سلام دوستان
من 20 سالمه تو دوران عقد هستم
مشکل من اینه رفتارن گاهی خیلی بده
من زود عصبی میشم و وقتی عصبی میشم تند میشم و دوست دارم هیچکس باهام حرف نزنه و سکوت مطلق میشم
چند نمونه مثال میزنم مثلا شوهرم قرار باشه 10 دقیقه بیاد دنبالم این 10 دقیقه بشه 15 دقیقه عصبی میشم..لحنم بد میشه نه اینکه فحش بدم اما لحنم بد میشه دیگه باهاش حرف نمیزنم حتی نمیذارم دستم رو بگیره..بعد ممکنه با یه اتفاق کوچیک برگردم به حالت اولم
مثلا امروز نادر شوهرم گفت ناهار بیا خونمون اما چون زن داداشم میخواست بیاد خونمون مامانم گفت سحر تنهاست خیلی وقتا شده همش بخاطر تنها نبودن سحر من نرفتم خونه شوهرم اینا دارم دیوونه میشم به من چه که تنهاست ؟ مگه بخاطر من میاد که من باید بمونم؟؟ تو خونمون توقعات از من زیاده دیگه دلم نمیخواد خونمون بااشم دلم میخواد زودتر مستقل بشم
کلی گریه کردم سرم داشت منفجر میشد آخه من و شوهرم یک ماهه با هم نبودیم دو تامون خسته شدیم خب دلمون برای هم تنگ شده... هفته بعد هم شب کاره شرایط سختتر از این میشه
الانم اعصابم خورد بود بهش اس دادم اونم قربون صدقه میرفت که ناراحت نباش و این چیزا اما انگارنمیفهمه من چی میگم حرفاش بیشتر عصبیم میکنه
یه اس دادم که گریه میکنم و ... جواب داد من میرم درسمو بخونم گلم و دوستت دارم و ... یعنی انگار نه انگار بهش گفتم برات متاسفم سریع جواب داد اس ام اس رو قبل اینکه اس بدی فرستادم و کلی قربون صدقه رفت که خودشم خسته شده و این حرفا اما .وقتی عصبیم میخوام تنها باشم گفتم دیگه اس نده و زنگ نزن
وقتی ناراحتم سر اون خالی میکنم بخدا پشیمون میشم دست خودم نیست اصلا نمیتونم خودم رو گنترل کنم
اون بنده خدا هم هیچی نمیگه اما میدونم ازم خسته میشه دلزده میشه هر دفعه موقع عصبانیت بهش نگاه میکنم پیش خودم میگم میدونم تو هم ازم خسته میشی ..میدونم ولم میکنی و میری
من هرروز اینجا پست هارو میخونم یه تاثیر منفی هم روم گذاشته همش میترسم از آینده
الانم وقت امتخاناتمه...نمیدونم چی کنم
نگید که آمادگی ازدواج رو نداشتی و این جیزا چون من یه عمره این اخلاق رو دارم میدونم10 سال دیگه هم همینجور میبودم...البته با خوندن مطالب اینجا یکم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و لحنم و تن صدام رو بالا نبرم اما چیزای دیگه رو نه اینم بگم وقتی ناراحت و عصبیم طعنه زیاد میزنم
توروخدا راهنماییم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)