به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,024
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,947 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array

    نارضایتی از خودم و زندگیم

    سلام دوستان خوبم ، امیدوارم حالتون خوب باشه

    تا الآن که در تالار عضو بودم بیشتر خواننده پست ها بودم و کم و بیش هم از خودم نوشتم ..میدونم اینقدر مشکلات مهمتری در زندگی اعضای این تالار وجود داره که مسئله من شاید هیچ باشه ولی الآن احساس میکنم نیاز دارم تا راهنمایی بشم تا بتونم آروم تر بشم و زندگی خوبی رو شروع کنم.

    ببینید من احساس میکنم زندگی بسیار متفاوتی به نسبت بقیه دارم ( حداقل به نسبت هم سن و سالان خودم ) ... میدونم همه یه سری مشکلاتی در زندگیشون دارن ولی زمانیکه میبینم دختر ها اینقدر شاد و پرانرژی فعالیت میکنند ، به خودشون میرسن ... ورزش میکنن.. کلاس های مختلفی ثبت نام میکنن...یه عالمه دوست خوب و شاد مثل خودشون دارن و باهاشون میرن بیرون ...من هم وقتی به خودم میام میبینم بیشتر وقتم یا خوابم ( چون قرص افسردگی مصرف میکنم و دکتر تجویز کرده ) یا برای گذران اوقاتم جلوی لب تاپ و اینترنت و گاهی هم فیلم ...
    دوست هم یکی دارم و خب نمیشه گفت اینقدر صمیمی که هر وقت حوصله ام سر رفت بگم بریم بیرون و خب نمیخوام موجب اذیت کسی بشم ...برای همین احساس میکنم تنهام و زندگیم به بطالت میگذره ... از خانواده ام راضی ام ..خداروشکر .. همینکه فرزند خانواده خوبی هستم راضی ام ..
    یکبار داشتم برای خانواده ام صحبت میکردم که پدرم گفت : آخه تو خودت نمیگردی دنبال دوست های بیشتری برای خودت بگردی و تا زمانی که اینطور پیش بری همینطور خواهی بود ..ولی من آخه در جامعه بودم ..مدرسه ..دبیرستان ...و الآن هم دانشگاه ... بخدا دخترایی که میبینم یه جوری هستن و با من جور نیستن ..چون حالا خیلی دختر ها عوض شدن ... خیلی زرنگ و کمی هم ناخالصی دارن ...اهل فخر فروشی هستن ... یا دوست پسر دارن ... حسودن ... برای همین من ترجیج میدم تنها باشم و خوشم نمیاد ازشون ...حتی اون هایی که حجابشون را هم حفظ میکنند خودم دیدم دوست پسر دارن ...به هیچکدومشون اعتماد ندارم...
    بگذریم

    مدتی هست که دارم ادای دختر های شاد و سرحال را در می آورم.... به قدری وسواس گرفتم که مرتب لباس هایم را تو ماشین میندازم و یا کیف و کفش هام رو مرتب میشورم و امان از روزی که یه پرز روی مقنعه ام باشه ... فکر میکنم اگر اینطوری بشه نزد مردم دیگه محبوب نیستم و دیگه کسی دوستم نخواهد داشت... انگار خودم نیستم ... یه سری لباس های جدید خریدم که توی خونه بپوشم ... با اینکه درونشون راحت نیستم ولی میگم باید عادت کنی تا تو هم مثل بقیه بهترین باشی و زندگیت از حالت یکنواختی و بیهوده بودن بیرون بیاد .
    ویترین کتاب هام رو با دفت و حساسیت زیاد تمیز و مرتب میکنم و به سری لوازم تزئینی توش گذاشتم تا حالت زندگیم مثل بقیه آدمایی باشه که میبینم ... در حالیکه خودم همیشه لوازمم نا مرتب بود و به زور کتاب هام رو مرتب میکردم ولی الآن من انگار یکی دیگه شدم...

    انگیزه و هدفی ندارم... شاد نیستم ... و از همه بیشتر از پیری میترسم ..امیدوارم به اون زمان نرسم ولی اگر هم رسیدم افسوس نخورم که یه زمانی که جوون بودم هیچکار مفیدی توی زندگیم انجام ندادم ...
    یه مدت دنبال فلسفه زندگی بودم که چرا ما به این دنیا اومدیم و باید چکار کنیم تا زندگی خوبی داشته باشیم.

    همه ی حرفام همین ها بود ... نمیدونم چطور از این وضع د ربیام ...میخوام خود خودم باشم ...با اینحال زندگی خوب و پر ثمری داشته باشم.
    لطفا راهنماییم کنین.
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !

  2. 2 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (یکشنبه 25 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    23
    Array
    هفت عزیزم
    خدایش خیلی دوست دارم کمکت کنم
    اما نامزدم مجددا دچار بحران شده
    اگه انشاالله سپری بشه من میام اینجا
    چندتا پیشنها مفید میدم که گمونم واست کمک کننده باشن

    الان تمرکز ندارم هرچی بنویسم بدردنخوره

  4. کاربر روبرو از پست مفید bahareh09 تشکرکرده است .

    miss seven (دوشنبه 26 شهریور 97)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    به به سلام خانم سون

    میدونی چیه سون جان آدما بعضی وقتا دچار بی هویتی میشن .
    ژست میگیرن ، و سعی میکنن شبیه اون چیزی باشن که دوست دارن .
    اما اونچه دوست میدارن کجا و اونچه هستن کجا .

    گاهی هم این بی هویتی بخاطر ژست نیست بلکه ما از خودمون فاصله گرفتیم ،
    آدما خیلی وقتا خودشونو گم میکنن . مثلا بپرسی فلانی چی دوست داری ؟ میگه نمیدونم یا میگه هیچی .

    یا اصلا نمیدونه اینی که دوست داره خوبه یا بده .

    به این میگن بی هویتی شاید یه اسم دیگه ای داشته باشه نمیدونم .
    (ببخشید " بی هویتی " دشنام نیستا . من خودم چند وقت پیش خیلی بی هویت شده بودم نمیدونستم کدوم وری برم حالا )

    راهش چیه که خودمون باشیم ؟ خودمونو پیدا کنیم ؟
    راهش چیه که اونچه دوست میداریم بشیم ؟ درسته ؟ غلطه ؟

    من قرمه سبزی دوست دارم ولی از یخچال وسایل آبدوغ خیار رو در میارم ، آخرشم شوربا از آب در میاد .
    چه شود .. هیچ کس نمیخوره که :)) خودمونم دوستش نداریم .

    پس
    باید ببینیم وسایل قرمه سبزی رو داریم ؟ اگر داریم طعمش با مزاجمون سازگاره ؟
    آب دوغ خیارم خوبه واقعا . باید به جایی برسیم که اگر املت هم باشیم خودمونو دوست داشته باشیم
    و مطمئن باشیم اینی که هستیم درسته .

    هر قدر شناخت شما روی مفاهیم بیشتر باشه به خودت نزدیکتر میشی و تصمیم میگیری به طور قطع چگونه باشی
    یا حتی چگونه خودت رو تربیت کنی .

    و روی مواضع خودت می ایستی با اعتماد به نفس .
    یه بار اون موضوع رو میذاری کنار یا یه بار برای همیشه میچسبی بهش .

    مثال : شما اعتقادی به لاکچری بودن ندارید میخواهی ساده و راحت باشی ، از طرفی شلختگی و بیکلاسی رو هم دوست نداری
    پس دیگه کاری نداری فلانی یا فلان جا اکثرا لاکچری ان . شما لباس ساده و راحت خودتو میپوشی .

    با این سادگی(سبکی که انتخاب کردی) احساس بد و بی اعتماد به نفسی نخواهی داشت .

    ولی تا زمانیکه ندونی چی دوست داری با چی راحتی ، آیا این چیزی که دوست داری چیز مناسبیه یا نه چرا مناسب نیست ؟
    چهطور میتونی با انجام دادنش حالت خوب باشه ؟

    سون جان لباساتو انقدر ننداز توی لباسشویی ، استهلاک داره ها خراب میشه :))
    وقتی تو میدونی لباست تمیزه و اتوی اون مناسبه چرا باید هی بشوری ؟
    شاید یکی میخواد لباسش مثل خط کش باشه ، تو ببین درستش چیه همونو انجام بده .

    سون جان طبیعیه که دوست داری با کسی رفت و آدم کنی که خط فکریتون باهم یکی باشه .
    و برعکس با اونی که کلا توی باغ نیست بهت خوش نمیگذره .
    تا اینجاش کاملا طبیعیه .

    اما قحطی دختر خوبم نیومده که .
    پس یا سخت میگیری یا به جایی که رفیق خوب پیدا کنی رفت و آمد نمیکنی یا ... ؟
    احتمال خیلی کم عوامل دیگه ( انزوا - درون گرایی افراطی - افسردگی - و... )

    فعلا همین
    بازم بعدا مینویسم .

  6. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    Glut.tiny (یکشنبه 25 شهریور 97), miss seven (دوشنبه 26 شهریور 97), نیکیا (یکشنبه 25 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    78
    Array
    سلام
    حس میکنم اینستاگرام زیاد میری و صفحه های بقیه رو میبینی و فکر میکنی تمام وقت مثل عکساشون هستن؟
    یه چیز دیگه... من خودم محجبه ام دوست پسر هم نداشتم
    اما الان که حتی متاهل شدم با دو تا از دوستای قدیمیم که اصلا سبک زندگیشون رو قبول هم ندارم در ارتباطم یکی از دوستام جدا شده و با یه مرد متاهل در ارتباطه( بارها بهش گفتم کارش غلطه و نتیجه ی کارشو میبینه)
    یه دوست دیگه مم که زن و شوهر کلا در قید و بند هم نیستن
    در کنار این دو تا که سبک زندگیشونو به هیچ وجه قبول ندارم
    سه چهار تا دوست صمیمی دارم که دخترهای سالمی هستن اما حجاب نصفه نیمه دارن، دو تا دوست هم دارم که عین خودم هم محجبه اند و هم اهل روابط با نامحرم نیستند
    شایدم من توی ارتباطاتم آدم سختگیری نباشم و این دوستیهام اشتباه باشه... اما اینکه بخایم فقط و فقط با ادمهایی که همه جوره مثل ما هستند معاشرت کنیم که خیلی محدود میشیم نمیشیم؟

  8. 4 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 26 شهریور 97), گیسو کمند (جمعه 30 شهریور 97), میس بیوتی (پنجشنبه 29 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    چرا فکر میکنی دنیا باید در اختیار شما و شبیه به افکار شما باش؟
    اولین دلیل اینهمه استرس و بی انگیزگی اینه که دنیا و ادم هارو همونطور که هستن نمیتونی بپذیری و حتی خودتو . حس میکنم ایده ال گرایی افراطی دارین و میخواین در همه چیز درجه یک باشین در غیر اینصورت احساس کم بودن و پایین تر بودن از بقیه دارید
    شاید اون ادمهایی که شما نمیپسندین فقط طرز نگاهشون به دنیا متفاوت باشه با شما
    چرا فکر میکنی فرضا اونی که دوست پسر داره دختر بدیه؟
    مرزای ذهنی خودتو بشکن .
    بنظرم مطالعه و دیدن فیلمای معنا گرا خیلی بتونه کمکت کنه و دیدت گسترده تر کنه .اونوقت ادم ها رو با معیارای شخصی خودت نمیسنجی معیارات گسترده تر و منعطف تر میشن عزیزم و میتونی با قشر وسیع تری ارتباط بگیری
    تنهایی الزاما بد نیست اما اگر دوست داری دوستای بیشتری داشته باشی یک باید منعطف تر باشی دو خیلی فکر ارتباط های عمیق نباشی

  10. 3 کاربر از پست مفید mahtaban تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 26 شهریور 97), گیسو کمند (جمعه 30 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,024
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,947 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام دوستان خوب و مهربانم

    ممنونم از اینکه وقتتون را گذاشتین و راهنمایی های بسیار خوبی کردین

    بهاره جان ان شاءالله حال نامزدتون بهتر بشه ... باشه عزیزم لطف میکنید نظرتون را بگید.

    دوستان خوبم مسئله من که فقط محدود به دوست خوب نمیشه ... مثلا من در این دوره دانشگاهم دوستی داشتم که دختر خوبی بود ولی همیشه و همه جا پیش من بود و توقع داشت که وقتی صحبت میکنه من همیشه شنونده باشم و من پی بردم که چقدر وقتی برای خودم و سرم تو کار خودمه خوشحال ترم و لذت میبرم ... خیلی هم نسبت به اینکه من چکار میکنم کنجکاو بود و من هم جوابش را نمیدادم چون لزومی نمیدیدم ... همیشه از نظر درسی خودشو با من مقایسه میکرد و من گاهی حسادت را توش میدیدم ..بعد اینکه وقتی آدم دوستی داشته باشه ..انگار دست و پاش گاهی بسته میشه و من خوشم نمیاد و دوست دارم کار خودم را انجام بدهم ...برای همین گاهی که نظرم مخالف دیگری باش موجب دلخوری طرف مقابلت میشه که اصلا هم برای من مهم نیست.

    من دختری هستم که احساساتی هستم و همینطور زودرنج که اگر رفتار ناشایستی از کسی ببینم دلخور میشم و خانواده ام هم میگن که ساده هم هستم به نسبت بقیه ...

    گیسوکمند جان شما خودتون که در اجتماع هستین ...آیا واقعا جوّ جامعه را شاهدش هستین که چقدر پوشش ها و رفتارها ی دختر و پسر ها عوض شده ... آیا میشه حتی برای ارتباط چند کلمه ای هم کسی را انتخاب کرد؟ دیگه چه برسه به دوستی .
    چه مکان هایی را شما برای یافتن دوست خوب سراغ دارین ؟

    اینکه درباره انزوا و درون گرایی و افسردگی گفتین ..بله ...من در خانواده ای بزرگ شدم که رفت و آمد خیلی کمی با بقیه داریم ..همیشه اینطور بوده ... از اون خانواده های که شب ها برن خونه ی مادربزرگ و یه عالمه فامیل وبچه هاشون جمع بشن نداشتیم و البته کم جمعیت هستیم ...حتی من با این سن 22 سال اجازه ندارم که برم فروشگاه نزدیک خونمون تا خوردنی هایی که میخوام بخرم و حتما باید اینقدر التماس کنم تا اجازه بدن.... از بچگی هم همینطور بوده و همیشه با سرویس می اومدم و میرفتم و حق نداشتم خودم بیام و برم و همیشه شش دانگ حواس خانواده ام به من بود تا خدایی نکرده بلایی سرم نیاد و خداروشکر میکنم که به فکر من هستن . از این بحث بگذریم

    من هم درونگرا هستم و هم برونگرا ...در موقعیت های مختلف تغییر میکنه ... ولی بیشتر درونگرا هستم .
    افسردگی هم که خودم گفتم ...طی ماجرایی اینطوری شدم .

    مثلا من اگر دوستان نیکیا خانم را داشته باشم یک لحظه تحملشون نمیکنم و زود ارتباطم را قطع میکنم باهاشون ...بخصوص اون خانمی که با مرد متأهل در ارتباطه ..چون من اعتقادات و باور هایی دارم ( میشه گفت چارچوب) که وقتی این موارد پیش بیاد من خودم را دور میکنم ...نه اینکه من آدمای اطرافم را نپذیرم ..اون ها همینند که هستند ولی من هم همین هستم و از بودن با چنبن افرادی بیزارم.
    اینستاگرام ندارم ...فقط تلگرام دارم که نمیرم پروفایل بقیه رو چک کنم ...ولی در اینترنت مثلا چیدمان و تزئینات اتاق و کمد و اینارو میبینم تا الگو بگیرم و واقعا هم خوشم میاد از زیبایی .

    ببینید بزار یه چیزی براتون بگم ..من دوست دارم یه زندگی خوب مثل بقیه داشته باشم ...مثل دیگران همونقدر پرانرژی و فعال باشم ... از لحظه و زمانم بیشترین استفاده رو ببرم ولی نمیدونم چه برنامه ای باید داشته باشم و این منو آزار میده وگرنه مشکل من نه دوست و رفیقه و نه شستشوی مرتب لیاس هام ..چن من همیشه هر جا رفتم تحسینم کردن و دوستم داشتن ولی من دوست دارم تحول بزرگ مثبتی توی زندگیم بوجود بیارم تا بعدا از اینگونه زندگی افسوس نخورم که چرا نعمت زندگی که خدا بهم داد به همین سادگی گذشت.
    حرف زیاد دارم ...مشکلات زیاده ... ولی فعلا همینقدر بسنده میکنم
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !
    ویرایش توسط miss seven : دوشنبه 26 شهریور 97 در ساعت 10:32

  12. 2 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    نیکیا (دوشنبه 26 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)

  13. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من شما مهار بزرگ نباش رو دارید که دارید رو شو با رانه دیگران رو از خودت راضی نگه دار می پوشونید
    بزرگ نباش یعنی همین الان هم به شما احساس بزرگ بودن ندهند مثل کارهایی که خانواده دارن میکنند با شما
    رانه دیگران رو از خودت راضی نگه دار یعنی چون میخوان اون مهارتون رو بپوشانید از این حربه استفاده میکنید در نا خود اگاهتان رانه ای که همش دلش میخواد دیگران ازش راضی باشن
    البته گاهی رانه کامل باش هم دارید دوست دارید کامل باشید
    اصلا بخاطر این افسرده شدید

    با خانواده صحبت کنید
    قرار داد اسمارت برای رفع مهار بزرگ نباش
    شما که اینجوری هستید در گرو های بسیج مسجد عضو بشید
    حتمی با هم مسافرت برید کلاسای مختلفی میزارن شرکت کنید
    قرار داد اسمارت زمانشو مشخص میکنید طول مدت و عملی که میخوان انجام بدید که نشانه بزرگ شدن شما رو داره ذکر میکنید
    اگر دوست داشتی یه قرار داد خوب بنویسی من کمکت میکنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    miss seven (دوشنبه 26 شهریور 97)

  15. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,024
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,947 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام خادم رضا عزیز

    صحبت هاتون درسته و تأیید میکنم ولی نمیدونم رانه حتما این هست که دیگران را از خودم راضی نگهدارم .

    خادم رضا آره دقیقا مهار بزرگ نباش رو دارم ... از همون بچگی که همیشه مراقبم بودن و لحظه ای تنها جایی نمیتونستم برم ..تا به الآن که مثلا اگر بخوام برم خیابون یه چیزی بخرم حتما یک نفر از اعضای خانواده ام باید دنبالم بیاد وگرنه اجازه ندارم از خونه خارج بشم(اگر هم چیزی بخوام همون روز که منو نمیبرن بیرون ، میگن هر وقت حال داشتیم که مثلا ممکنه یکماه بعد بشه) فقط تنها اتفاق مثبت این هست که میتونم از دانشگاه تاکسی بگیرم بیام تا نزدیک های خونه ...که این هم بخاطر این اجازه دادن چون فاصله دانشگاه تا خونه خیلی زیاده ..فقط یک راه رفت خانواده منو میرسونه و برگشت باید با دوستم تاکسی سوار بشم و بیام...
    در دوران تحصیلم توی مدرسه و حتی دانشگاه اگر اردویی بوده حق رفتن نداشتم مگر اینکه مسافت خیلی نزدیک باشه و هزار تا دبیر و آموزگار ما را مراقبمون باشن....در حالیکه دوست صمیمی من که تک فرزند بود و خانواده اش باید بیشتر حساسیت داشته باشن نسبت بهش ، هر وقت اردویی دور مثل مشهد و اینا باشه راحت خانواده اش اجازه میدن که بره ...
    از این نظر من اغلب اوقات در خانه هستم و یه جوری خودمو سرگرم میکنم ... اگر بخوام برم بیون ممکنه کسی حال و حوصله نداشته باشه و از طرف دیگر که خودم به تنهایی اجازه ندارم ... دلیل هم این هست که جامعه بد شده و ...
    و جالب اینجاست که تا یه چیزی هم میشه به من میگن یه نگاه به فلانی بنداز ... چقدر از تو هوشیار تر و زرنگ تره .... یا اگر اشتباهی انجام بدم میگن تو دیگه بزرگ شدی و نباید این اشتباه را میکردی .
    رفتار هایی که با من دارن با صحبت هاشون متفاوته ..
    به همین خاطر میشه گفت من اعتماد به نفس خیلی پایینی دارم به نسبت بقیه و سعی میکنم یه جور دیگه جبران کنم تا کسی متوجه نشه که درونم چخبر هست..
    البته من سعی کردم به این وضع عادت کنم ...با اینکه سخته و هر بار خواسته هامو سرکوب کردم ولی خب به خانواده ام حق میدم که نگرانم باشن ...یه جوری هم خوشحالم که کسانی را دارم که به فکر من هستن و یه جوری هم خب محدود میشم .

    در اصل مسئله من این نبود .
    میخواستم برای زندگیم برنامه داشته باشم ...از کجا شروع کنم نمیدونم ؟ چطوری علائقم رو بفهمم ؟ اون چیزی که واقعا قلبا میخوام رو چطوری دنبال کنم ؟
    شما ها برنامه روزانه تون چیه ؟ چه فعالیت هایی از صبح تا شب سعی میکنین انجام بدین ؟
    اگر امکانش بود به من هم بگین.
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !

  16. 3 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    m.reza91 (سه شنبه 27 شهریور 97), نیکیا (سه شنبه 27 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 تیر 03 [ 13:24]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    838
    امتیاز
    26,390
    سطح
    97
    Points: 26,390, Level: 97
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 960
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,619

    تشکرشده 2,310 در 751 پست

    Rep Power
    206
    Array
    سلام سون جان
    خوبی عزیزم

    واقعا 22 سالته؟؟ پس چرا من فک میکردم 24 25 ای؟!!

    ببین دوست من من اگه اشتباه نکنم ....چیری که پررنگه تو تاپیکت نداشتن دوسته صمیمی یا حالا تعداد زیاده....و اینکه
    می خوای عمر مفیدی داشته باشی....و همین دوست و رفیق هم در این راستا می خوای....و کارهای روزانت و شرح کردی که علی رغم اینکه انجام میدی ولی راضیت نمیکنه....بهت حس خوب نمیده.....حق داری...و خوب کاذی کردی می خوای روش زندگیتو
    عوض کنی....ولی ببین عزیز م .....می خوای عوض کنی....چطور می خوای مسیرو عوض کنی در حالیکه خودت عوض نمیشی؟؟؟!!!!!!دیدی تو جاده که می خواییم بپیچیم با جاده خودمون هم می پیچیم

    پس باید ی سری راه نرفته رو بری .....کارهایی رو انحام بدیکه تاحالا انجام نمیدادی.... و .فقط ما بهت میتونیم معرفی کنیم و راههایی رو بشناسونیم و در نهایت خودتی که با توجه به روحیاتت انتخاب میکنی.....

    - - - Updated - - -

    اینکه پرسیدی کجا دوست پیدا کنی...دوست و هرحا میشه پیدا کرد......تو مترو اتوبوس.....کلاس های مختلف.....زبان اموزش شنا کلاس های هنری... مدرسه دانشگاه....فقط نه از بین کسایی که تو کلاس باهمین...مسیول کتابخونه دانشگاه هم میتونی دوست بشی... جمع های خانوادگی...دوست دوستت...فامیل های دوستت...این مسیله سختی نیست
    واقعا می خوام بدونم جرا با کسی که دوست پسر داره دوست نمیشی....شوهر هم می خوای اینجوری انتخاب کتی؟؟؟.....بابا بی خیال....
    ((اون حرفتو تو صندلی داغ یادته؟؟؟بفرمایید برید;)
    میترسم بهت اسیب بزنه....الان جاش نیست...ولی دلم می خواد ی سری چیزهارو بهت بگم شاید بدردت بخوره...))
    این کار حتما درست نیست. (روش انتخاب دوست. ..محدودیت انتخاب دوست بهتره بگیم)....نشون به اون نشون که اینجا دوست داری ولی ایا همه ادمهای اینحا دلیل هایی که تو برای دوست نشدن داری ندارن؟؟؟؟,!!!!
    تو اینحا همه بخش های ی ادم رو نمیبینی. برای همین دوست میشی....و کارت راه می افته باهاشون و لذت میبری از دوستیشون

    اینکه میگی چون فلان اخلاق و دارن پس دوست نمی شم...من رو این شک دارم....درون گرا هم باشی باید دوست داشته باشی با این فرق که بهشون نزدیک نشی

    - - - Updated - - -

    با خانوادت حتما صحبت کن....البته خودت پذیرفتی این سبک زندگی رو....نمیدونم با خودت خوب خوب خوب فک کن... ببین واقعا دوست داری این سبک و؟؟؟...روراست باش با خودت...

    دنبال کردن علایق و استعداد ها عمر رو به بطالت نمی گذرونن...

    ببخشیدمنسجم نمینویسم
    بازم میام
    ویرایش توسط الهه زیبایی ها : سه شنبه 27 شهریور 97 در ساعت 06:44

  18. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    miss seven (سه شنبه 27 شهریور 97), گیسو کمند (جمعه 30 شهریور 97), نیکیا (سه شنبه 27 شهریور 97)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,024
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,947 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام الهه جان خوبی عزیزم ؟
    خبری نبود یه مدت ازت خانم خانوما... چه میکنی با زندگی؟
    دیگه خبری نبوده؟
    آره عزیزم 22 سالمه .

    ببینید نمیدونم فکر میکنم یه کم حرف اصلی را خوب نمیتونم بیان کنم تا موجب سوء تفاهم نشه.

    ببینید مطلب اصلی و تمام اون چیزی که توی دلمه این هست که من انگار زندگی نمیکنم ...روحم زنده نیست... شنیدی میگن مرده ی متحرک ؟ منم دقیقا همین هستم و از اینکه ثابت موندم و هیچ تغییر مثبتی توی زندگیم نیست بیزارم... یه مشکل مهمی که توی زندگیم هست این هست که چون دارو مصرف میکنم دست خودم نیست ..اون انگیزه و شوق و ذوق قبلا را برای انجام کارهام ندارم و بسیار اذیت میشم... برای همین وقتی بارها میبینم و چشم باز میکنم که چقدر هم سن و سالام شاد و پرانرژی هستند..دوستای خوب و پایه دارن برای مثلا کوهنوردی و یا کلاس های مختلف ... این همه فعالیت های مثبت دارن ...من هم وقتی به خودم نگاه میکنم میفهمم خیلی دارم از زندگی عقب میمونم و نمیخوام اینجوری باشه... یه جوری غبطه میخورم بهشون ... ان شاءالله زندگی همه خوب باشه ولی من هم میخوام از این حالت بیرون بیام و مثل قبلا همون آدم پر انگیزه باشم .... برای خودم یک زندگی خیلی خوب داشته باشم ... به خودم گفتم که : هفت ، تو باید حتی با این حالت یه فکری بکنی چون مگه چقدر زندگی میکنی توی این دنیا ؟ درسته دست خودت نبود که افسردگی گرفتی ولی اگه ازت پرسیده بشه که عمرت چطور گذشت و حتی خودت پیش خودت بعدا دودوتا چهارتا کردی و دیدی حتی یه عمل مثبت انجام ندادی ..چرا لحظه های زندگیت به بی مصرفی گذشت ؟
    همه ی این فکرا رو دارم ... میخوام تغییر کنم در جهت مثبت ...
    با کمک دوستان و تصمیم خودم میخوام علائقم را بنویسم توی کاغذ... ببینم واقعا چی و چه کاری میتونه به زندگیم کیفیت مثبت ببخشه.
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !
    ویرایش توسط miss seven : سه شنبه 27 شهریور 97 در ساعت 12:59

  20. 3 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (جمعه 30 شهریور 97), نیکیا (سه شنبه 27 شهریور 97), الهه زیبایی ها (سه شنبه 27 شهریور 97)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.