ما ایرانیها البته هزاران خصوصیت خوب و نیکو داریم اما در کنار این خصوصیات خوب گاهی نیز به ویژگیهایی برمیخوریم که چندان خوشایند نیستند. واقعیت این است که برخی از ما در خانه، محیط کار و یا مدرسه عادت میکنیم که دیگران را تحقیر کنیم، بهطور مثال برای دیگران اسم بگذاریم یا با طعنه و کنایه به آنها نیش و زخمزبان بزنیم. این موضوع را با دکتر ابراهیمیمقدم، روانشناس مطرح کردم و ایشان از زاویهای دیگر به این موضوع نگاه کردند. شما هم همراه ما باشید.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از salamat.com ، یکی از شایعترین انواع تحقیر، اسم گذاشتن روی این و آن است. شاید جالب نباشد بگویم اما خیلی اوقات میبینیم که والدین برای تنبیه یا تربیت فرزندشان ازکلمات احمق، تنبل و امثال آن استفاده میکنند.
به نظر شما چنین رفتاری چه تبعاتی به همراه خواهد داشت؟
به نکته مهمی اشاره کردید. اگر کودکان را با اسم گذاشتن تحقیرکنیم آنها باور میکنند که دارای این صفات و خصوصیات هستند. در نتیجه به علت آسیبی که به کار بردن این نامهای منفی به شخصیت بچهها وارد میکند عزت نفس آنها از دست میرود و گاهی ممکن است از حضور در جمع و ارتباط با دیگران و معاشرت دوری کنند.
تحقیر کردن در کودکی دردسرسازتر است یا بزرگسالی؟
تحقیر کردن در هر سنی مشکلساز است اما در کودکان میتواند تاثیرگذارتر باشد زیرا قدرت تاثیر کلمات در زندگی کودکان بیشتر است. هر واژه و جملهای که به کودکان گفته شود به همراه خود پیام مهمی درباره کودک و رابطه او با دنیای خویش دارد. این پیامها تبدیل به یک باور میشوند و در تجربیات آینده و بزرگسالی برای او دردسرساز میشوند.متاسفانه کودکان به آن حد از توانایی نرسیدهاند تا مطالبی را که به ذهنشان وارد میشود، جداسازی کنند و مانع بعضی از آنها شوند.
دیدگاه یک فرزند خردسال نسبت به پدر و مادر این است که آنها عقل کل هستند و همه چیز را میدانند و سخنانشان مثل یک قانون است. بهداشت روانی در کودک و بزرگسال بر چند اصل استوار است و نخستین اصل آن احترام به شخصیت خود و دیگران است. افرادی که خود یا دیگران را با الفاظ و کلمات و یا صفات ناخوشایند خطاب میکنند به تدریج از سلامت روان فاصله میگیرند. تکرار این کار از سوی والدین موجب مخدوش شدن عزتنفس کودک میشود.
که نتیجهاش چه میشود؟
خب، اگر عزتنفس داشته باشیم برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و در کار و شغلمان بروز میکند آمادگی بیشتری داریم. به تعبیری میتوانیم در پی هر شکست و سقوط روی پایمان بایستیم و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن خواهیم داشت.
در مقابل هر چه عزتنفس ما کمتر باشد میل و امید و آرزویمان دچار نقصان میشود و احتمال موفقیتمان کاهش مییابد.هر چه عزتنفس ما بیشتر باشد، با اشخاص روابط سالمتری برقرار میکنیم. دلیل آن هم این مطلب است که همانندها یکدیگر را جذب میکنند و سالمها به هم میرسند لذا اگر دوستی دارید که مدام درپی تحقیر دیگران یا خود شماست. میتوانید هم به عزتنفس خودتان شک کنید و هم به انتخابتان!
افراد با عزتنفس بالا و پایین چهطور دوستانشان را انتخاب میکنند؟
ما اصولا مایل به برقراری ارتباط با کسانی هستیم که عزتنفس بیشتری دارند و برای خود ارزش قایل هستند و به همین ترتیب اگر برای خودمان ارزش قایل شویم و اجازه ندهیم که دیگران ارزش و اعتبار ما را خدشهدار سازند بیشتر احتمال دارد که افراد باعزت نفس بالا را به دور خود جمع کنیم و برعکس اگر برای خودمان ارزشی قایل نباشیم و اجازه دهیم که به راحتی مورد تحقیر و سرزنش دیگران قرار بگیریم و یا خدای ناکرده الفاظ و کلمات و صفات نازیبا در مورد ما به کار برده شود به تدریج شاهد خواهیم بود که اطرافیان و دوستان ما نیز از زمره کسانی هستند که در تحقیر خود و دیگران مهارت دارند!
و بهعنوان حرف آخر، لطفا درباره عزتنفس و رابطه آن با احترام به دیگران هم بفرمایید.
هرچه عزتنفس ما سالمتر باشد به دیگران احترام بیشتری میگذاریم و با آنها برخورد بهتر و منصفانهتری میکنیم زیرا آنها را تهدیدی علیه خود در نظر نمیگیریم. از این گذشته احترام گذاشتن به خود مقدمه و شرط لازم احترام گذاشتن به دیگران است. در نظر داشته باشید که با داشتن عزتنفس خوب و سالم بدخواه دیگران نمیشویم، از بیاعتنایی دیگران نمیترسیم و نگران تحقیر و خیانت نمیشویم.
کوتاه سخن اینکه اشخاصی که به احساس خود ارزشمندی رسیدهاند بامهربانی، سخاوت و تعاون اجتماعی بیشتری با دیگران برخورد میکنند. البته داشتن احساس خوب از خویشتن شرط لازم برای رسیدن به حال خوب است اما شرط کافی نیست. عزتنفس جایگزین دانش و مهارتی که شخص برای عمل کردن در دنیا برای رسیدن به موفقیت به آن نیاز دارد نیست اما احتمالا میتواند به یاد گرفتن این دانش و مهارت کمک کند.
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)