من نمی دونم چرا دوست دارم از زاویه ی دیگه به بعضی مشهوریات نظر کنم .
کی گفته گوسفند ، سئوال نمی کنه ؟!!! ، اعتراض نمی کنه ؟!!!و به تصور ما از کار ما آدمها صداش در نمیاد ؟؟!!!!، این تصور ماست . چون جز آنچه به زبان ما یا به روش ما بیان نمیشه رو درک نمی کنیم ، و فقط اونچه درکش برامون آسان باشه و زبانی را که با زبان ما قرابت داشته باشه را می فهمیم و اگر موردی غیر از این باشه او را فاقد درک و فهم آنچه خود می فهمیم و می دانیم می بینیم .
آیا شما ندیده اید گوسفندی که می خواهند بگیرند و برای ذبح ببرند ، تقلا می کند تا از دست شکار چیش فرار کند ؟!!
آیا وقتی او را به زمین می زنند تا سر ببرند را ندیده اید ، که چه دست و پایی می زند و چقدر تقلا می کند که بر قصاب چیره شود ؟؟ ، ندیده اید حتی بعد از اتمام کار چاقو و بریده شدن سرش باز هم می خواهد به حیات ادامه دهد و دست و پا می زند و.... .؟؟
من دیده ام این صحنه را و برای همین دوست ندارم در لحظات ذبح باشم ، چون صدای اعتراضش را به گوش جان می شنوم .
تا بوده گوسفند مظهر مظلومیت بوده و این که از آرامی و صبر و سر براهی و بی دفاعیش گرگ در کمین و زور گو و قدرت مند سوء استفاده می کند و و در پی دریدنش است ، بوده . و از این رو نیاز به مراقب داشته .
راستی چرا فکر نمی کنیم اگر به تصور ما گوسفند ساکت است و نمی پرسد ، از این است که می داند و می فهمد . چرا ما سکوت و نپرسیدن را لزوماً با نفهمی قرین می سازیم ، رفتار ، گویای این است که خاموشی و حرف نشان چیست ، نه زبان . و حقیقتاً هم این همه توجه ما به این که زبان چه می گوید ، هم در شناخت ما را به خطا می برد ، هم خوب سخن گفتن و در قید عمل نبودن شده فضیلت غالب و از همین فرهنگ زبان و بیان مداری است که رسیده ایم به دو صد گفته هایی که نیم کردار در آنها نیست .
می دانم تاپیک معرفی کتابی را در بر داشت و کیوان هم دیدی از گوسفند مطرح کرد . منم خواستم بگم دوستان نگاهی نقادانه به چنین نگاه هایی که از عرفیات در یافتمان شده داشته باشیم و از این رو این کتاب را هم به دید نقادانه بخوانیم .
نهایتاً این که بیایید :
گوسفند را طور دیگر ببینیم ، شاید برسیم به این که دیگر نگوییم گوسفند نباش . و از گوسفند آموزه ای دیگر بیابیم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)