به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 59
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 مهر 92 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-6-31
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    188
    سطح
    3
    Points: 188, Level: 3
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خیانت به همسرم. کمکم کنید

    سلام دوستای خوبم

    من 27 سالمه و شوهرم 30سال. دو ساله ازدواج کردیم و قبلشم چهار سال دوست بودیم. هردو دانشجوی دکترا هستیم و طبقه بالای خونه مادرشوهرم زندگی می کنیم. خدا رو شکر مشکلی با شوهرم و خانوادش ندارم و همه چی خوبه. شوهرم و برادر شوهرم که مجرده آخر هفته ها دوستاشونو جمع می کنن خونشون که بعضی هاشون مجردن و در کل باهاشون خیلی خوش می گذره...

    مشکل اینجاست من نسبت به یکی از دوستای مجرد شوهرم یه حس خیلی خاص دارم. وقتی می بینمش قلبم تند تند می زنه، دستپاچه می شم. با یه توجه کوچیکش، یه حجم بزرگ از احساسات خوب میاد سراغم. توی جمع ناخودآگاه تمام حواسم به اونه البته خیلی سعی می کنم که صمیمیتم و نحوه رفتارم با این آقا مثل بقیه باشه ولی از درون اینطور نیست. من می دونم این یه جور خیانته و به هیچ عنوان نمی خوام به همسرم خیانت کنم ولی دست خودم نیست. اگر سعی نکنم ذهنمو کنترل کنم تمام مدت به این آقا فکر میکنم. تروخدا بگین چیکار کنم که این حس تموم شه

    همش سعی می کنم به ویژگیهای مثبت شوهرم که خیلیم زیادن فکر کنم و... ولی باز وقتی این آقا رو می بینم به شدت هیجانزده می شم

    و اما این آقا خیلی کم حرف و مغروره. در کل از این تیپاس که دخترا تمایل زیادی برای نزدیک شدن بهش رو دارن ولی معمولا این آقا به کسی توجه نمی کنه. شاید به خاطر همینه که یه توجه کوچیکش منو به وجد میاره. مثلا چند وقت پیش همه با هم استخر بودیم. وقتی اومدیم بیرون این آقا بدون این که به من نگاه کنه طوری که همه بشنوند بهم گفت اینجا واینسا، برو موهاتو خشک کن الان سرما می خوری. همین حرفش کافی بود که من یک هفته بی دلیل خوشحال باشم.

    و اما مشکل اورژانسیم:
    من برای یک موضوع مهم باید دو روز متوالی از هفته آینده رو تو یکی از شهرهای شمال باشم . اول قرار بود با همسرم برم ولی چند روز پیش همسرم وقتی اومد خونه گفت من اونروز یه جلسه مهم دارم نمی تونم باهات بیام ولی نگران نباش با دوستم (همین آقا) هماهنگ کردم، تو رو می بره. من با اینکه کلی هیجان زده شده بودم ولی کلی با همسرم بحث کردم که اگه تنها برم بهتره تا با یه پسر غریبه، ولی همسرم زیر بار نمی ره و می گه من نمی ذارم تنها بری....می گه اون غریبه نیست از برادرم بهم نزدیکتره.... می گه من هم به تو اعتماد کامل دارم هم به این آقا پس مشکلت چیه؟ واقعا نمی دونم چی کار باید بکنم.....

  2. کاربر روبرو از پست مفید razieh.sss3000 تشکرکرده است .

    میشل (سه شنبه 16 مهر 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 اسفند 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    106

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط razieh.sss3000 نمایش پست ها
    سلام دوستای خوبم

    من 27 سالمه و شوهرم 30سال. دو ساله ازدواج کردیم و قبلشم چهار سال دوست بودیم. هردو دانشجوی دکترا هستیم و طبقه بالای خونه مادرشوهرم زندگی می کنیم. خدا رو شکر مشکلی با شوهرم و خانوادش ندارم و همه چی خوبه. شوهرم و برادر شوهرم که مجرده آخر هفته ها دوستاشونو جمع می کنن خونشون که بعضی هاشون مجردن و در کل باهاشون خیلی خوش می گذره...

    مشکل اینجاست من نسبت به یکی از دوستای مجرد شوهرم یه حس خیلی خاص دارم. وقتی می بینمش قلبم تند تند می زنه، دستپاچه می شم. با یه توجه کوچیکش، یه حجم بزرگ از احساسات خوب میاد سراغم. توی جمع ناخودآگاه تمام حواسم به اونه البته خیلی سعی می کنم که صمیمیتم و نحوه رفتارم با این آقا مثل بقیه باشه ولی از درون اینطور نیست. من می دونم این یه جور خیانته و به هیچ عنوان نمی خوام به همسرم خیانت کنم ولی دست خودم نیست. اگر سعی نکنم ذهنمو کنترل کنم تمام مدت به این آقا فکر میکنم. تروخدا بگین چیکار کنم که این حس تموم شه

    همش سعی می کنم به ویژگیهای مثبت شوهرم که خیلیم زیادن فکر کنم و... ولی باز وقتی این آقا رو می بینم به شدت هیجانزده می شم

    و اما این آقا خیلی کم حرف و مغروره. در کل از این تیپاس که دخترا تمایل زیادی برای نزدیک شدن بهش رو دارن ولی معمولا این آقا به کسی توجه نمی کنه. شاید به خاطر همینه که یه توجه کوچیکش منو به وجد میاره. مثلا چند وقت پیش همه با هم استخر بودیم. وقتی اومدیم بیرون این آقا بدون این که به من نگاه کنه طوری که همه بشنوند بهم گفت اینجا واینسا، برو موهاتو خشک کن الان سرما می خوری. همین حرفش کافی بود که من یک هفته بی دلیل خوشحال باشم.

    و اما مشکل اورژانسیم:
    من برای یک موضوع مهم باید دو روز متوالی از هفته آینده رو تو یکی از شهرهای شمال باشم . اول قرار بود با همسرم برم ولی چند روز پیش همسرم وقتی اومد خونه گفت من اونروز یه جلسه مهم دارم نمی تونم باهات بیام ولی نگران نباش با دوستم (همین آقا) هماهنگ کردم، تو رو می بره. من با اینکه کلی هیجان زده شده بودم ولی کلی با همسرم بحث کردم که اگه تنها برم بهتره تا با یه پسر غریبه، ولی همسرم زیر بار نمی ره و می گه من نمی ذارم تنها بری....می گه اون غریبه نیست از برادرم بهم نزدیکتره.... می گه من هم به تو اعتماد کامل دارم هم به این آقا پس مشکلت چیه؟ واقعا نمی دونم چی کار باید بکنم.....
    ببخشید نمیدونم من درست متوجه نشدم یا ...
    شما با دوستای شوهرتون دسته جمعی رفتین استخر شنا ؟

  4. 5 کاربر از پست مفید sobhan13 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (یکشنبه 20 تیر 95), Less Than Nothing (شنبه 20 مهر 92), فرهنگ 27 (دوشنبه 01 مهر 92), نیکمرام (سه شنبه 17 دی 92), سنجاب بازیگوش (شنبه 20 مهر 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط razieh.sss3000 نمایش پست ها

    و اما این آقا خیلی کم حرف و مغروره. در کل از این تیپاس که دخترا تمایل زیادی برای نزدیک شدن بهش رو دارن ولی معمولا این آقا به کسی توجه نمی کنه. شاید به خاطر همینه که یه توجه کوچیکش منو به وجد میاره. مثلا چند وقت پیش همه با هم استخر بودیم. وقتی اومدیم بیرون این آقا بدون این که به من نگاه کنه طوری که همه بشنوند بهم گفت اینجا واینسا، برو موهاتو خشک کن الان سرما می خوری. همین حرفش کافی بود که من یک هفته بی دلیل خوشحال باشم.
    مگه استخر مشترک هم داریم تو ایران؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
    تو همین بخش بگردین خیلی از خانمهای متاهل عزیز همچین مشکلی دارن برین پستهای اونها رو مطالعه کنید
    راهکارهای که به اونها داده شده حتما برای شما هم مفید خواهد بود.

  6. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    fahimeh.a (یکشنبه 20 تیر 95)

  7. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    razieh.sss3000 عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدی



    خیلی خوبه که به تعهدت به همسر پای بندی ، خیلی عالی هست که نگرانی و خیلی تحسین برانگیز هست که می فهمی این احساس باید کنترل بشه و خارج از قاعده و حریم هست




    دوست عزیز

    متأسفانه باید بگم یکی از تبعات این شیوه زندگی همین مسئله ای هست که شما گرفتارش هستی و ..... معلوم نیست به همینجا ختم شود و به جاهای باریک نکشد ، لذا نگرانی شما و
    مخالفت شما با همسفرشدن با دوست همسرت کاملاً بجاست و توصیه میکنم همچنان به این روندت ادامه بده یعنی حاضر نشو با او به تنهایی همسفر شوی

    با همسرت بطور جدی صحبت کن و سعی کن تغییراتی در شیوه زندگی در زمینه معاشرتها و روابط دهید ، این میزان اختلاط که حتی استخر رفتن مشترک زن و مرد را هم در خود دارد تبعات سنگینی دارد ، مطمئن باشید که نمی توانید مانع کشش های طبیعی این پسران نسبت به زنانگی خود در اینگونه شرایطی باشید لذا کنترل احساس همه آن پسرانی که در این اختلاط روابط با شما مواجه می شوند دست شما نیست و موجبات آلودگی ذهنی و فکری و غریزی را فراهم می کند حتی اگر ابراز نکنند آنچنانکه خود شما درگیر شده اید و سعی می کنید بروز نیابد و حتی با خود مبارزه می کنید ... اما هشدار این است که همین شما مطمئن نباشید که تا وقتی در این شرایط هستید بتوانید مبارزه را ادامه دهید و مطمئن نباشید که مسلط برخود خواهید بود و خیانتی اتفاق نمی افتد فراتر از اینی که اتفاق افتاده .... اگر چه تلاش شما تحسین برانگیز است و وقتی بتوانی همسرت را متقاعد به تغییر رویه کنی نتیجه گرفته ای

    در اینجور موقعیتی که شما دچارش شده ای تجویز تخصصی ، بستر زدایی و توقف فکر هست :

    بستر زدایی >>> از هرگونه ارتباط و مواجهه با او بپرهیزید

    توقف فکر >>> از هرگونه توجه ذهنی و یاد و خاطر او دوری کنید و هروقت یاد ایشون می افتید ادامه ندهید و به ذهن و خیالتان استپ دهید


    توصیه ای که در خصوص تغییر شیوه زندگی در خصوص ارتباطات و معشرتتان با غیر همجنس شد دقیقاً همان بستر زدایی هست

    به قول مولانا :

    نفس اژدهاست او کی مرده است
    از غم بی آلتی افسرده است

    که در داستان مارگیر از مثنوی مولانا می توانی اصل ماجرا را بخوانی تا بدانی که تصور همسرت به اطمینان به دوستش هیچ وقت تضمین کنترل غرایز دوستت و شما در شرایطی که مجاورت طبیعی پیش میاد و حسی هم در بین باشد نیست . تا زمانی می توانیم مطمئن باشیم که از اسباب و شرایط تحریک غرایز دور باشیم و پرهیز کنیم .....

    موفق باشید





  8. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 01 مهر 92), fahimeh.a (یکشنبه 20 تیر 95), khaleghezey (سه شنبه 17 دی 92), Less Than Nothing (شنبه 20 مهر 92), majid_k (سه شنبه 02 مهر 92), ویدا@ (دوشنبه 01 مهر 92), نیکمرام (سه شنبه 17 دی 92), میشل (سه شنبه 16 مهر 92), مهرااد (سه شنبه 02 مهر 92)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1392-6-07
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 59 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشيد ابجي ولي هميه اينها از بيغيرتي شوهرتونه كه اولا دوستان مجردشو مياره خونه دومم از همه مهمتر ميذاره شما تو جمع اونها حاضر بشي و بااونها خوش بشي و براي شوهرت متاسفم كه اينقدر بيخياله كه تورو ميخواد با اون دوستش بفرسته شمال ولي شك نكن كه اينها همه به ضرر تو ميشه اينهارو بعدا ميفهمي بخدا چه مردهايي پيدا ميشن ميخوام سرشون به تنشون نباشه

    - - - Updated - - -

  10. 2 کاربر از پست مفید matin95 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (یکشنبه 20 تیر 95), Less Than Nothing (شنبه 20 مهر 92)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 مهر 92 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-6-31
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    188
    سطح
    3
    Points: 188, Level: 3
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متین عزیز
    ممنون از توجهت
    خونه مادر شوهرم استخر داره که آخر هفته ها ازش استفاده می کنیم
    شوهرم به خاطر شرایط کاری پدرش تا 16 سالگی اروپا بوده و این روابط رو مشکل نمی دونه

    - - - Updated - - -

    فرشته مهربان
    مشکل من اینه که نمی دونم چه جوری باید به شوهرم بگم با این آقا کمتر رفت و آمد کنه
    خیلی به این دوستش وابسته س
    اگه من تو جمعها حضور پیدا نکنم از مادر شوهرم گرفته تا ... می گن چرا نمی یای؟ مریضی؟ ناراحتی؟ با کسی مشکل داری؟....
    در مورد شمال رفتنم با توجه به این که اگه این هفته این مسافرت انجام نشه و من استادمو ملاقات نکنم تو ثبت نام دانشگاهم مشکل پیش میاد نمی دونم چه جوری شرایطو مدیریت کنم
    من حتی به برادرشوهرم گفتم که تو اون تاریخ شوهرم باهام نمیاد مسافرت، تو منو ببر ولی اونم متاسفانه کار داشت و گفت نمی تونم

    - - - Updated - - -

    لطفا کمک کنید

  12. کاربر روبرو از پست مفید razieh.sss3000 تشکرکرده است .

    Less Than Nothing (شنبه 20 مهر 92)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 23:24]
    تاریخ عضویت
    1392-6-06
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    8,818
    سطح
    63
    Points: 8,818, Level: 63
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 232
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 34 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خب چرا تنهایی نمیرید ؟؟یا با دوستتون،یا خواهرتون یا مادرتون،برادرتون ... یکی از بستگانتون،با اونا هماهنگی کنید شما نیت تون خیره به بقیه بگید همراهی تون کنن انشاءالله خدا به دل یکیشون میندازه که باهاتون هماهنگ بشن..
    یه موردی به نظرم شما باید قاطع باشید باید به شوهرتون بگید و این حق شماست که تا این حد حاضر نباشید با یه مرد غریبه همسفر بشید یا استخر برید و ...

  14. 5 کاربر از پست مفید almasss تشکرکرده اند .

    majid_k (سه شنبه 02 مهر 92), Pooh (دوشنبه 01 مهر 92), فرشته مهربان (دوشنبه 01 مهر 92), ویدا@ (دوشنبه 01 مهر 92), میشل (سه شنبه 16 مهر 92)

  15. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,440
    امتیاز
    288,209
    سطح
    100
    Points: 288,209, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,615

    تشکرشده 37,115 در 7,018 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    مراجع گرامی با همسرتان رک صحبت کنید.
    به او بگویید اینجا اروپا نیست. و ظرفیت هنجاری جامعه ما برای اینگونه ارتباطات و تعامل ناکافی هست.
    و در ادامه بیفزایید:
    " من برای خانواده احترام ویژه ای قائلم ، اما اینگونه ارتباطات می تواند مرا در محل لغزش قرار دهد. به او بگویید زن ایرانی زیبایی، خلوت و عشقش را متمرکز بر همسرش می خواهد. و ارتباطات خارج از هنجارهای این جامعه به خاطر عدم آمادگی درونی می تواند منجر به آسیب به او شود. "
    به او بگویید:
    من برای حفاظت خودم نیاز به حضور تو دارم نه حمایت دیگری.

    مسئله درس
    نظرخانواده شوهر
    بحث های دیگر هیچ کدام ارزش این را ندارند که زندگی شما به بیراهه برود و با جرقه ای کوچک خانواده را متلاشی کند.
    شما باید هزینه داشتن یک زندگی خوب را بپردازید.
    ایزوله کردن خودتون از اینگونه ارتباطات ) شاید با هزینه هایی همراه باشد مثل ناراحتی خانواده همسرت، یا شوهرت یا مشکل تحصیلی باشد. ( با توجه به ضعف شما در این ارتباطات که بسیار پرخطر ارزیابی می شود.)لیکن پاک بودن شما در فکر و عمل گوهری هست که ارزش هر گونه هزینه کردن را دارد.



    البته آنچه که در مورد شما واقعا جای تحسین دارد:
    مراجعه خود انگلیخته شما و سعی و تقلا شما برای برون رفت از این گرداب جای قدردانی و تشکر دارد. و مطمئن هستم که شما فردی پاک و با کفایتی هستید که با انتخاب راه صحیح حتما موفق خواهید شد.
    این را بدانید همیشه آتش سوزی گسترده یک جنگل بزرگ که خاموش کردن آن گاهی غیر ممکن است از جرقه یک کبریت در معرض انبوه چوب خشک و باد گرم شروع می شود. لطفا از این جرقه ها اجتناب کنید و به فکر خاموش کردن بعدی نباشید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا
    ویرایش توسط مدیرهمدردی : دوشنبه 01 مهر 92 در ساعت 12:37 دلیل: تکمیل مهمی در پاسخ

  16. 9 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    bkaf38 (شنبه 04 آبان 92), Pooh (دوشنبه 01 مهر 92), فکور (دوشنبه 01 مهر 92), فرشته مهربان (دوشنبه 01 مهر 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 29 آبان 92), ویدا@ (دوشنبه 01 مهر 92), مهرااد (سه شنبه 02 مهر 92), violet (دوشنبه 01 مهر 92), داود.ت (دوشنبه 01 مهر 92)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 26 مهر 92 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-6-31
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    188
    سطح
    3
    Points: 188, Level: 3
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زمانی که دوست بودیم و من می دیدم هنجارهای ایشون با من جور در نمیاد بارها از این صحبتها کردیم. ایشون منو متهم می کنه که فکر شما منحرفه...
    می گه تو به خودت اعتماد داشته باش کافیه. لازم نیست به این فکر کنی که بقیه چه فکری راجع به تو دارند...
    می گه این همه سال مادر و خواهر من با این سبک زندگی کردند مشکلی نداشتند چون خودشون سالم بودند
    و در جواب این حرفها من نمی تونم بگم که اتفاقا من توانایی کنترل فکر و احساسم رو ندارم چون احتمالا طلاقم می ده. از نظر ایشون هیچگونه لغزشی بخشیدنی نیست. می گه اگه به خودت شک داری بگو من تکلیفمو بدونم
    می گه اگه کسی رو تو اتاق دربسته خالی زندانی کنی نمی تونی ادعا کنی دزد نیست. اگر چیز باارزشی دید و ندزدید اونوقت پاکه. من نمی دونم استدلال های ایشون درسته یا طرز فکر خودم
    تروخدا کمک کنید
    ویرایش توسط razieh.sss3000 : دوشنبه 01 مهر 92 در ساعت 12:58

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1392-6-07
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 59 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهر عزيز رك وراست همه چي رو بهشوهرت بگو اصلا بهش بگو خودت بيا بريم هرچند كه كار هم داشته باشه ولي براي يه شوهر هيچ چيزي واجب تر از زنش نيست يا اينكه بهتر به اون بگي خودت تنها ميخواي بري و تنها هم برو به نظر من تنهايي رفتن خيلي بهتر از رفتن بادوست شوهرتون است نميدونم من كه ديگه هنگ كردم بابا هرچند اروپا بوده ولي نه ديگه اينجوري


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.