاتت اهمیت نده
    درسته ولی رابطه عاطفی ما اصلا اغازی نداشته که پایانی داشته باشه.همه چی رو هواس....من از مشکلات ایشون اگاهم و میدونم بخاطر شاید همون مشکلات اگر هم علاقه داشته باشن نمیتونن بیان جلو ...ولی ترجیح میدم حتی اگر مشکلی هست بگن که ایا علاقه ای هست یا نه...من دخترم نمیتونم 8.9 سال منتظر بمونم و بعد 8.9 سال بشنوم که هیچ علاقه ای نبوده و من اشتباه میکردم...از این 8.9سال صبر کردن این رو برداشت نکنید که اگر مورد خوبی طی این مدت پیش اومد بتونم روش فکر کنم نه منظورم این نیست من تنها با کسی ازدواج میکنم که ویژگی هایی که برای شریک زندگیم تعیین کردم رو داشته باشه این اقا همه شون رو داره و خیلی کم همچین فردی با همچین ویژگی ها دیدم شاید اگر این اقا بهم جواب رد بدن شاید تا اخر عمر و شاید حتی تا وقتی که فردی با همون ویژگی ها پیدا بشه ازدواج نکنم

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khak نمایش پست ها
    درسته من خیلی مغرورم تا پسری خودش جلو نیاد به هیچ عنوان علاقه مو ابراز نمیکنم.به هیچ عنوان نمیتونم وگرنه حال و روزم الان این نبود ....کار خیلی دارم هر ساعت درگیرم ولی یک ان که فردی رو مشابه ایشون میبینم دیگه همه چی رو فراموش میکنم

    - - - Updated - - -



    درسته ولی رابطه عاطفی ما اصلا اغازی نداشته که پایانی داشته باشه.همه چی رو هواس....من از مشکلات ایشون اگاهم و میدونم بخاطر شاید همون مشکلات اگر هم علاقه داشته باشن نمیتونن بیان جلو ...ولی ترجیح میدم حتی اگر مشکلی هست بگن که ایا علاقه ای هست یا نه...من دخترم نمیتونم 8.9 سال منتظر بمونم و بعد 8.9 سال بشنوم که هیچ علاقه ای نبوده و من اشتباه میکردم...از این 8.9سال صبر کردن این رو برداشت نکنید که اگر مورد خوبی طی این مدت پیش اومد بتونم روش فکر کنم نه منظورم این نیست من تنها با کسی ازدواج میکنم که ویژگی هایی که برای شریک زندگیم تعیین کردم رو داشته باشه این اقا همه شون رو داره و خیلی کم همچین فردی با همچین ویژگی ها دیدم شاید اگر این اقا بهم جواب رد بدن شاید تا اخر عمر و شاید حتی تا وقتی که فردی با همون ویژگی ها پیدا بشه ازدواج نکنم
    با توجه به نوشته های خودت و با توجه به سنی که داری چون این آقا رو دوست داری معیارهات شده "خصلتهایی که ایشون داره" چون منم دقیقا همین مشکل رو داشتم
    این آقا دانشجوی فوق لیسانس بود با شرایط خانوادگی و شخصیتی خاص، و تمام ملاک های من شده بود شخصیت ایشون
    هنوز هم وقتی کسی رو شبیه به ایشون ببینم ناخودآگاه بهش کشش پیدا می کنم ولی فقط برام جذابه
    الان با گذشت زمان می بینم که اشتباه می کردم تحصیلات اونقدرها هم برام مهم نیست
    شما هم همینطور
    اصلا شاید این آقا بخواد 8و9 سال دیگه ازدواج کنه حتی اگر دوست داشته باشه حاضری این مدت صبر کنی با توجه به اینکه درست نمی شناسیش
    مردا در واقعیت با چیزی که نشون میدن زمین تا آسمون فرق دارن
    کسایی رو سراغ دارم با شخصیتی بسیار عالی و متشخص و دانا که واقعا مجذوبش میشی بس که ظاهرا فهمیده نشون میده ولی همین آدم برای همسرش دست بزن داره و یا با خانومهای دیگه روابط نامشروع داره
    من نمیخوام خدای ناکرده این خصلت ها رو به ایشون نسبت بدم بحث من شناخته که فقط با ارتباط نزدیک و با نظارت خانواده و رفت و آمد حاصل میشه نه رفتارهای عادی محیط کار و دانشگاه!
    البته ممکنه ایشون واقعا پسر خوبی باشه و بهترین مورد برای ازدواج با شما ولی متاسفانه با این شرایط نمی شه کاری کرد مگر اینکه خودش اقدامی بکنه
    دوست عزیزم هیچ مردی با همکار یا همکلاسیش طوری برخورد نمی کنه که قراره توی آینده با همسرش برخورد کنه
    آدما تو هر محیط و شرایطی "قالب خاص خودشون" رو دارن
    به نظر من تنها راه شما پیشنهاد خانم "فرشته مهربان" و گذر زمان هست
    چیزی که دقیقا در مورد خود من جواب داده

  8. کاربر روبرو از پست مفید mis-marjan تشکرکرده است .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  9. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من دیشب متنی اینجا نوشتم که بیدلیل پاک شد
    انتظاری غیر از این رو هم نداشتم ...بگذریم

    خلاصه اش این بود که چرا غیر مستقیم موضوع علاقه اتون به پسر مقابل رو مطرح نمیکنید
    اگر طرف مقابل جواب منفی بده دیگه اینهمه فکر کردن و احساسات و .... همه چیز تموم میشه و خیالتون راحت میشه
    اگرم جواب مثبت بده هم که خیلی خوبه

    شما اینجوری قصد دارید که تا وقتی اون پسر ازدواج نکرده هر کی اومد خواستگاریتون رو رد کنید ؟
    مطرح کردن غیر مستقیم علاقه دختر بده ،اما وقتی حال و روز شما اینه بهتره بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنید تا از این اوضاع وخیمی که دارید خلاص بشید

    (فرشته ی !مهربان ! بجای پاک کردن این پست هر جا که اشتباهی چیزیو بیان کردم بهم بگید که مثلا فلان قسمت پستت ایراد داشته )


    ویرایش : فرشته مهربان >>> جناب 1 تا 7 راهنمایی شما همگرایی با مسئول تالار یعنی مدیر همدردی ندارد و آسیب زا هست .راهنمایی درست ایشان این است که دست از احساس محوری بردارند و با توقف فکر از این حال و احوال بیرون آیند . اگر پسری خواهان دختری باشد قطعاً به شیوه درستش اقدام خواهد کرد . توصیه به ایشان برای ابراز علاقه خلاف روند هست و برخلاف نظر ساده انگارانه شما نتیجه ای به این راحتی ندارد . بلکه بسیاری اسیب ها در پی دارد که کمترینش می تواند این باشد که طرف مقابل از این وضعیت سوء استفاده کند یا اینکه دختر را پس بزند که آسیب شخصیتی ای مثل احساس حقارت در پی دارد . لطفاً وقتی پستهای شما ویرایش یا حذف می شود با دلیلی که برای آن ذکر می شود اصرار به تکرار دوباره نداشته باشید که مشمول اخطار و نهایتاً مسدودی نام کاربری خواهید شد
    ویرایش توسط 1234567 : چهارشنبه 30 بهمن 92 در ساعت 12:31

  10. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    من دیشب متنی اینجا نوشتم که بیدلیل پاک شد
    انتظاری غیر از این رو هم نداشتم ...بگذریم

    خلاصه اش این بود که چرا غیر مستقیم موضوع علاقه اتون به پسر مقابل رو مطرح نمیکنید
    اگر طرف مقابل جواب منفی بده دیگه اینهمه فکر کردن و احساسات و .... همه چیز تموم میشه و خیلالتون راحت میشه
    اگرم جواب مثبت بده هم که خیلی خوبه
    شما اینجوری قصد دارید که تا وقتی اون پسر ازدواج نکرده هر کی اومد خواستگاریتون رو رد کنید ؟
    مطرح کردن غیر مستقیم علاقه دختر بده ،اما وقتی حال و روز شما اینه بهتره بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنید تا از این اوضاع وخیمی که دارید خلاص بشید

    (فرشته ی !مهربان ! بجای پاک کردن این پست هر جا که اشتباهی چیزیو بیان کردم بهم بگید که مثلا فلان قسمت پستت ایراد داشته )
    دیشب اتفاقا چند خط اول پست شما رو خوندم و شارژ لپ تموم شد و امروز که رسیدم خونه دیدم نیست ...
    خودتون هم میگید بده ...من هم میگم بده چون واقعا غرورم خرد میشه نمیدونم تا به الان از رفتارو حرفام تشخیص دادن که بهشون علاقه دارم یا نه...از طرف دیگه یه نکته خیلی منفی اینه که ایشون به خاطر شرایطشون خواهان زیاد داره بازم تاکید میکنم بخاطر "شرایطشون"....برای من هیچکدوم مهم نیست ایشون اگر فقط همینی که قبلا بودن هم باشن من دوستشون دارم .میترسم برم جلو و حتی غیر مستقیم ابراز کنم و ایشون فکر کنن حتما من هم حتما جذب شرایط ایشون شدم.از این بایت میترسم برم جلو.خانواده من از لحاظ مالی جلوتر از ایشون هستیم ولی از لحاظ فرهنگی مشابه هستیم پدر و خانوادم تو زندگی هیچ کم و کسری برای من نذاشتن و از هر لحاظ تامین بودم ولی میترسم باز اشتباه فکر کنن .ایشون اگر یک فرد معمولی هم بودن من باز بخاطرهمون ویژگی های اخلاقی که دارن انتخابشون میکردم.چون شکی ندارم که این ویژگی های اخلاقی رو نمیشه در فردی ایجاد کرد نمیشه تغییرش داد ولی بقیه شرایط شغلی و مالی قابل حل هست و با کمک هر دو فرد میشه اونها رو ایجاد کرد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mis-marjan نمایش پست ها
    با توجه به نوشته های خودت و با توجه به سنی که داری چون این آقا رو دوست داری معیارهات شده "خصلتهایی که ایشون داره" چون منم دقیقا همین مشکل رو داشتم
    این آقا دانشجوی فوق لیسانس بود با شرایط خانوادگی و شخصیتی خاص، و تمام ملاک های من شده بود شخصیت ایشون
    هنوز هم وقتی کسی رو شبیه به ایشون ببینم ناخودآگاه بهش کشش پیدا می کنم ولی فقط برام جذابه

    الان با گذشت زمان می بینم که اشتباه می کردم تحصیلات اونقدرها هم برام مهم نیست
    شما هم همینطور
    اصلا شاید این آقا بخواد 8و9 سال دیگه ازدواج کنه حتی اگر دوست داشته باشه حاضری این مدت صبر کنی با توجه به اینکه درست نمی شناسیش
    مردا در واقعیت با چیزی که نشون میدن زمین تا آسمون فرق دارن
    کسایی رو سراغ دارم با شخصیتی بسیار عالی و متشخص و دانا که واقعا مجذوبش میشی بس که ظاهرا فهمیده نشون میده ولی همین آدم برای همسرش دست بزن داره و یا با خانومهای دیگه روابط نامشروع داره
    من نمیخوام خدای ناکرده این خصلت ها رو به ایشون نسبت بدم بحث من شناخته که فقط با ارتباط نزدیک و با نظارت خانواده و رفت و آمد حاصل میشه نه رفتارهای عادی محیط کار و دانشگاه!
    البته ممکنه ایشون واقعا پسر خوبی باشه و بهترین مورد برای ازدواج با شما ولی متاسفانه با این شرایط نمی شه کاری کرد مگر اینکه خودش اقدامی بکنه
    دوست عزیزم هیچ مردی با همکار یا همکلاسیش طوری برخورد نمی کنه که قراره توی آینده با همسرش برخورد کنه
    آدما تو هر محیط و شرایطی "قالب خاص خودشون" رو دارن
    به نظر من تنها راه شما پیشنهاد خانم "فرشته مهربان" و گذر زمان هست
    چیزی که دقیقا در مورد خود من جواب داده
    درسته من از نزدیک زیاد باهاشون رفتو امد نداشتم و طرز رفتارشون تو جمع رو ندیدم فقط یکبار خونه شون رفتم و دیدم که خانوادش واقعا انسان های خوبی هستند ...از این بابت درست میگید که من شناخت کامل ندارم و فقط بر اساس حرف هایی که زدن و نظراتشون که اون هارو به طور غیر مستقیم ازشون پرسیدم و حرکاتشون نظر دادم .ولی اکثر روابط هم بر همین اساس رفتار ظاهری اول شکل میگیره میره جلوتر ....

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    من دیشب متنی اینجا نوشتم که بیدلیل پاک شد
    انتظاری غیر از این رو هم نداشتم ...بگذریم

    خلاصه اش این بود که چرا غیر مستقیم موضوع علاقه اتون به پسر مقابل رو مطرح نمیکنید
    اگر طرف مقابل جواب منفی بده دیگه اینهمه فکر کردن و احساسات و .... همه چیز تموم میشه و خیالتون راحت میشه
    اگرم جواب مثبت بده هم که خیلی خوبه
    شما اینجوری قصد دارید که تا وقتی اون پسر ازدواج نکرده هر کی اومد خواستگاریتون رو رد کنید ؟
    مطرح کردن غیر مستقیم علاقه دختر بده ،اما وقتی حال و روز شما اینه بهتره بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنید تا از این اوضاع وخیمی که دارید خلاص بشید

    (فرشته ی !مهربان ! بجای پاک کردن این پست هر جا که اشتباهی چیزیو بیان کردم بهم بگید که مثلا فلان قسمت پستت ایراد داشته )
    درسته اگر فردی خواستگاری هم بیاد طی این مدت , ولی ویژگی هایی که تعیین کردم رو نداشته باشه رد میکنم.ولی اگر ویژگی های تعیین شده رو داشته باشه روش فکر میکنم و اگر به ازدواج ختم شد تا اخر عمر این سوال تو ذهنم می مونه که نکنه دوستم داشت و من با ازدواجم باعث شدم نتونه ابراز کنه و فرصتی بهش ندادم...

  12. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شرایطشون چیه ؟
    "واقعا غرورم خرد میشه"
    درسته غرورتون از بین میره ولی این احساسات گرم و آتشی هم که داری هم از بین میره واقعا داری با خودت چیکار میکنی :
    "حتی نمیتونم پلک بزنم به قدری قلبم تند میزنه که حس میکنم قلبم کل وجودمو گرفته اگه دست رو سینه م نذارم واقعا حس میکنم همون لحظه سکته میکنم"
    مگه ندیدی وقتی پدر مادر که از جونشون برای بچه هاشون کم نمیذارن وقتی یه بی محلی در حق بچه شون میکنن بچه تمام خوبیاشونو فراموش میکنه
    تازه رابطه ما با خدا هم تقریبا همینطوری اینهمه نعمت به ما داده و وعده های خیلی زیادی برای دنیای بعدی داده اما فقط کافیه یه مشکل کوچیک جلوی راهمون باشه تا کفر بگیم و همه محبت های خدا رو فراموش کنیم

    در مورد این پسر که دیگه فکر نکنم از خدا یا پدر مادرت بیشتر بخواهیش ؟
    اگه بری جلو و بیمحلی کنه دیگه انقدر وحشتناک عاشقش نمیمونی و وهمه چیز تمام میشه
    (دخترا اکثرا اینطورین)
    تو توی ذهنت از طرف یک بت ساختی و هیچکس نمیتونه این بت رو بشکنه بجز تو

  13. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    khak (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 اسفند 92 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    520
    سطح
    10
    Points: 520, Level: 10
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 38 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 1234567 نمایش پست ها
    شرایطشون چیه ؟
    "واقعا غرورم خرد میشه"
    درسته غرورتون از بین میره ولی این احساسات گرم و آتشی هم که داری هم از بین میره واقعا داری با خودت چیکار میکنی :
    "حتی نمیتونم پلک بزنم به قدری قلبم تند میزنه که حس میکنم قلبم کل وجودمو گرفته اگه دست رو سینه م نذارم واقعا حس میکنم همون لحظه سکته میکنم"
    مگه ندیدی وقتی پدر مادر که از جونشون برای بچه هاشون کم نمیذارن وقتی یه بی محلی در حق بچه شون میکنن بچه تمام خوبیاشونو فراموش میکنه
    تازه رابطه ما با خدا هم تقریبا همینطوری اینهمه نعمت به ما داده و وعده های خیلی زیادی برای دنیای بعدی داده اما فقط کافیه یه مشکل کوچیک جلوی راهمون باشه تا کفر بگیم و همه محبت های خدا رو فراموش کنیم

    در مورد این پسر که دیگه فکر نکنم از خدا یا پدر مادرت بیشتر بخواهیش ؟
    اگه بری جلو و بیمحلی کنه دیگه انقدر وحشتناک عاشقش نمیمونی و وهمه چیز تمام میشه
    (دخترا اکثرا اینطورین)
    تو توی ذهنت از طرف یک بت ساختی و هیچکس نمیتونه این بت رو بشکنه بجز تو
    شرایطشون: پاک بودن-با ایمان-مورد قبول تمام افرادی که ایشون رو دیدن-شغل عالی-خانواده ی سالم-تقریبا با همه ی دخترایی که حرفی در مورد ایشون زدم همه شون ازشون تعریف میکنن و مشخصه که اگر خواستگاری هر کدومشون بره همون اول بله رو میگن-تمام پدر و مادر هایی که باهاشون حرف زدم هم قبولش دارن-تقریبا تمام افراد شهر میشناسنشون بخاطر یک مسئله ای که نمیخوام بگم میترسم یک نفر احیانا بفهمه کی هستم یا منظورم کی هست

    نه مشخصه که بیشتر از خانوادم و خدا نمیخوامشون.

    مشکل اینجاس که جلو میرم ولی نمیتونم تشخیص بدم مثلا فلان رفتارشون ایا بی محلی هست یا محل گذاشتن یا من تو این جور روابط نبودمو گیجم و نمیتونم تشخیص بدم یا ...

  15. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حقیقت در مورد شما اینه :
    طرف مقابل دست نیافتنیه برای همینه که اینهمه علاقه ی وحشتناک برای رسیدن بهش دارید
    مطمئن باشید اگر طرف مقابل دست یافتنی بود اینهمه احساس برای بدست آوردنش نداشتید

    یه مثال بزنم بعضی از پدر مادرای ما چون نمیتونستم در زمان خودشون تحصیل کنن آرزوشون اینه که بچه هاشون دکتر و مهندس بشن و خوشبختی رو فقط توی درس میبینن

    چرا این احساسات شما انقدر تداوم یافته هستند ؟
    این جور آرزوها بسیار جذاب و فریبا هستند، درست به دلیل این که
    هرگز برآورده نمی‌ شوند
    و حرکت قوه تخیل، آن را در نظرمان ممکن جلوه می‌ دهد و درنتیجه شیرینی
    دو چندانی پیدا می‌کنند


    این خاصیت هر چیزیه که تخیل دراون نقش داره. تصور آب برای تشنه از خود آب شیرین‌ تره


    بی محلی طرف مقابل حالت بدی تداعی میکنه و رنج آور خواهد بود اما کمک میکنه از این حال و هوایی که داری خلاص بشی


    مشکل اینجاس که جلو میرم ولی نمیتونم تشخیص بدم مثلا فلان رفتارشون ایا بی محلی هست یا محل گذاشتن یا من تو این جور روابط نبودمو گیجم و نمیتونم تشخیص بدم یا ...
    به نظرم شما در این خصوص چون طرف مقابل دست نیافتنی هستش دجار وسواس فکری شدید

  16. کاربر روبرو از پست مفید 1234567 تشکرکرده است .

    khak (پنجشنبه 01 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.