به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تواناییهامو از دست دادم

    دختری نوزده سالم و بهترین سالهای عمرم داره بد میگذره دانشجوی کاردانی رشته نقاشی من رشتمو دوست داشتم استعدادم به گفته ی دیگران داشتم
    وگرنه هرگز این رشته رو تو دانشگاه ادامه نمیدادم اما به خاطر اعتماد به نفس پایینم هیچوقت از کارهام کاملا راضی نیستم کم کم علاقم و انگیزمو از دست دادم حالا مثلا
    واسه 2 تا ایرادی که استاد ازم گرفت وقتی هنرستانی بودم به گفته ی همکلاسیام کارام جزء بهترینا بود این باعث نشد مغروور شم اما همیشه دوستداشتم بهترین باشم و
    هیچکس ازم ایراد نگیره ولی هر کسی سلیقه ای داره منم نظره دیگران واسم مهمه منتظر تایید دیگرانم همیشه میترسم ازینکه مسخرم کنن طرد بشم....
    این ترسا باعث شد افسرده شم نمیتونستم کار کنم چند تا صفر رفت تو کارنامم مشرووط شدم باید 4 ترمه یا حداقل 5 ترمه کاردانی رو تموم میکردم
    ولی 6 ترمه شدم بخاطره لج و لج بازی با خودم که من بلد نیستم من بی استعدادم بقیه از من بهترن من دیگه خوب نیستم گند زدم. تو این وضعیت تنهام هیچکس نیست
    کمکم کنه خودم نمیتونم تنهایی نمی تونم. دنباله یه تغییرم میخوام رشتمو تغییر بدم اما از کجا بدونم میتونم موفق بشم یا نشم. نه تفریحی نه دلخوشی
    نه دلگرمی فقط خودمم که تنها به آیندم فکرمیکنمو ترس همه وجودمو میگیره من حتی دکتر رفتم یک سال دارو مصرف کردم فایده نداشت
    فقط جلوی گریه های عصبیمو گرفت دیگه خیلی وقته مصرف نمیکنم یهو قطع کردم دیگم نرفتم پیش دکترم میترسم حالم بد تر شه اما اصلا حوصله ی قرص و دکتر ندارم
    کلی هم هزینه ی ویزیتشونه این روانپزشکها همین که اینهمه بابام خرج تحصیلم کرده ولی من به هیچ جا نرسیدم کلی شرمندم... هر چند که دانشگام دولتیه اما بازم من کلی وسیله ی نقاشی گرفتم که همشو حروم کردم به گفته ی پدر مادر معلوم نیست قراره چیکار کنم.

  2. 2 کاربر از پست مفید پونیو تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 09 اسفند 92), کاغذ بی خط (شنبه 10 اسفند 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array
    سلام دوست عزیز خانم هنرمند

    ببین عزیزم وقتی رفتی سراغ هنر اونم نقاشی مطمئن باش استعدادشوو داشتی هر چند خیلیا میرن هنر میخونن ولی هیچ استعدادی ندارن
    فقط به قول خودشون علاقه دارن و
    علاقه بدون استعداد و پشکار اصلا راه به جایی نمیبره!
    بعدش تو چرا اینقدر عجله داری و میخوای تو مقطع کاردانی پیکاسو یا داوینچی بشی!
    عزیزم من این راهو خیلی وقته رفتم سالهاست دارم کار میکنم ولی فکر میکنم هنوز هیچی بلد نیستم!
    راه هنر اونم نقاشی راه یه روز دو رو ز یا دو سال نیست! باید خیلی تلاش و پشتکار داشته باشی! باید خیلی تمرین و مطالعه داشته باشی تو زمینه نقاشی
    فکر کردی این هنرمندایی که اسمشون تو تاریخ هنر هست با یکی دوسال تونستن به اینجا برسن؟ البته که نه ! خیلیاشون از سن کودکی کار کردن تازه تو سن بزرگسالی حتی میانسالی تونستن نتیجه بگیرن به شهرت رسیدن.
    هنر بخصوص نقاشی واقعا یه رشته سلیقه ای ممکنه من کاری انجام بدم خودم لذت ببرم ولی خیلیا خوششون نیاد و کلی انتقاد کنن
    ولی اصلا برام مهم نیست اومدم هنر بخونم تا بتونم احساسات و درونیات خودم رو به تصویر بکشم ممکن مخاطبی خوشش بیاد ارتباط برقرار کنه ممکنه حسابی بزنه و تحقیرم کنه اصلا برام مهم نیست چون همین که تونستم خودم رو و درونیاتم رو به تصویر بکش و روحم ارضا کنم برام کافیه!
    تو هم نباید زود نا امید بشی و جا بزنی برعکس تا میتونی برای نتیجه گرفتن تلاش کن تمرین کن مطالعه کن!
    سعی کن بری زندگی نامه هنرمندان معروف رو بخونی ببینی اونا از کجا به کجا رسیدن!ببین چقدر سختی کشیدن تو این راه واقعا راه دشواریه!
    تا میتونی اثار هنرمندان معروف و سرشناس رو ببین و در موردشون مطالعه کن حتی گاهی بشین کپی کن البته فقط یه مدت کوتاه تا عادت نشه برات!
    یه توصیه دیگه هم بهت دارم حتما حتما تاکید میکنم بهش عمل کن اگه دوست داری تو این راه موفق بشی برو دنبال طراحی تا میتونی طراحی کن جوری که طراحی جزئی از زندگیت بشه مطمئن باش وقتی دستت تو طراحی قوی شد و در کنارش اثار هنرمندا ن رو هم دیدی و مطالعه کردی خیلی زود کلی ایده میاد تو ذهنت خلاقیتت قوی میشه وراحت بشین کار کن.
    نا امیدی و نداشتن اعتماد به نفس تو این راه تو رو به بم بست میرسونه!
    وقتی شروع میکنی به کار کردن سعی کن فکر و ذهنتو از اینکه داری کاری انجام میدی که مورد قبول و تایید دیگران یا استادت قرار بگیره کاملا رهااااا کن!!!!!
    با علاقه و بدون استرس بشین کار انجام بده کاری که خودتو راضی کنه مطمئن باش دیگران هم باهاش ارتباط بر قرار میکنن!
    خودتو به هیچ عنوان با همکلاسیات مقایسه نکن هنر هر کسی شخصیت خودشه احساس و درونیات خاص خودشه اصلا قابل مقایسه با کار دیگری نیست!
    همونطور که این همه هنرمند تو زمینه های مختلف داریم و هیچکدوم شبیه هم کار نمیکنن!
    خوب پس دیگه نشین بگو من بی استعدادم هیچی بلد نیستم مطمئنم تو دختر باهوش و هنرمندی هستی و حتما موفق میشی منم یه زمانی مثل تو بودم واقعا خیلی وقتا ناامید میشدم و میگفتم من هیچی بلد نیستم ولی وقتی تلاشم رو بیشتر کردم و پیشرفت خودم رو دیدم انگیزم چن برابر میشد حتی خیلی از استادامون تعجب میکردن چقدر زود روشم تغییر کرد کارام قوی شدن!
    تو هم میتونی فقط خودتون درگیر کار کن به قول استادای ما میگفتن کار نکنید برای زندگی زندگی کنید برای کارتون بیشتر این رو برای طراحی میگفتن یعنی زندگیتون بشه طراحی کردن!
    خوب دوست عزیز برات ارزوی موفقیت میکنم امیدوارم یه روزی یکی از هنرمندای معروف بشی!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  4. 4 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 10 اسفند 92), meinoush (شنبه 13 اردیبهشت 93), کیارش۲ (شنبه 13 اردیبهشت 93), پونیو (جمعه 09 اسفند 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی دوست عزیزم من سعی میکنم که به نظر دیگران کار نداشته باشم ولی نمیشه. شاید خنده دار باشه ولی حین کار کردن فکر میکنم چند شخص خاص توی ذهنم دارن کارمو میبینن! استرس میگییرم نمیتونم اون چیزی که تو ذهنم هست رو بیارم روی کاغذ دستم ضعیف شده حتی ذهنمم خیلی وقتا کار نمیکنه و این منو میترسونه که مجبور شم واسه همیشه هنر رو بزارم کنار

  6. کاربر روبرو از پست مفید پونیو تشکرکرده است .

    abi.bikaran (جمعه 09 اسفند 92)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    127
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shy نمایش پست ها
    مرسی دوست عزیزم من سعی میکنم که به نظر دیگران کار نداشته باشم ولی نمیشه. شاید خنده دار باشه ولی حین کار کردن فکر میکنم چند شخص خاص توی ذهنم دارن کارمو میبینن! میدونم درک میکنم ولی شدنیه باید بخوای و با جدیت کار کنی! فقط با تلاش و پشتکار میتونی موفق بشی
    موقع کار کردن حتما اهنگهایی که دوست داری و با روحیه ات سازگاره بزار تا فقط تمرکزت روی کار باشه تنها چیزی که مانعت میشه ترس از خراب کردنه این ترس باعث استرست میشه ولی اگه به خودت بقبولونی که من دارم یاد میگرم و اول راه هستم پس ممکن خیلی اشتباه کنم و حتی به خودت بگی این حقو دارم که کارم خراب بشه حتی پاره میکنم میندازم دور دوباره شروع میکنم باید این جسارتو پیدا کنی که حتی گاهی کار خودتو پاره کنی بعد از اول شروع کنی این باعث میشه ترس از خراب کردن رو کنار بزاری و راحت کار کنی.

    استرس میگییرم نمیتونم اون چیزی که تو ذهنم هست رو بیارم روی کاغذ دستم ضعیف شده حتی ذهنمم خیلی وقتا کار نمیکنه و این منو میترسونه که مجبور شم واسه همیشه هنر رو بزارم کنار
    یه دلیل استرست هم کم بودن اطلاعاتت از رشته خودت و ضعیف بودن دستت تو طراحی و اتود زدنه! پس سعی کن همونجوری که قبلش بهت گفتم دستتو تو طراحی خیلی قوی کنی تا تو نقاشی موفق بشی واین خود به خود خلاقیتت رو زیاد میکنه بشین تمام ذهنیات خودت رو حتی خاطراتت رو راحت و با دست ازاد طراحی کن بعد میتونی از تو همون طراحیها ایده بگیری برای کار نقاشیت حتما امتحان کن نتیجه میگیری!

    تو بدون تلاش نمیتونی در هیچ کاری موفق بشی هنر رو کنار بزاری سراغ هر رشته دیگه ای هم بری مطمئن باش باز به مشکل بر میخوری چون زود جا میزنی و نا امید میشی چون میخوای بدون تلاش کردن خیلی زود به نتیجه برسی واین در هیچ کار و حرفه ای امکان پذیر نیست! باید صبور باشی وقبول کنی برای موفقیت به زمان زیادی احتیاج داری و سختیهای زیادی رو باید تحمل کنی.
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  8. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 13 اردیبهشت 93), پونیو (جمعه 09 اسفند 92)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام عزیزم

    واییی خوشبحالت رفتی دنبال رشته مورد علاقت.اونم هنر از جنس نقاشی

    منم دو سه سالی هست کار میکنم اما نه بعنوان رشته تحصیلیم . رشته تحصیلیم کاملا متفاوته!! :) فقط بعنوان علاقه!

    اما اینکه میگی نگران نظرات دیگران هستی.

    منم مثه توام وقتی تمریناتمو انجام میدم با ذوق و شوق میرم که مثلا ایندفعه دیگه استادم تاییدم میکنه. اما استاد ما همیشه خدا؛ ایراد میگیره! بقول خودش توقعش بالاست
    منم سال اولی که شروع کردم میخواستم شش ماهه تموم کنم بشم بشم یه نقاش بزرگ!!!!!
    غافل از اینکه نقاشی هم واسه خودش یه رشته تحصیلی و کلی مطلب داره واسه یاد گرفتن ! از یه طرفم کلییییییی باید تمرین کنی تا یاد بگیری. حتی وقتی میری گالری ها و نقاشی های اساتید هم میبینی خودت که یه هنرجویی میتونی ازشون کلی ایراد بگیری.

    میخوام بگم یه استاد هم بعد چند سال حرفه ای کار کردن نمیتونه بگه مورد تایید کامله!
    پس سعی کن همیشه از نظرات و ایرادات دیگران استفاده کنی. سعی کن از تجربیاتشون درس بگیری. فکر نکن دارن ایراد میگیرن از روی بدجنسی و تضعیف روحیه کردنت. به این فکر کن دارن تجربیات و نظراتشونو دراختیارت قرار میدن.
    تو نقاشی باید تیز باشی . دونه به دونه نظرات استادت و بنویس .
    استادت تمرین نمیده تو تمرین انجام بده ببر پیشش تا نظرشو بگه!
    گالری های مختلف شرکت کن. معمولا گالری ها لیست شماره دارن. شمارتو بده تا موقع نمایشگاه جدیدشون اطلاع بدن بهت . دیدن کارهای دیگران حتی هنرجوها هم خیلی میتونه بهت کمک کنه.
    من خودم خیلی حسودم اگه یروزی یکی از بچه ها تمرینش از من حتی یریزه بهتر باشه سعی میکنم دفعه دیگه با تمرکز بیشتری رو تمریناتم دقت داشته باشم.و تمرین بهتری تحویل بدم.

    میخوام بگم این خیلی خوبه همیشه حس رقابت داشته باشی. سعی کن این حس ترست و به داشتن حس رقابت تغییر بدی.
    رقابت کن. سعی کن بهترین باشی. تمام تلاشتو بکن. حتی اگه نشدی خودتو سرزنش نکن . بگو من تمام تلاشمو کردم دفعه دیگه بیشتر و بهتر تلاش میکنم.
    از برتری دیگران به نفع خودت استفاده کن.
    من با اینکه استادم همیشه بهم میگه خطتات خیلی خوبه ! اما هیچوقت نذاشتم مغرور بشم. خودشم فهمیده حتی بهترین طرحا هم ببرم بازم کوچیک ترین ایرادی ببینه میگه مورد تاییدم نیست. دوباره. این خیلی خوبه به من کمک میکنه قوی تر بشم. باعث میشه همیشه برای بهترین شدن تلاش کنم نه اینکه درجا بزنم.

    اگه سعی کنی دیدتو و حستو تغییر بدی مطمعنم موفق تر میشی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  10. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 10 اسفند 92), meinoush (شنبه 13 اردیبهشت 93), پونیو (جمعه 09 اسفند 92)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم که باید تلاش کنم فقط میترسم نتیجه نده هیچکس هم ندارم که بهم انگیزه بده خودمم فقط منفی فکر میکنم ذهنم عادت کرده به منفی بافی حتما باید یکی ازم تعریف کنه تا یکم امیدوار شم به خودم این نیاز فقط هم واسه درس و دانشگام نیست کلا همه ی زندگیم داغونه از قیافم اصلا راضی نیستم کلا از خودم بدم میاد فکر میکنم دیگران هم دوستم ندارن همه میخوان مسخرم کنن از آدما میترسم توی جمع غریبه ساکتم من چطور میتونم با این شخصیت مزخرفم به موفقیت برسم ؟! هی

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    سلام عزیزم

    واییی خوشبحالت رفتی دنبال رشته مورد علاقت.اونم هنر از جنس نقاشی

    منم دو سه سالی هست کار میکنم اما نه بعنوان رشته تحصیلیم . رشته تحصیلیم کاملا متفاوته!! :) فقط بعنوان علاقه!

    اما اینکه میگی نگران نظرات دیگران هستی.

    منم مثه توام وقتی تمریناتمو انجام میدم با ذوق و شوق میرم که مثلا ایندفعه دیگه استادم تاییدم میکنه. اما استاد ما همیشه خدا؛ ایراد میگیره! بقول خودش توقعش بالاست
    منم سال اولی که شروع کردم میخواستم شش ماهه تموم کنم بشم بشم یه نقاش بزرگ!!!!!
    غافل از اینکه نقاشی هم واسه خودش یه رشته تحصیلی و کلی مطلب داره واسه یاد گرفتن ! از یه طرفم کلییییییی باید تمرین کنی تا یاد بگیری. حتی وقتی میری گالری ها و نقاشی های اساتید هم میبینی خودت که یه هنرجویی میتونی ازشون کلی ایراد بگیری.

    میخوام بگم یه استاد هم بعد چند سال حرفه ای کار کردن نمیتونه بگه مورد تایید کامله!
    پس سعی کن همیشه از نظرات و ایرادات دیگران استفاده کنی. سعی کن از تجربیاتشون درس بگیری. فکر نکن دارن ایراد میگیرن از روی بدجنسی و تضعیف روحیه کردنت. به این فکر کن دارن تجربیات و نظراتشونو دراختیارت قرار میدن.
    تو نقاشی باید تیز باشی . دونه به دونه نظرات استادت و بنویس .
    استادت تمرین نمیده تو تمرین انجام بده ببر پیشش تا نظرشو بگه!
    گالری های مختلف شرکت کن. معمولا گالری ها لیست شماره دارن. شمارتو بده تا موقع نمایشگاه جدیدشون اطلاع بدن بهت . دیدن کارهای دیگران حتی هنرجوها هم خیلی میتونه بهت کمک کنه.
    من خودم خیلی حسودم اگه یروزی یکی از بچه ها تمرینش از من حتی یریزه بهتر باشه سعی میکنم دفعه دیگه با تمرکز بیشتری رو تمریناتم دقت داشته باشم.و تمرین بهتری تحویل بدم.

    میخوام بگم این خیلی خوبه همیشه حس رقابت داشته باشی. سعی کن این حس ترست و به داشتن حس رقابت تغییر بدی.
    رقابت کن. سعی کن بهترین باشی. تمام تلاشتو بکن. حتی اگه نشدی خودتو سرزنش نکن . بگو من تمام تلاشمو کردم دفعه دیگه بیشتر و بهتر تلاش میکنم.
    از برتری دیگران به نفع خودت استفاده کن.
    من با اینکه استادم همیشه بهم میگه خطتات خیلی خوبه ! اما هیچوقت نذاشتم مغرور بشم. خودشم فهمیده حتی بهترین طرحا هم ببرم بازم کوچیک ترین ایرادی ببینه میگه مورد تاییدم نیست. دوباره. این خیلی خوبه به من کمک میکنه قوی تر بشم. باعث میشه همیشه برای بهترین شدن تلاش کنم نه اینکه درجا بزنم.

    اگه سعی کنی دیدتو و حستو تغییر بدی مطمعنم موفق تر میشی.
    سلام مرسی عزیزم استادم ترم 1 ایراد گرفت از کاری که واقعا مزخرف بود اما ترم 4 همون استاد با یه استاد دیگم از کار جدیدم خوششون اومد .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    یه دلیل استرست هم کم بودن اطلاعاتت از رشته خودت و ضعیف بودن دستت تو طراحی و اتود زدنه! پس سعی کن همونجوری که قبلش بهت گفتم دستتو تو طراحی خیلی قوی کنی تا تو نقاشی موفق بشی واین خود به خود خلاقیتت رو زیاد میکنه بشین تمام ذهنیات خودت رو حتی خاطراتت رو راحت و با دست ازاد طراحی کن بعد میتونی از تو همون طراحیها ایده بگیری برای کار نقاشیت حتما امتحان کن نتیجه میگیری!

    تو بدون تلاش نمیتونی در هیچ کاری موفق بشی هنر رو کنار بزاری سراغ هر رشته دیگه ای هم بری مطمئن باش باز به مشکل بر میخوری چون زود جا میزنی و نا امید میشی چون میخوای بدون تلاش کردن خیلی زود به نتیجه برسی واین در هیچ کار و حرفه ای امکان پذیر نیست! باید صبور باشی وقبول کنی برای موفقیت به زمان زیادی احتیاج داری و سختیهای زیادی رو باید تحمل کنی.
    میدونم که باید تلاش کنم فقط میترسم نتیجه نده هیچکس هم ندارم که بهم انگیزه بده خودمم فقط منفی فکر میکنم ذهنم عادت کرده به منفی بافی حتما باید یکی ازم تعریف کنه تا یکم امیدوار شم به خودم این نیاز فقط هم واسه درس و دانشگام نیست کلا همه ی زندگیم داغونه از قیافم اصلا راضی نیستم کلا از خودم بدم میاد فکر میکنم دیگران هم دوستم ندارن همه میخوان مسخرم کنن از آدما میترسم توی جمع غریبه ساکتم من چطور میتونم با این شخصیت مزخرفم به موفقیت برسم ؟!

  12. کاربر روبرو از پست مفید پونیو تشکرکرده است .

    abi.bikaran (شنبه 10 اسفند 92)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 خرداد 03 [ 00:09]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,973
    امتیاز
    33,800
    سطح
    100
    Points: 33,800, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,405

    تشکرشده 6,420 در 1,798 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    یه دختر۱۹ساله باهزارتا آرزو وامید انگیزه(که اینا خوبه) اول سن رشدو پیداکردن مسیر زندگی،باهوش وبااستعداد که ازخودش خیلی انتظار داره ومیخاد باراول کارهاش به بهترین وجه انجام بشه.وممکنه اعتماد بنفسش روگره بزنه به نوع کارهاش اگه کارش خوب باشه اعتماد بنفسش بالا واگه خوب نباشه فرو میپاشه.


    اول باید بین ارزشمندی خودت وکارهات تفکیک و فاصله قائل بشی،

    توارزشمندی چون وجود داری.هستی،بنده خدایی،

    ارزشمندی چون میتونی خدا،جهان،انسانهاو طبیعت رودوست داشته باشی وخودت هم لایق دوست داشته شدن هستی ،

    این ارزشمندی به خاطروجود داشتن، پایه ومبناست.این اعتماد بنفس مطلق هست

    امایه اعتماد بنفس نسبی هم درکناراعتمادبنفس مطلق وجود داره که ازکارهای ما نشأت میگیره مث اعتمادبنفسی که ازورزش،تحصیلات،کار وازدواج بدست میادورضایت مندی مارواز زندگی افزایش میده واین باحوصله وتمرین ومرور زمان بدست میاد.

    اگه ستون اعتماد بنفس مطلق روبر پایه های نا استواربگذاری دچارپریشانی میشی چون این موضوعات ومفاهیم ثابت نیستند،مثلا بگی من ارزشمندم چون نقاشم،ارزشمندم چون پول وشغل دارم،اینها نقشهای ما توی زندگی هست که رضایت ما روبیشترمیکنه چون براش تلاش میکنیم


    ولی ریشه اصلی ارزشمندی مابخاطر انسان بودن و وجود داشتن ماست.

    لطفا این فیلم کوتاه روازاینجا دانلودکن؛

    http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html

    این لینک رو هم لطفا مطالعه کن تا ذهنت برقضیه روشنتربشه:

    http://www.hamdardi.net/thread-21869.html


    اول خودت دوس داشته باش همینی که هستی رو.

    [COLOR="silver"
    ویرایش توسط ammin : شنبه 10 اسفند 92 در ساعت 11:36

  14. 5 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 10 اسفند 92), khaleghezey (شنبه 13 اردیبهشت 93), meinoush (شنبه 13 اردیبهشت 93), پونیو (شنبه 10 اسفند 92), دختر بیخیال (شنبه 10 اسفند 92)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.

    یه دختر۱۹ساله باهزارتا آرزو وامید انگیزه(که اینا خوبه) اول سن رشدو پیداکردن مسیر زندگی،باهوش وبااستعداد که ازخودش خیلی انتظار داره ومیخاد باراول کارهاش به بهترین وجه انجام بشه.وممکنه اعتماد بنفسش روگره بزنه به نوع کارهاش اگه کارش خوب باشه اعتماد بنفسش بالا واگه خوب نباشه فرو میپاشه.


    اول باید بین ارزشمندی خودت وکارهات تفکیک و فاصله قائل بشی،

    توارزشمندی چون وجود داری.هستی،بنده خدایی،

    ارزشمندی چون میتونی خدا،جهان،انسانهاو طبیعت رودوست داشته باشی وخودت هم لایق دوست داشته شدن هستی ،

    این ارزشمندی به خاطروجود داشتن، پایه ومبناست.این اعتماد بنفس مطلق هست

    امایه اعتماد بنفس نسبی هم درکناراعتمادبنفس مطلق وجود داره که ازکارهای ما نشأت میگیره مث اعتمادبنفسی که ازورزش،تحصیلات،کار وازدواج بدست میادورضایت مندی مارواز زندگی افزایش میده واین باحوصله وتمرین ومرور زمان بدست میاد.

    اگه ستون اعتماد بنفس مطلق روبر پایه های نا استواربگذاری دچارپریشانی میشی چون این موضوعات ومفاهیم ثابت نیستند،مثلا بگی من ارزشمندم چون نقاشم،ارزشمندم چون پول وشغل دارم،اینها نقشهای ما توی زندگی هست که رضایت ما روبیشترمیکنه چون براش تلاش میکنیم


    ولی ریشه اصلی ارزشمندی مابخاطر انسان بودن و وجود داشتن ماست.

    لطفا این فیلم کوتاه روازاینجا دانلودکن؛

    http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html

    این لینک رو هم لطفا مطالعه کن تا ذهنت برقضیه روشنتربشه:

    http://www.hamdardi.net/thread-21869.html


    اول خودت دوس داشته باش همینی که هستی رو.

    [COLOR="silver"
    سلام ممنونم از راهنمایتون ولی من اونقدرهام کمال گرا نیستم تنبلی زیاد میکنم بی حوصلم بی انگیزم هدفم نا مشخص برای انتخاب رشتم واسه کنکور کاردانی به کارشناسی بین 2 تا رشته که هر دوشونم دوستدارم گیر کردم ارتباط تصویری و طراحی لباس ارتباط تصویری یا همون گرافیک درسته به نقاشی ربط داره اما باید یه توانایهایی داشته باشم که شک دارم که دارمشون. طراحی لباس رو خیلی دوستدارم ولی هیچی از دوخت و خیاطی بلد نیستم امتحان نکردم نمیدونم استعداد دارم یا نه این شک و دو دلی خیلی اذیتم میکنه

    - - - Updated - - -

    خیاطی هم که نمیشه زود یاد گرفت اونم من مبتدی ! فرصت هم ندارم امسال میخوام کنکور بدم 6 ترمه هم شدم فقط خدارو شکر که شهریه نمیگیرن . چرا خودمو مشروط کردم که 6 ترمه شم هر سری کارنامم رو میبینم از خودم متنفر میشم که انقدر خریت کردم ....

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چرا از نظر همه مشکلات من اصلا مشکل نیست و من خیلی خوشبختم من وقتی نمیتونم تصمیم بگیرم واسه آیندم هدفی مشخص ندارم کاری نمیکنم تلاش نمیکنم چون دیگه کاری بلد نیستم که انجام بدم من میترسم از ینکه پول بابامو بریزم دور نتونم آدم مفیدی بشم وضعیت مالیمون بد شده منم اصل تو شرایط خوبی نیستم عذاب وجدان دارم که چرا هیچکاری بلد نیستم اگه یخورده محکم بودم به عنوان معلم نقاشی استخدام میشدم حتی توی مهدکودک اما انقدر آروم و خجالتی ام که مطمئنم هیچکس بهم اعتماد نمیکنه که بهم کار بده من ضعیف و ترسوام نمیدونم باید چیکار کنم انقدر بی چاره شدم که فقط گریه میکنمم هیچکس نیست که آرومم کنه از تنهایی خسته شدم دیگه نمیتونم اینجوری ادامه بدم

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان . این اولین تاپیک رو که بار اول زدم خیلی حالم بد بود . هنوزم دارم با این مشکلم دست و پنجه نرم میکنم البته کار جدیدی رو شروع نمیکنم تا به خودم ثابت کنم بلدم و با استعدادم . چون که دست و دلم به کار نمیره چون که حوصله ندارم . یه وقتا فکر میکنم من آدم حسودی ام که خودم رو کوچیک میبینم به آدمایی که موفق و معروفن و اعتماد بنفس دارند حسادت میکنم دلم میخواد جای اونا باشم همه تاییدم کنند . از خودم بیزار میشم بخاطر حسادتم نمیتونم خودمو بپزیرم خیلی شخصیتم له شده

    از زندگی بیزار شدم دلم میخواد برم یه جای دور زندگی کنم گاهی از همه متنفر میشم ازینکه انقدر به خاطر دیگران خودمو عذاب میدم خسته شدم میخوام فرار کنم از آدما میترسم به درک که من خیلی خوشکل نیستم پولدار نیستم نمیتونم کلاس بزارم نمیتونم هنرمندانه زندگی کنم و به خودم ببالم همه تاییدم کنن خسته شدم میخوام برم یجایی که هیچکس صدامو نشنوه نبینتم گریه کنم. ازدنیا سیر شدم اصلا از تهران بدم میاد از ماشینا خیابون ترافیک شلوغی مترو و......
    دارم خفه میشم !

    - - - Updated - - -

    اون حسادت که میگم حتما به خاطر اینه که خودمو از بقیه پایین تر میبینم ولی از تکبر نیست ای کاش تکبر داشتم . امروز داشتم به زندگی روستایی فکر میکردم . چون سادس چون آرامش داره
    چون روحت نفس میکشه چون از قر و فری که اینجا هست خبری نیست البته من آدم خیلی سر وساده ای نیستم اتفاقن به لباس شیک و قشنگ خیلی اهمیت میدم . ولی فقط لباس زیبا نه مارک و گرون . دلم این زندگی رو نمیخواد فقط اینجا موندن داره خفم میکنه ای کاش توی روستا بدنیا میومدم . یجایی سبزی توی شمال اصلا کشاورزی میکردم یادمه بچه بودم باغچه داشتیم توش چیز میز میکاشتم عشق میکردم ولی الان خیلی زندگیم مزخرف شده....


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 بهمن 94, 16:58
  2. توروخدا راهنماییم کنید چطوری میتونم به عزیزم کمک کنم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 خرداد 94, 20:30
  3. توروخدا کمکم کنید من نمیتونم خودارضاییمو ترک کنم
    توسط حسین6868 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 03 خرداد 93, 10:31
  4. دعوای من و نامزدم و اختلاف او و برادرانم (تورو خدا راهنماییم کنین)
    توسط henma در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 91
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 مرداد 92, 15:04
  5. +توروخداراهنماییم کنین...
    توسط kaiwan در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 دی 87, 11:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.