آموزش مسائل جنسی به فرزندان

[آتنا]

والدین به آموزش مسائل جنسی توجه نمی کنند:
مناسب ترین زمان برای آموزش مسایل جنسی به کودک و نوجوان زمانی است که او سؤالی را در این زمینه مطرح می کند. مسئولیت آموزش مسائل جنسی به نوجوانان از مهمترین موارد تربیتی است که بر عهده والدین و اولیای مدرسه می باشد اما این مهم اغلب یا فراموش شده یا به گونه ای مطرح می شود که تمام نیازهای آنان را در بر نمی گیردو باعث سردرگمی می شود. معمولاً آموزش مسائل جنسی به دختران از طریق مادران آنها انجام می شوذد و پسران در این مورد اطلاعات زیادی را از پدران خود کسب نمی کنند. به نظر می رسد مادران بیش از پدران در انتقال اطلاعات جنسی به فرزندان نقش دارند و در بسیاری موارد نیز پدران این وظیفه را از خود سلب کرده و به مادران واگذار می کنند. به طور کلی اغلب والدین به نیازهای آموزش جنسی فرزندانم توجهی ندارند، فقدان آگاهی آنها از چگونگی ارائه تعالیم جنسی، ترس از شکستن حریم هخای خانوادگی و عدم آگاهی از زمان مناسب برای آموزش جنسی موانعی هستند که از ارائه این آموزشها جلوگیری می کنند.
آموزشهای مستقیم که از طریق صحبت کردن صورت می گیرد نباید به گونه ای مطرح شود که باعث بیداری زودرس شود.نگهداری حیواناتی از قبیل مرغ و خروس و دیگر پرندگان، ذکر داستانهای ساختگی که موجب مطرح کردن سؤال از جانب کودک می شود، تولید گل و گیاهدر منزل و استفاده از فرصتهایی مانند زایمان مادر و پاسخ به سؤالات کودک از جمله راههای مطرح کردن مسائل جنسی است.
مناسب ترین زمان برای آموزش مسائل جنسی به کودک و نوجوان به هنگام طرح سؤال از جانب آنهاست. لازم است والدین این فرصتها را غنیمت شمرده وبه سؤالات کودک و نوجوان پاسخ دهند.

[tanhai_e_shabgard]

اصولا پسرا خودشون از اين ور اون ور ياد مي گيرن
من خودم يادمه يه بار از مادرم پرسيدم بچه چه جوري به دنيا مياد.بهم گفت خدا شكم مادرو باز مي كنه بچه به دنيا مياد بعد مي بندتش.
بعد فهميدم اين سزارين كه دكتر شكمو باز مي كنه
وقتي كه پدر يا مادر خودشون به فرزنداشون يه همچين چيز مهمي و نمي گن.وقتي خود بچه ها ميرن مي گردن و يه اطلاعاتي به دست ميارن.كنجكاويشون گل مي كنه كه تجربه كنن اونوقت عواقبه خيلي بدي داره

[آتنا]

با سلام. من فکر می کنم باید تدابیری اندیشیده بشه تا مثل کلاسهای ضمن خدمت که برای معلما میذارن، مشابه اون برای پدر و مادرها هم گذاشته بشه تا اونا با شیوه آموزش به بچه ها آشنا بشن. بعضی وقتها نا آگاهی از شیوه آموزش باعث میشه عواقب خطرناکی مثل همون بیداری زودرس در بچه ها و انحرافات ناشی از اون بشه...

[آتنا]

اکثر بچه ها در حدود پنج تا شش سالگی کنجکاوی زیادی از خود نشان میدهند تا بدانند چگونه متولد شده اند. مادران هم پاسخهای متعددی به آنها می گویند. مثلاً می گویند: مامان جون تو هدیه ای بودی که خدا به من و بابات داد. از داخل شکم من بیرون اومدی و من به تو شیر دادم و غذا خوردی و الان داری بزرگ میشی.
اگر کودک شما نسبت به چگونه متولد شدنش کنجکاو شد و پرسید: مامان من چطوری بدنیا اومدم؟ به او پاسخ دهید: نسل موجودات زنده برای اینکه بتوانند پس از مرگ در این دنیا باقی بمانند به تولید مثل احتیاج دارند . این موضوع به همه موجودات زنده یعنی گیاهان و جانوران هم مربوط می شود. اکثر موجودات زنده برای تولید مثل به دو نوع نر و ماده احتیاج دارند. یعنی در بیشتر موجودات زنده عمل تولید مثل با همکاری نر وماده انجام می شود. در غیر این صورت ادامه نسل موجودات زنده امکان پذیر نیست.
در بین انسانها نوع نر مرد و نوع ماده زن نامیده می شود و هیچ مرد یا زنی به تنهایی نمی تواند انسانی مثل خود بوجود بیاورد. انسانها برای اینکه بتوانند بچه دار شوند باید با هم ازدواج کنند. زن و مردی که با هم ازدواج می کنند زن و شوهر یا همسر یکدیگر نامیده می شوند. آنها در طول زندگی مشترک صاحب فرزند یا فرزندانی می شوند که به هردو آنها تعلق دارند.
من و بابات هم وقتی با هم ازدواج کردیم تو و خواهرت به دنیا اومدین. اگه ما با هم ازدواج نمی کردیم صاحب بچه های خوبی مثل شما نمی شدیم.....

[narges]

با سلام
البته این چیزهایی که آتنا خانم گفت بیشتر فلسفی بود واگر به یک بچه 5 ساله اینجوری جواب بدیم دوحالت داره یا اینکه چون هیچی نفهمید سوال خودشو تکرار می کنه یا اینکه 12 تا سوال دیگه در مورد جوابی که بهش دادیم ازمون می پرسه که البته سوالات اساسی تری!! هست

[گلپر]

منم تا حدودي با آتنا جون موافقم ولي نه قطعي شخصا معتقدم تا زماني كه مي شه نبايد افكار پاك بچه ها رو با اين جور مسايل به هم ريخت.پسر من هر وقت از من در اين موارد سوالي مي پرسه با توجه به شرايط سني اش بهش جواب دادم مثلا يه بار حدود سه سال داشت و از من پرسيد چطور به دنيا اومده اون زمان صلاح نديدم بهش توضيح بدم فقط گفتم من و بابا با هم دعا كرديم و خدا تو رو گذاشت توي دل من بعد هم من رفتم بيمارستان خانم دكتر يه آمپول بهم زد و من خواب رفتم وقتي بيدار شدم تو رو از دلم بيرون آورده بودن...
4-5 ساله كه بود وقتي مي پرسيد مي گفتم خانم دكتر با چاقوي مخصوص پزشكي دل من رو باز كرده و تو رو از دلم بيرون آورده بعد هم با وسايل پزشكي دلم رو بستن
چند وقت پيش مشابه سوالش رو تكرار كرد(6 سالشه ) بهش گفتم مامان وبابا هر دو بايد با هم از خدا بخوان و دعا كنن كه بهشون بچه بده و تنهايي نمي شه به همين خاطر آدمها ازدواج مي كنن ...
مسلما اگه يه مدت ديگه ازم بپرسه يه خرده كاملتر براش توضيح مي دم
نبايد بچه رو در ندانستن نگه داشت ولي هر چيز به زمان خودش و با زبان كودك وگرنه نتايج نا مناسبي داره
در كل نبايد دروغ گفت ولي هيچ لزومي نداره همه چيز رو هم گفت...