سلام دوستان گرامی
خانمی هستم 27 ساله. تا مقطع دکترا درس خوندم و الان شاغل هستم و به نسبت سن خودم از پیشرفتم تو هم سن و سالهام راضی ام. از یه خانواده فرهنگی کم جمعیت.
برای من دو تا موقعیت ازدواجی در حال حاضر موجوده که ازتون میخواستم کمک بگیرم که چطوری و کدومشون رو انتخاب کنم.
یکی شون آقائی هستن 38 ساله که در حال تحصیل دکترای فوق تخصصی تو خارج کشوره.از نظر خانوادگی متوسط هستن و به ما میخورند. حدود دو ساله که اول روزانه زمان کمتر و این اواخر بیشتر، از طریق شبکه های اجتماعی درحال شناخت ایشون بودم. تاحالا دوبار ایران اومدن و باهاشون بیرون رفتیم و اوکی بوده شرایط. چندماه پیش خواستگاری هم اومدن و سر مهریه هم توافق شد و قرار بود نامزد کنیم که چون زمان ایران موندن ایشون محدود بود، همه چیز عجله ای پیش میرفت، مثلا یهو تو 10 روز، خانواده ما ترسیدن و این موکول شد به اینکه ایشون دوباره تابستون بیان اونموقع. حالا برای اومدن بهش مرخصی نمیدن و ایشون میگن خانواده ام بیان برای رسمی کردن و نوشتن.
دومی آقای 33 ساله ای که حدودا 10 ماهه بهم معرفی شدن و چندبار دیدمشون و ما هرکدوم بیرون خانواده های همو دیدیم و بخصوص چون من فکر میکردم خانوادم از ایشون خوششون نیاد. اما یهو دیدم که میگن پسر خوبیه ایشونم( ایشون تو کار ساختمونه و ادبیات خاص خودشون رو که دوستان میدونن دارن) و چون اون کیس اول یکم تعلل نشون دادن فکر کردم از نظر اخلاقی هم اشکال نداره به ایشون هم فکر کنم.
خلاصتا بخوام بگم نفر اول پرستیژ اجتماعی خیلی بالایی داره، درآمد متوسط رو به بالا، تابعیت یک کشور خوب، سن تقریبا ده سال بزرگتر از من، قد کوتاهتر از من، اخلاق بسیار عاطفی و وفادار.آرومه و خانواده فرهنگی کم جمعیتی داره. تا ویزا برای من بیاد شاید لازم باشه 1سال دیگر هم ایشون رو نبینم در شرایطی که از نظر روحی واقعا دوست دارم و نیاز دارم زودتر ازدواج کنم. از اون طرف من تک دخترم و مادرم از رفتن من به خارج و ندیدن نوه ها خیلی بی تابی میکنه. خودم فکر میکنم تحمل استرس مهاجرت و ازدواج و زبان جدید و شاید دو سال خونه نشین شدن برای درس خوندن و دادن آزمون دکترای تخصصی تو اون کشور برام خیلی استرس زا هستند. بواسطه نداشتن سفارت اون کشور، من خیلی دستم برای تحقیق از ایشون باز نیست. اگرچه مدارک تحصیلی، هویتی، گواهینامه رانندگی، عکس و آدرس خونه اش رو برای من فرستاده. یکبار تو اسکایپ تابلو عکسی دیدم که با یک دختری بود و میگفت اون جشن فارغ التحصیلی مون بوده و روزش روز خاصی بوده برای من، نه اون دختر.
نفر دوم اما ایران میمونه فعلا، ایشونم دکترای تخصصی دارن.هوش اقتصادی و وضع خوبی داره. خیلی مرد سنتی هست. خیلی. حتا آهنگ های سنتی، لباس های کلاسیک. از من قدش بلندتر و خیلی سر زبون داره. خانواده شون کم جمعیت ولی کار آزاد هستن. با درس کار حجاب خانواده همه چیز من اوکیه. تو این ده ماه ما بیشتر مواقع قهر بودیم. ایشون من رو بچه میدونه و مسخره میکنه. از ریز کارهاش به من اطلاعی نمیده درحالیکه بنظر من این برای صمیمی شدن( مثلث استرنبرگ) لازمه.مشکل من با ایشون اینه که میترسم ویترین زندگیش باشم و میدونم یک وکیلی داره که یک خانم مطلقه هست و میترسم سر و گوشش بجنبه. میدونم قبلا خیلی دوست دختر داشته ولی الان میگه میخوام ازدواج کنم به ثبات برسم. و اینکه ایشون خلا های روحی من رو پر نمیکنه. ایشون از آهنگهای کوچه بازاری لذت میبره و من مثلا از کیتارو و دنیس دی برگ. مرد خوبی میشه مثل بابام، نه یک عاشق. اما زندگی ای که هر کس از دور ببینه شیک و تمیزه اما من از عشق به نوعی که لذت میبرم اقناع نمیشم.
میشه کمکم کنید برای انتخاب از این تاریخچه، پوئن ها و نکات مثبت و منفی هر کدوم رو بگین و بهش امتیاز بدین که کدوم بهتره؟
من واقعا دوست دارم زودتر ازدواج کنم و به حرفهای اطرافیانم پایان بدم. ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)