به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 فروردین 96 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1395-11-16
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سواستفاده های خواهر و همسرش از مادرم

    با سلام فرزند آخر خانواده هستم و مشکلی که دارم مربوط به یکی از خواهرهام و همسرش میشه. ایشان۱۵ سال هست که ازدواج کردن و یک پسر ۱۳ ساله و دختر یکساله دارند. پسرشان را مادرم بزرگ کرد و دخترشان را هم. نمیدونم چطور توضیح بدهم تمام بار مسٔولیت بزرگ کردن فرزندان خواهرم و سختی هایشان به عهده مادرم بود چرا که خواهرم خود را مشغول درس و کار(با اینکه از نظر مالی مشکلی ندارند) و کلاس های مختلف کرده بود و وقتی برای فرزندانش نمیگذارد و من که مجرد هستم و در خانه پدر و مادرم همیشه باید درگیر فرزندان او باشم . دو سال پیش نسبت به رفتارشان در حضور جمع گله کردم و دعوایی به پا شد که در آخر همه کاسه کوزه ها سر من شکست و با بی احترامی و فحاشی دامادو خواهرم روبرو شدم و البته خود من هم برخورد خوبی نداشتم اما نتوانستم به خوبی حرفهایم را بزنم و حتی پدر و مادرم هم از من طرفداری نکردن. در واقع من فقط خودم را جلوی جمع خراب کردم فقط خواهر دیگرم مرا درک کرد اما از دست او هم کاری برنیامد و گذشت و گذشت و آنها به گله من توجه نکردن و به کار قبل خود ادامه دادن تا امروز که دوباره فشارم رو هزار رفت مادر من مجبوره به خاطر یه آزمایش سخت ۲ روز متوالی جز آب ماهیچه اونم فقط یکبار تو این دو روز چیزی نخوره و درواقع مثل این می مونه که دوروز روزه بگیره و ازونجایی که همین خواهر بنده به خاطر سرکار رفتن هروز فرزندشو خونه ما میگذاره امروز هم دخترشو آورد خونمون و حتی به این فکر نکرد که لااقل امروز فکر دیگه ای براش بکنه داماد ما دلش نمیخواد مادرخودش تو زحمت بیوفته و بچشو اونجا ببره حداقل برای امروز. واقعا نمیدونم چیکار کنم چه عکس العملی نشون بدم دلم برای مادرم میسوزه چون خیلی بی زبونه اگرم با خواهرم حرف بزن در اخر دعوا میشه و میگه به توچه مامان اگه مشکل داشت نگه نمیداشت. ممنون میشم اگر راهنماییم کنید

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 تیر 97 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1395-5-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,921
    سطح
    26
    Points: 1,921, Level: 26
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 42 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام گندم جان.
    من توی موقعیت شما بودم، البته طرف مقابل زن داداشم بود. و دقیقا اشتباه شما رو داشتم، یعنی تو موقعیت نامناسب اعتراض کردم. نه تنها زن داداشم برگشت و با پررویی جوابمو داد، بلکه مادر خودم همونجا جلوی بقیه شروع کرد به دعوا و نفرین و... بعد هم التماس و گریه به زن داداشم که ببخش، غلط کرد! من بچه های شمارو نبینم میمیرم و...
    نتیجه چی شد؟ بچه ها همچنان پیش ما میموندن ولی این بار رفتار زن داداشم طوری بود که انگار داره در حق ما لطف میکنه که اجازه میده بچه هاشو نگه داریم. با حالت قهر زنگ میزد بگین بچه هام بیان خونه و مادرم التماسش میکرد که نه بذار بمونن و... همه جا هم میگفت که مادربزرگشون با التمااااس میاد بچه هارو میبره پیش خودش، یا میاد گولشون میزنه و با خودش میبره!!!! هم به عیش خودش میرسید و هم سر ما منت میذاشت.
    میخوام بگم تا مادرت نخواد و نگه شما هیچ عکس العملی نشون نده. همونطور که خواهرت گفت اگه خودش ناراضیه میتونه اعتراض کنه. البته من دلم میسوخت و نمیتونستم به مادرم کمک نکنم. شما هم احتمالا مثل من باشی. همه کاری که میتونی بکنی همینه، بخاطر آرامش وجدان خودت، ولی در نهایت بدون که بعضیا شخصیتشون همینطوریه و جلوی سوءاستفاده بقیه رو نمیگیرن. پس بهتره ماهم کاسه داغ تر از آش نشیم که فقط وجهه خودمون رو خراب میکنیم، مثل اتفاقی که واسه من افتاد.

  3. 2 کاربر از پست مفید مارگریتا تشکرکرده اند .

    nardil (یکشنبه 17 بهمن 95), گندم خانوم (شنبه 16 بهمن 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 فروردین 96 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1395-11-16
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون بابت زمانی که گذاشتید و پاسخ دادید. پس در واقع سکوت باید کرد؟ این رفتار خیلی منفعلانه نیست؟

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    منهم با این مشکل روبرو شدم. زن داداشم
    مامانم با وجود بچه پرحرف اذیت میشه خب حق هم داره سن و سالی ازش گذشته و دیگه اعصاب جوونیهاشو نداره
    از طرفی داداشم و خانومش با بی فکری بچه رو گاهی میذارن پیش مامانم . با اینکه هم زن داداشم شاغل نیست و هم داداشم تو مرخصی یک الی چند هفته ای به سر میبره!
    واکنش مامانم : با اغوش باز قبول میکنه. وقتی بچه رو تحویل میده شاید یه کنایه خیلی کوچیک در حدی که نه تنها شبیه گلایه نیست بلکه تشکر واقعیه !
    پشت سرشون پیش من غر میزنه. جتی برای اینه بر عذاب وجدانش (بخاطر غر) غلبه کنه محبت بیش از اندازه میکنه به بچه جلوی پدر و مادرش
    منم بارها به زنداداشم به شکلای مختلف چه با منطق چه غیر مستقیم چه شوخی متذکر شدم کارشون اشتباهه ولی پوستشون کلفتتر از این حرفاست
    به مامانم فشار میارم که واکنش جدی نشون بده ولی دلش نمیاد
    منهم استدلالم اینه که خب گاهی یه کاری با اینکه مارو تو زحمت میندازه ولی ازش لذت میبریم و اون لذت به اون زحمت میچربه
    خب لابد مامانم از این فداکاری مسخره خیلی لذت میبره. باشه جلوی لذتش رو نمیگیریم ولی اجازه نمیدم پیش من پشت سرشون غرغر کنه
    هرکی لذت میبره پای لرزش هم میشینه ولی حق نداره لحظات منو تلخ کنه
    البته اگه طاقت بیارم این استدلال آرومم میکنه
    بنظرم بی توجهی کن. این مساله مامانته و مامانتم اجازه میده ازش سواستفاده کنن . سعی کن ذره ای اذیت نشی و هیچ مسئولیتی قبول نکن
    بگذار تنهایی از این فداکاری لذت ببره حتی اگه حال جسمی خوبی نداره . مامانت عاقل و بالغه و باید بتونه از پس مسائل خودش بر بیاد
    خدکرده را تدبیر نیست

  6. 4 کاربر از پست مفید nahid-111 تشکرکرده اند .

    mehdi.ma.mm (یکشنبه 17 بهمن 95), nardil (یکشنبه 17 بهمن 95), گندم خانوم (یکشنبه 17 بهمن 95), میس بیوتی (دوشنبه 18 بهمن 95)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    68
    Array
    شما اصلا مسولیت بچه ها را قبول نکن
    البته با سیاست رفتار کن کلاس یا امتحان را بهانه کن یا اینکه بگو حالم خوب نیست سر درد دارم یا کمرم درد میکنه نمیتونم بچه را بغل کنم.. مثلا بگو حالا که مامان هیچی نمیخوره من روزه میگیرم یا حاضری می خوریم و بوی غذا تو خونه راه نیوفته مامان گناه داره
    شما احتمالا در نگهداری بچه ها با مادرت همکاری میکنی و نهار و شام درست میکنی یا کارای دیگه انجام میدی که برات سخت شده
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  8. 3 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    mehdi.ma.mm (یکشنبه 17 بهمن 95), nardil (یکشنبه 17 بهمن 95), گندم خانوم (یکشنبه 17 بهمن 95)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 96 [ 15:07]
    تاریخ عضویت
    1394-12-02
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    4,191
    سطح
    41
    Points: 4,191, Level: 41
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    414

    تشکرشده 240 در 117 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    به نظر من نظرات بقیه ی دوستان بسیار به جا هست. من کاملا با نظرات دوستان عزیز موافقم. هر کسی مسئول رفتار خودش هست البته به تنهایی! مادر شما خودشون زبون و عقل دارن و میتونن مسایل زندگیشون رو اولویت بندی کنن و اگر از این اوضاع ناراحت هستند خیلی شیک به خواهرتون بفرمایند که بچه هاتون رو خودتون بزرگ کنید، من مسئولیتی در قبالشون ندارم.
    مادر من هم از این خصوصیات داره که مثلا بقیه هر کار ناشایست و بدی که انجام بدن و موجبات ناراحتی ایشون یا کل خانواده رو فراهم کنن، عکس العملی نشون نمیدن که هیچ شاید حتی به روشون هم بخندن که خدای نکرده این افراد معذب نشن از کارهای زشتشون!!!ولی بعدا غرش رو به من میزنه و گلایه ش رو به من میکنه اما من یک بار خیلی قاطع بهشون عرض کردم که "از هر کس گله دارین لطف کنید به خود اون شخص غرهاتونو بزنید نه من." شما هم خیلی قاطع تکلیفت رو اول با خودت و سپس با بقیه من جمله مادرت مشخص کن.
    هر کسی تو این دوره و زمونه باید بتونه گلیم خودشو خودش به تنهایی از اب بیرون بکشه و مسئولیت کارهاشو خودش قبول بکنه. شما نمیتونی تا ابد مراقب مادرت باشی که ای وای فلانی بهش این حرف رو زد یا فلانی در حق مادرم فلان کار رو کرد یا فلانی کلاه سر مادرم گذاشت و از پخمگیش سوء استفاده کرد و... اما مادرم جوابشو نداد چون بی زبونه یا خودشیرینه یا می ترسه یا حتی به دلیل مرض دیگر پسندی مفرط علاقه ی شدید به جلب توجه بقیه داره به هر قیمتی یا گدای محبت و توجه بقیه س و ... ! حالا در مضیقه هست پس من بپرم وسط و خودمو جلوی همه بد کنم که از حق مادرم دفاع کنم اما اخر سر مادرم هم پشتم در نیاد و من بشم بد روزگار!
    کل حواست رو توی زندگیت به زندگی خودت منعطف کن. به تحصیلت به شغلت به ازدواجت به خوش گذروندنت و استفاده از جوونیت به رسیدگی به خودت و ... تمرکز کن چه کاری داری که مادرم مریضه و نمیتونه بچه ی خواهرمو نگه داره و زبون نداره و ... مادر شما باید به عنوان یک مادر اونقدر قوی و عاقل باشن که بتونن نظراتشون رو در هر زمینه ای به همه بیان کنن و از سلامتی خودشون نگهداری کنن و حقوق فرزندانشونو به اندازه نگه دارن و به کانون خانواده ی خودشون از همه بیشتر اهمیت بدن و تبعیضی بین فرزندان قایل نشن و ... یعنی خود مادرتون باید برن سمت مطالعه، کسب مهارت های مختلف زندگی، بالا بردن سطح اطلاعات و دانششون، به کار گیری مغزشون و ... شما فقط در حد اینکه بگی رفتارت مشکل داره و نیاز به کسب اطلاعات و دانش و مهارت داری وظیفه تونو انجام دادی.

  10. 3 کاربر از پست مفید nardil تشکرکرده اند .

    mehdi.ma.mm (یکشنبه 17 بهمن 95), گندم خانوم (یکشنبه 17 بهمن 95), میس بیوتی (دوشنبه 18 بهمن 95)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    بچه كه خيلي خوبه من آرزو داشتم خواهر يا برادر داشتم ...... حالا شما اعتراض داريد بخاطر نگهداري بچه هاي برادر يا خواهرتون؟؟؟من جاي شما بودم با آغوش باز پذيراي بچه هاي خواهر يا برادرم بودم...........من حسوديم شد نسبت به شما...همين رو ميتونم بگم فقط

  12. کاربر روبرو از پست مفید sia518 تشکرکرده است .

    گندم خانوم (یکشنبه 17 بهمن 95)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 فروردین 96 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1395-11-16
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و مچکرم ازینکه زمان گذاشتید و پاسخ دادید با این حساب منم تصمیم میگیرم سکوت کنم و در اموری که به من مربوط نیست دخالت نکنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید گندم خانوم تشکرکرده است .

    nardil (سه شنبه 19 بهمن 95)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 فروردین 96 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1395-11-16
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مادرم از دنیا رفت! من موندم و تنهایی و یه خانواده که حرف همو نمیفهمیم

  16. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    گندم عزیز

    بسیار ناراحت شدم. تسلیت میگم و امیدوارم خداوند روح مادر بزرگوارتون را قرین رحمت کنند و به شما و خانواده صبر زیاد.

    آرام باش و سعی کن با فعالیت و حرفه ای که حسابی مشغولت میکنه بپردازی و از درگیری و بحث با دیگران اجتناب

    کنی، با مدیریت احساسات و تسلط برخودت و تواناییهات میتونی این مرحله سخت و طاقت فرسا را انشاالله بخوبی بگذرونی

    گرنگهدار من آنست که من می دانم

    شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

  17. کاربر روبرو از پست مفید sanjab تشکرکرده است .

    داود.ت (شنبه 12 فروردین 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سوشیال فوبیا شدید (دیگه خسته شدم)
    توسط hhhh. در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 شهریور 95, 11:51
  2. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10
  3. خواستگاری و سوال در مورد گذشته
    توسط hanie_66 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 00:16
  4. جلوگیری از سوء استفاده از چک ضمانت حسن انجام کار
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 مرداد 91, 19:09
  5. سوالات مطرح شده د رجلسه خواستگاري
    توسط ELECTRONIC84 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 مرداد 87, 11:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.