با وجود تفکرات پوچ گرایی و نابسامانیها و بحرانهای روحی و روانی انسان در تمدن جدید، ضرورت ترویج اندیشههای عرفانی برای مقابله با این معضل، بیش از پیش احساس میشود. عرفان را بحق داروی دردهای بیدرمان نامیدهاند و انسان با وارد شدن به این وادی، میتواند زندگی سالم، روحیهای با نشاط، روابط اجتماعی موفق و خط مشیای توام با موفقیت داشته باشد.
عرفان و ارزشهای انسانی و اخلاقی زندگی را هدفمند و معنادار میکند و از بسیاری آسیبهای اجتماعی و بحرانهای روحی - روانی جلوگیری میکند و سرزندگی، شادی، مثبت نگری، امید به آینده و موفقیت را برای افراد به ارمغان میآورد.
با توجه به حدیث «الطرق الی الله بعدد نفوس الخلائق» می توان گفت: هر انسانی برای رسیدن به خدا، راه و روشی متفاوت و مخصوص به خود دارد و نمیتوان گفت رسیدن به کمال معنوی و انسانی، فقط از یک طریق معین میسر است. عرفای قدیم، رهبرانی بزرگ و انسانهایی بسیار ارزشمند بودهاند، اما به قول امام غزالی، «هم الرجال و نحن الرجال» (آنها مردانی بودهاند و ما نیز مردانی) بنابراین دور از ذهن نیست در عصر ما هم انسانهایی مثل جنید و بایزید بتوانند بوجود بیایند.
زاهدان کمتر شناسند آنچه ما را در سر است
فکر زاهد دیگر و سودای عاشق دیگر است
زاهدا دعوت مکن ما را بفردوس برین
کاستان همت صاحبدلان زان برتر است
گر براند از خانقاهم پیر خلوت باک نیست
دیگران را طاعت و ما را عنایت رهبر است
می بروی گلرخان خوردن خوشست اما چه سود
این سعادت زاهدان شهر ما را کمتر است
ما برندی در بساط قرب رفتیم و هنوز
همچنان پیر ملامتگر بپای منبر است
چون قلم انگشت بر حرفم منه ، صوفی که من
خرقه کردم رهن مستان و سخن در دفتر است
شعر از کمال خجندی
علاقه مندی ها (Bookmarks)