به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 اسفند 93 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,742
    سطح
    24
    Points: 1,742, Level: 24
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    با سلام و عرض ادب

    اگر خاطرتون باشه من چندی پیش یک موضوع جدید با مضمون زیر نوشتم
    ************************************************** *
    من مردی هستم 32 ساله که یک زندگی ناموفق داشتم و الان نزدیک به دو سالی هست که مجرد می باشم
    مدتی است که با یک خانمی مطلقه آشنا شدم و در نهایت هر دو طرف راضی هستیم که
    عقد موقت کنیم
    و اما سئوال بنده این است که برای اثبات به ( شخص - دادگاه - و یا مامورین نیروی انتظامی
    لازم است که حتما در یک دفتر خانه ثبت بشه و ممهور به مهر برجسته بشه
    یا
    خودمونم میتونیم در یک برگ کاغذ مشخصات را بنویسیم و نهایتا امضاء و اثر انگشت بزنیم
    ========================================​=======
    من از یک حاج آقایی پرسیدم =
    ایشون گفتند که اگه خودتون بخونید و در یک برگه بنویسید از لحاظ شرعی مشگلی نداره
    و به هم محرم هستید
    ولی اگر جایی بهتون مظنون شدند و گرفتن تون اون برگه دست نویس خودتون را قبول
    نمی کنند و می تونند بگند که این برگه صوری نوشته شده و به عبارتی وجاهت قانونی نداره
    !!!!
    و اما ادامه کار .....

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 اسفند 93 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,742
    سطح
    24
    Points: 1,742, Level: 24
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    خوب و اما کمی از این زن برایتان بگویم خیلی خیلی مهمه
    =======================
    ایشون
    خانمی هستند 26 ساله
    دارای یک دختر 9 ساله که حضانتش با ایشون هست ولی پیش پدر زندگی میکنه و اخر هفته میاد پیش ایشون

    ایشون برای خودش جدا زندگی میکنه

    ************************************************** ****



    من بهش گفتم که من قصد ازدواج دارم ولی نمیتونم ریسک کنم و هر کسی را که دیدم بگم بسم ا..

    میخوام که یه مدت با هم باشیم و با هم اشنا بشیم شاید شما از من و اخلاق من خوشت نیومد - شاید من از شما و اخلاق شما خوشم نیومد و ...


    فردای اون روز من به اتفاق ایشون رفتیم یه محضر و ایشون برای مدت 1 سال صیغه من شد ...

    خلاصه شب اول ایشون بنده را به خونه ش دعوت کرد و من هم رفتم

    شب دوم بود که یکدفعه یه اس ام اس اومد روی گوشی ایشون و دیدم که حالش از این رو به اون رو شد

    و به گفت که ماشین تا کجا پارک کردی ؟؟؟
    گفتم = تو کوچه تون - چطور ؟؟

    هیچی نگفت و همینطور که هراسون بود مانتوش را پوشید و دوید تو کوچه !!!

    خلاصه خوب هر کی باشه شک میکنه ====
    اخه چی شده ؟؟؟
    چه اس ام اسی بود که اینو اینقدر ریخت به هم ؟؟؟
    چه ربطی به ماشین من داشت ؟؟؟ و . . .

    خلاصه منم سمج شدم و بگو ببینم داستان چیه ؟؟؟

    بعد از اینکه هی میگفت = ول کن چیزی نیست !!! بی خیال من شو !!! برو !!!

    هی طرف داشت بهش اس ام اس میداد که دیگه یکی از این اس ام اس ها را به من نشون داد که نوشته بود

    یا به این مرتیکه بگو بره از خونه ت - - یا میام اونجا و یه بلایی سر خودم میارم !!!

    خلاصه من که این اس ام اس دیدم خوب خیلی حالم دگرگون شد و پا شدم لباس هامو پوشیدم و رفتم از خونه بیرون

    گفت کجا میری ؟؟؟ گفتم = هر چیزی یه ارزشی داره --- من فکر نمیکردم کسی در زندگیت باشه .....

    من جونم و ماشینم را از سر راه نیاوردم که بخوام به خاطر تو از دست بدم ...

    خلاصه لباس پوشیدم و اون شب رفتم خونه مون ....

    فردای اون روز بهش زنگ زدم که فلانی من تو را صیغه یک ساله کردم با یک مهر مشخص !!!

    با توجه به بحث دیشب من نمی تونم ادامه بدم - - خواهشن بیا بریم تا هم مدت را بهت ببخشم و هم تو

    مهریه یک ساله ت را به من ببخشی ...

    خلاصه رفتیم و صیغه ای که هنوز 2 روز نشده بود را باطل کردیم ...

    خوب توی راه برگشتن ایشون خیلی کارش را توجیح کرد و گفت که من سر کار میرفتم و

    اونی که دیشب این اس ام اس ها را بهم میداد همون صاحب کارم بود

    بعدشم گفت که این پسره مجرد ولی منو میخواد و میخواد باهام ازدواج کنه ....

    ولی من دوسش ندارم و ازش خوشم نمیاد و به خدا چیزی بین مون نبوده و نیست !!!

    و..........

    خلاصه من میخواستم بهم بزنم که ایشون خیلی خیلی اصرار و گریه و زاری کرد که من کسی را ندارم
    تورو خدا بمون -- چیزی نبوده -- من میرم و این قضیه را درست میکنم - میرم با مادرش صحبت میکنم و . . . .

    از اون روز به بعد همچنان من با ایشون هستم ولی دیگه صیغه رسمی من نیست !!!!
    فقط یه صیغه محرمیت خوندیم که از لحاظ شرعی به هم حرام نباشیم !!!!

    و هم چنان این رابطه ادامه داشت تا اینکه شوهر این خانم یه شب (دو هفته پیش) اومده بود و بچه را با همه لباس هاش گذاشته بود پشت در خونه ایشون و رفته بود .....
    ================================================
    و اما .....




  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    140
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    آقای shadow عزیز
    دارید رمان تعریف میکنید؟

    برادر خوبم لطفا مشکلتون و سوال اصلیتون رو طرح کنید تا بشه راهنماییتون کرد

    جسارت نباشه ولی تا اینجا اینجور نشون میده که شما میخواستین با کسی رابطه داشته باشید و دارید
    چون اگر کسی ،کسی رو برای ازدواج واقعی و دائم بخواد همون اول کارصیغه نمیکنه و بره باهاش رابطه جنسی برقرار کنه

    برای ازدواج رسمی و دائمی و شناخت جهت ازدواج
    جور دیگه ای آدم شروع میکنه و ادامه میده

    کما اینکه با وجود اینکه شما متوجه شدید که جریان چی بوده
    ولی همچنان باهم رابطه جنسی دارید
    این رابطه هرگز به ازدواج دائم و رسمی ختم نمیشه و فقط شما رو از لحاظ جنسی در کنار هم ممکنه مدتی نگه داره

    یاحق

  4. 4 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (پنجشنبه 07 دی 91)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 16 دی 91 [ 14:35]
    تاریخ عضویت
    1391-2-11
    نوشته ها
    119
    امتیاز
    1,024
    سطح
    17
    Points: 1,024, Level: 17
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    263

    تشکرشده 267 در 87 پست

    Rep Power
    24
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    سلام
    shadowعزیز
    به قول نادیا مگه داری داستان تعریف میکنی
    بخاطر خودت یکیو صیغه کردی تا یه مدت خوش باشی,از ترس ماشینت و به قول خودت جوونیت خواستی ولش کنی,دوباره بخاطر لذت برگشتی بهش
    کل ماجرا همینه
    که هم نمیتونی از لذتش چشم پوشی کنی هم عقلت میگه این راهش نیست
    خودت هم میدونی این زن رو برای ازدواج نمیخوای وگرنه اینجور خودتو اونو بازی نمیدادی
    راه ازدواج این نیست
    همین

  6. 2 کاربر از پست مفید yalda7 تشکرکرده اند .

    yalda7 (پنجشنبه 07 دی 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 اسفند 93 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,742
    سطح
    24
    Points: 1,742, Level: 24
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    قبل از اینکه بخوام از ایشون بیشتر بگم !!!
    باید بگم که ایشون فکر میکنه که من میگیرمش !!
    و به هر نحوی که شده یه جورایی میخواد خودش را به من بچسبونه !!!
    0000000000000000000000000000000000000000000000
    پدر و مادر ایشون در یک از روستاهای شهر ما زندگی میکنند

    ولی خودش اومده و توی شهر خونه مجزا گرفته و داره زندگی میکنه

    بهش میگم چرا نمیری با خانوادت زندگی کنی ؟؟
    میگه = من نمیتونم با پدر و مادرم زندگی کنم --- اعصاب شون ندارم --خرجم را نمی دند

    در ثانی من نمیتونم اونجا زندگی کنم - اونجا امکانات نداره - نمیشه ارایش کرد - نمیشه تیپ زد و . . . .

    یه خواهراش هم تازه داره طلاق میگیره


    خلاصه فردای اون روز که بچه را اورده بود و گذاشته بود پیشش

    به من زنگ زد که اره این مردک بچه را اورده گذاشته و خلاصه بچه دیگه اینجاست ...

    منم بهش گفتم مگه نمیگی معتاده بهتر بزار بچه ت پیش خودت باشه !!!
    ========================================
    خلاصه بعد از ظهر بود که ایشون زنگ زد که من شب متظرتم

    گفتم = بله !!!! مگه چه ت اونجا نیست ؟؟

    گفت = چرا !!! باشه مشگلی نیست میخوام بشینم و براش بگم که این اقایی که امشب میاد اینجا فعلا شوهرمه

    گفتم = شما خیلی بیجا میکنی که چنین حرفی بزنی ... من چنین کاری نمیکنم

    گفت = باشه بزار بخوابه وقتی خوابش برد بیا !!!
    بهش گفتم مگه تو دیونه شدی - من اصلا نمیخام منو ببینه !!!

    تو نمیگی یه دختر 9 ساله که به بلوغ رسیده فردا چی از آب در میاد ؟؟؟؟
    ================================================== ======
    خلاصه یه دو هفته ای من اونجا نرفتم تا اینکه ایشون بهم گفت که یه فکری کردم
    گفت = من یه دوست دارم که یه دختر هم سن دخترم داره میرم و میزارمش اونجا تا شب اونجا بخوابه ...

    بهش گفتم = اونوقت دوستت نمیگه چه خبره که دختر تا اوردی شب بزاریش اینجا ؟؟؟

    هی میگفت نه - با هم نداریم - نمیپرسه و . . .

    خلاصه با یکم سیم جین کردنش فهمیدم که

    دوست ایشون شوهر داره و به گفته خودش شوهرش معتاده و خرجی نمیده و خلاصه ایشون هم با یک پسر

    مجرد دوست هست و ایشون تا میخواد بره خونه این پسره میاد بچه ش را پیش این خانم میزاره و حالا نوبت این

    خانم که بچه ش را ببره و بزاره اونجا ....

    تازه به من میگه = همین دوستم با دخترش میره خونه این پسره و......


    ================================================== ========
    خلاصه از یه طرف دلم براش میسوزه از بدبختی ها و دربدری هایی که کشیده و داره میکشه !!!

    از یه طرف به کارهایی که میکنه خیلی مضنونم !!! ( البته من قصد ازدواج ندارم - بهش م گفتم )

    از کاراش سر در نمیارم !!!!

    هنوز برام اون قضیه اون شب مبهم مونده !!!
    تا ازش سئوال میکنم که اون کی بود که اینقدر راحت قضیه را فرمالیته کردی

    میگه = چیزی نبود --- وای بابا ول کن !!! هر چی بود تمام شد منم که خط م عوض کردم !!!

    از طرفی هنوز که هنوزه یه شب که میخوام برم اونجا میگه ماشین تو توی این کوچه های اطراف پارک نکن !!!

    بهش میگم اخه چرا ؟؟؟
    مگه نمیگی اون قضیه تمام شده ؟؟؟ از چی میترسی ؟؟؟
    اون کیه که تو این کوچه ها الاف و ماشین منم میشناسه ؟؟؟
    ===============================================
    نمیدونم چیکار دارم میکنم !!!! میدونم کارم اشتباه !!!

    عقلم میگه داری اشتباه میکنی !!!

    عقلم میگه احمق تو نمیگی اگه یه شب یکی فروخت تون ریختند و گرفتن تون جرم تون چی یه ؟؟
    چه مدرکی داری نشون بدی ؟؟
    دادگاه که خواندن صیغه زبونی را قبول نداره میگه مدرکت کو ؟؟؟

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    385
    سطح
    7
    Points: 385, Level: 7
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 89 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    آقای محترم
    برای جسم و روحتون ارزش قائل باشید!!!
    حتما حتما طلاق نامه وشناسنامه اون خانوم رو ببینید.
    از کجامعلوم صیغه کسی دیگر نباشه!!
    بهتون بگم که اگر بریزن تو خونه وشما رو بگیرن چون هیچ مدرکی ندارید به نهایتاً صد ضربه شلاق و سو سابقه محکوم میشید
    یا پیش کسی برید و صیغه نامه بنویسید قبلش مطمئن بشیدکه ریگی به کفشش نیست یا این رابطه که پر از آبرو ریزی هست رو تموم کنید.
    ببخشید لحنم تند بود

  9. 3 کاربر از پست مفید pariya-babak تشکرکرده اند .

    pariya-babak (پنجشنبه 07 دی 91)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 اسفند 93 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,742
    سطح
    24
    Points: 1,742, Level: 24
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    به خدای یگانه که نه رمان تعریف میکنم و نه دوست دارم وقت خودم و شما دوستان عزیز را بگیرم
    =============================
    چیزهایی که نوشتم عین عین واقعیت و چیزهایی که برام پیش اومده !!

    اول از همه اینم بگم در درجه اول به خاطر تنهایی و در درجه دوم به خاطر نیاز جنسی با ایشون ادامه دادم ....

    ولی باور کنید اونم ول کن نیست !!!

    مدام زنگ رو زنگ === پیام رو پیام === اصرار رو اصرار که شب بیا خونه با هم باشیم ...

    من جواب یک سری از سئوالات را نمیدونم !!!

    به نظر شما

    چرا ایشون میخواسته منو به دخترش نشون بده و بگه ایشون شوهر موقت منه ؟؟؟

    چرا در مهمانی شب یلدا که با هم بودیم ایشون اصرار داشت که یه عکس دو نفری با هم بندازیم ؟؟؟

    چرا ایشون اصرار داره که من هر شب برم اونجا و بخوابم ؟؟؟

    چرا ایشون میترسه من ماشینم را حول و حوش خونش پارک کنم ؟؟؟

    چرا ایشون که سری اول یکمی با صیغه موقت مشگل داشت - حالا میگه ممکنه برامون مشگلی پیش بیاد بریم
    و صیغه مثلا شش ماه بخونیم ؟؟؟


    میگم چرا ؟؟؟؟
    میگه میترسم - آخه داداشای من سرزده میاند در خونه !!! همه جا هستند !!! یوقت تو ماشین میبینمون !!!
    بزار صیغه قانونی ( دفترچه ای ) باشیم که کسی کاریمون نتونه بکنه !!!

    این صیغه زبونی جایی و برای کسی مدرک نیست >>>

    بهش میگم اونوقت اگه بازم داداشات بفهمند که من شما را صیغه کردم چیزی نمیگند ؟؟؟

    میگه = نمیدونم ؟؟؟ ولی فکر میکنم پدر مو در بیارند
    ================================================== ====
    موندم چطوری برم - که هم دلش را نشکونم و هم مشگلی پیش نیاد ؟؟؟

    تو رو خدا راهنمائیم کنین !!

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 بهمن 91 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-01
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    385
    سطح
    7
    Points: 385, Level: 7
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 89 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    بهتره به همین رویه ات ادامه بدی
    دیگه خونش اصلا نری
    بی محلش بکن
    جواب پیاماشو یکی در پنج تا بده
    بهش بگو تا وقتی نفهمم کیه که ازش میترسی نمیتونم بیام
    از داداشاش هم میترسی (مشکلی برات پیش بیارن ) پس بهتره تموم بشه

  12. کاربر روبرو از پست مفید pariya-babak تشکرکرده است .

    pariya-babak (شنبه 02 دی 91)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 اسفند 93 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,742
    سطح
    24
    Points: 1,742, Level: 24
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    نقل قول نوشته اصلی توسط pariya-babak
    آقای محترم
    برای جسم و روحتون ارزش قائل باشید!!!
    حتما حتما طلاق نامه وشناسنامه اون خانوم رو ببینید.
    از کجامعلوم صیغه کسی دیگر نباشه!!
    بهتون بگم که اگر بریزن تو خونه وشما رو بگیرن چون هیچ مدرکی ندارید به نهایتاً صد ضربه شلاق و سو سابقه محکوم میشید
    یا پیش کسی برید و صیغه نامه بنویسید قبلش مطمئن بشیدکه ریگی به کفشش نیست یا این رابطه که پر از آبرو ریزی هست رو تموم کنید.
    ببخشید لحنم تند بود
    خیلی ممنون از لطف شما -
    راستش شناسنامش را دیدم مطلقه ست --- ولی میدونید که صیغه که جایی ثبت نمیشه که بشه پیگیری کرد .

    بله خودمم به همین قضیه شک دارم

    ===================
    تازه اون هفته ها بود که بعدازظهر هر چی بهش پیام دادم و زنگ زدم هیچ جوابی بهم نداد

    اصلا یه جورایی ترسیده بودم -- گفتم نکنه مشگلی براش پیش اومده

    تا دیگه ساعت یازده بود که خودش پیام داد که نا برادریم اینجا بوده و سر زده اومده بود
    اینجا برای همین نمیتونستم بهت جواب بدم !!!!
    ====================================
    یا مثلا حدود یک ماه پیش بود که ایشون گفت من میخوام با پدر و مادر و خواهرم برم مسافرت

    خلاصه یک هفته نه زنگ میزد و نه جواب پیام های منو میداد - یا گوشیش خاموش بود

    یا در دسترس نبود !!!

    بعدش برای هر کدوم از این موارد بهونه ای اورد که مثلا ...

    شارژ گوشیم تمام شده بود خاموش شده بود نفهمیده بودم - - اونجایی که بودیم انتن نمیداد --- نمیخواستم جلو خواهرم به گوشیم ور برم و ....


    ایشون 4 سال هست که از شوهرش جدا شده ولی من یه آزمایش HIV پیدا کردم

    که مال اسفند ماه سال 90 بود !!!

    بهش میگم چرا حالا ازمایش HIV دادی تو که 3 سال پیش ازش جدا شدی ؟؟؟

    میگه میخواستم ببینم تو این 3 ماه که دوباره بهش رجوع کردم چون مواد مصرف میکرد

    یوقت ایدز نگرفته باشه و به منم منتقل کرده باشه !!!!

    اما خوب از طرفی هم نمیدونید که چطوری داره محبت میکنه !!!

    دلیلش را نمیدونم ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!






  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: از یه طرف بهش مضنون هستم _ از یه طرف دلم براش میسوزه

    شک؟ظن؟

    کارشناس نیستم اما یقین داشته باش که این خانم مشکلی داره

    در ضمن اصلا اینگونه آشنایی منجر به شناخت برای ازدواج نمیشه

    اگه قصدت ازدواج دایم بهتره با پدر و برادرهای این خانوم حرف بزنی دخترش و ببنی و رفتارشو بسنجی این چیزهایت که به شما شناخت میده نه از 11 شب تا 6 صبح کنار این خانوم بودن!!!

    از خودتونم یکم بگین ....همسر قبلیتون بچه دارین با نه تحصیلالت کار اعتقادات ....

    مثلا اگه مذهبی هستین و حلال و حرام رابطه مهمه این خانوم که به راحتی آرایش میکنه و حجاب نداره بعدا براتون مشکل ساز نمیشه؟

    خیلی مشکلات دیگه تو این ر ابطه هست....


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دلم واسه دخترم میسوزه...خیلی عذاب وجدان دارم نسبت بهش
    توسط خورشید30 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 آبان 94, 10:34
  2. باورش ندارم ! سردرگمم ( از طریق نت آشنا شدیم ، دلم براش میسوزه ، از کجا بفهمم حرفهاش راسته ؟ )
    توسط دختر ايرونى در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 بهمن 92, 23:13
  3. پدرم مریضه.... دلم برای مامانم میسوزه...
    توسط ترانه ی عشق در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 مهر 92, 23:24
  4. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 15 اردیبهشت 91, 00:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.