من و نامزدم باهم فامیل ایم و همدیگر را دوست داریم و درک متقابل خوبی هم داریم ، اختلاف سن مون 3 سال هست من دانشجو هستم و همسرم لیسانسه و شاغل یکی از ادارات. ایشون بار اول تو بیست سالگی شون از خودم خواستگاری کردن که بهشون گفتم به موقع از طریق خانواده ها وارد عمل بشن که چند سال بعد وقتی دانشگاه رو تموم کردن و شاغل شدن از طریق خانواده اقدام کردن که خانواده من به خاطر تفاوتهایی که گفتم خیلی موافق نبودن اما بعدا به توافق رسیدیم و موافقت نسبی داشتند بخاطر خود نامزدم که شخصیت قابل قبولی از خودش در بین فامیل ساخته. مشکل اینجاست که مسائلی مثل تفاوت طبقاتی خانواده هامون ، دور بودن جغرافیایی از هم و گذروندن چندسال اخیر ولی تاثیر گذار زندگی در دو بستر مختلف با ایجاد اختلاف نظرها که اکثرا با گذشت همسرم همراه بوده بااینحال تاثیرات منفی تو ارتباط ما گذاشته و میزاره. ارتباطمون تا حالا گاهی تلفنی و بیشتر به طروق مختلف آنلاین بوده. همیشه در ارتباط بودیم تاجاییکه بیشتر از سه روز از هم بی خبر نبودیم. ولی بعد مشکل اخیری که تو رابطه مون به وجود اومد بازم به خاطر تفاوتها تا حدودی هردو مایوس شدیم واین تو کیفیت ارتباط مون تاثیر منفی گذاشته بود الان هم یکماه هست که باهم حرف نزدیم. این دوری موقت به درخواست من بود که ایشونم موافقت کرد. فکر میکردم برای کمتر کردن وابستگی شدید خودم و غافل شدن از بقیه جوانب زندگی ام و همچنین برای بهبود رابطه مون یه وقفه حداقل یک ماهه لازم هست.
مسئله اول من آدم خیلی رک و راستی ام و تو همه ابعاد زندگی و روابطم به صداقت و سادگی تمایل دارم همین صفاتم گاهی به ضررم هم تموم میشه.برعکس من ایشون خیلی پخته تر و خوش سرزبونن و حواسشون به همه چیز هست و اهل خوش و بش و تعارفات هستن. من نمیدونم ما میتونیم باهم کنار بیاییم یا نه. من در مقایسه با نامزدم آمادگی فردی لازم برای تشکیل زندگی مشترک رو در خودم نمی بینم و فکر میکنم قبل رفتن زیر یک سقف باید خیلی رو خودم اعتماد به نفس و عزت نفس ام کنترل هیجاناتم کار کنم .همین یکی دوسال درحین ارتباطمون اکثرا خام و احساسی و گاهی بچه گانه برخورد کردم و از عملکردم راضی نیستم . البته با مقالاتی که تو سایت خوندم خودم رو تا حدودی کمالگرا میدونم و دیگه اینکه من و نامزدم بااینکه اختلاف سن ما کم هست اما از نگاه تجربی و اجتماعی و ارتباطات ایشون خیلی عاقلاتر و زیرکانه تر از من رفتار میکنند تاجاییکه من درین مورد بارها احساس ضعف کردم و حتی گاهی فکر میکنم ایشون با حرفاشون روی عملکرد و طرز فکرم تاثیر میزارن . و من نمیخوام در آینده اینطور باشه. چون همیشه دوست داشتم مستقل باشم و ازاینکه وابسته باشم حس خوبی ندارم. اما به ایشون خیلی وابسته شده ام و این یک ماه گذشته خیلی بهم سخت گذشت و کمتر تونستم به هدفم ازین دوری دست پیداکنم و وقت بزارم برای این موضوع . خلاصه خودم فکر میکنم یه مدت نیاز دارم تنها باشم تا رو خودسازی و بهبود عملکرد و شخصیت ام کار کنم. بهشون گفتم تا 6 ماه بهم فرصت بدیم و تو این مدت ماهی یکبار در تماس باشیم که ایشون قبول کردن ظاهرن ولی نمیدونم در وضعیت فعلی این کار من به صلاح رابطمون هست یا نه؟
مسئله دوم ایشون خیلی بااحساس تر و عاشق تر و خونگرم تر از من هستن و به قول خودش از دوری و انتظار خسته شدن . آمادگی فردی لازم برای ازدواج رو دارن فقط مونده تهیه مخارج عروسی و شرایط مسکن مون که هنوز جور نشده چون به توافق نرسیدیم کجا زندگی کنیم. ایشون همراه خانواده تو ایران زندگی میکنن و من همراه خانوادم خارج کشور هستیم. ایشون فرزند ارشدن و میخوان پیش خانوادشون باشن و مخالف زندگی مداوم در خارج کشورند و زندگی در خارج فقط به دلیل تحصیلی و موقتا قبول دارن و نمی خوان زیر چتر خانواده من به جایی برسند یا خارج برن. منم فرزند دومم و بعد عروسی فرزند اول خانواده الان شرایط خانواده ام طوری هست که فعلا حداقل تا یکسال آینده نیاز دارن من نزدیکشون باشم. و از طرف دیگه من به پیشرفت فکر میکنم و با زندگی در خارج کشور مشکلی ندارم و فکر میکنم ایمان آدم دست خودش هست هرچند قبول دارم تربیت بچه تو یه محیط باز به مراتب سخت تره موقع عقد قبول داشتم که بعد ازدواج تو یه خونه مستقل اما تو یه شهر با خانواده شون زندگی کنم ولی الان قبول این موضوع برام سختر شده و ترک کردن خانوادم و مکان و روش زندگی ای که بهش عادت کردم خیلی برام سخت میاد نمیدونم چطور خودم رو قانع کنم که همه آرزوی پیشرفت رو ول کنم و نزدبک خانواده ایشون و بااستاندارهای مشابه زندگی کنم و مورد دوم موقع عقد قرارشد ایشون یه چند سالی به من فرصت بدن تا آمادگی لازم رو پیداکنم و دانشگاهم تموم بشه ولی بعد اون حرفشون بارها ازم خواستن که باید زودتر بریم زیر یه سقف برخلاف قرار قبلی مون. تو فامیل ما طلاق اصلا سابقه نداره و هردومون میخوایم تا جای ممکن برای حفظ و دوام رابطه مون و تشکیل زندگی تلاش کنیم فقط با شرایط بغرنج فعلی موندیم چطور موفق بشیم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)