ممنونم از شما دوستان عزيز بابت اطلاعات مفيدي که از شما گرفتم و روي زندگيم هم خيلي تاثير گذاشته.:
من 25 سالمه
ليسانس هستم و
در حال شناخت روي يکي از همکلاسيهام واسه ازدواج
(در ضمن اولين رابطه اي هست که با يک پسر به قصد شناخت و اشنايي دارم)
من يه دختر مستقل هستم و خيلي بااحساس و مهربون.
طرف مقابلم
26
شاغل-مستقل-سربازي نرفته و خيلي ادم باهوش و زرنگ(نه در جهت منفي)و البته مغرور
خانواده هاي 2 طرف خبر دارن اما همو نديدن و هنوز هيچ خواستگاري رسمي صورت نگرفته.
يه مقدمه ميگم بعد ميرم سر موضوع اصلي که چرا در حال حاضر ارتباطمو قطع کردم.ميخوام ببينم کاري که دارم انجام ميدم درسته يا نه.
ممنون ميشم اگه راهنمايييم کنين
مدت 5 ماهه که با هم ارتباط داشتيم.در حد صحبت تلفني و 2 يا 3 هفته يک بار حضوري.
اما من فکر ميکنم اين من بودم که بيشتر روي رابطه کار ميکردم.مثلا يه جورايي شده بود که تماس گرفتن ما با هم نوبتي شده يعني 1 بار اون زنگ ميزد 1 بار من و فقط شب ها سر يه ساعت خاصي با هم صحبت ميکرديم.
شده من اس ام اس دادم اما ايشون جواب نداده و من هم به توصيه ي دوستان در تاپيک هاي مختلف رهاش کردم تا خودش برگرده(همون دختر اويزون -پسر گريزون) که بلاخره برگشته( با اين که من واسم سخت بود انتظار)
.رابطه رو اصلا احساسي نکرديم و فقط در حد صحبت هاي کاري و تحصيلي با هم حرف ميزديم.خيلي کم پيش اومده که ايشون ازاحساسش به من بگه.و خيلي زياد به کارش اهميت ميده.
واسه خواستگاري رسمي هم گفته يه کم صبر داشته باش.يک بار سر همين قضيه که بايد رسميش کنه ارتباط رو قطع کردم اما يک ماه بعد به خاطر تولدش ارتباط رو من شروع کردم که کاش نميکردم
من ميگم اگه علاقه اي به من داشته باشه خيلي بيشتر از اين بايد مايه بذاره(ميدونم ميتونه اما انجام نميده).من خيلي دوست دارم رابطه دو طرفه باشه اما حس ميکنم شايد من بيشتر از اون علاقه دارم.
حالا قضيه ي اصلي اينجاست:[/color]
سه هفته پيش بعد از يه امتحان مهم به من زنگ زد که امتحانتو چه جوري دادي و صحبت کرديم تا جايي که حرف به جايي رسيد که من گفتم يکي از دوستاي کلاس زبانم بهم زنگ زده و گفته با هم بريم بيرون شهر(دسته جمعي)
اون گفت توشون پسر داره منم گفتم آره.
اينو که گفتم انگار بهش برخورد و سريع خداحافظي کرد.ولي من زياد متوجه نشدم که بهش برخورده.
شب بهش زنگ زدم(چ.ن نوبت من بود)گوشيشو جواب نداد فرداش هم که باز نوبت اون بود زنگ نزد بهم.منم پس فرداش زنگ زدم که حالشو بپرسم فهميدم که ناراحت شده از اين که من چرا رفتم بيرون.
بهش گفتم من تنها نبودم و داداشم هم باهام بوده (ميدونه داداشم نقش بزرگتر رو داره)اما بازم فرقي نکرد و يه جورايي صحبت کرد که انگار من تعهد ندارم.گفتم توي اون جمع متاهل هم بوده و ميتونم عکسامون ر و هم نشونت بدم اما گفت نميخواد.
ايا تعهد در حال حاضرزود نيست.ايا اين حق رو داره که چنين چيزي رو از من بخواد؟(اون که هنوز هيج اقدامي نکرده)
.
ميگم شايد اين موضوع همون سر نخي باشه که جناب مدير هم دردي توي يکي از تاپيکها اشاره کردن.
در ضمن منو 2 ساله ميشناسه و ميدونه من با اين که تيپ ميزنم اما دختر سنگيني هستم و به پيشنهادهايي که بهم ميشه جواب رد ميدم. و حد وحدود و حرمت هايي رو رعايت ميکنم حتي در مورد ارتباط با خودش.
ميترسم منو محدود کنه.من هميشه حدو حدود رو رعايت ميکنم ولي هيج وقت خودمو محدود نکردم و هميشه تو فعاليت هاي اجتماعي شرکت داشتم و اون اين رو ميدونه.
حالا از اون موقع 3 هفته ميگذره و ايشو ن هيييچ تماسي با من نداشته.
ميخوام بدونم رفتارش طبيعيه؟؟؟
يا اينا همه بهانه هست که منو بذاره و بره؟؟
يا اين که با يه نفر ديگه هست و منو به اصطلاح دوستان تو اب نمک گذاشته؟
باهاش تماسي داشته باشم يا خير؟
تا جه حد ميتونه تو اين موضوعات نظر بده و حس مالکيت و غيرت داشته باشه؟ايا الان جاشه؟
اصلا منو ميخواد؟يا داره از روش ignore استفاده ميکنه؟
[color=#8B4513]
واي چقدر سوال شد.ببخشيد.
ممنونم تاپيکم رو خوندين.
منتظر راهنماييتون هستم.:72
علاقه مندی ها (Bookmarks)