سلام دوستان. تا الان هروقت مشکلاتمو اینجا بیان کردم با راهنمایی های شما همیشه نتیجه گرفتم. اما این بار مشکل من مربوط به رییسم میشه. من همیشه ادم منفعلی بودم به همین خاطر بود که خانواده شوهرم خیلی رفتارشون با من بد بود از وقتی تکنیک های رفتار جرات مندانه رو خوندم سعی کردم منفعل نباشم و تا حدی رفتار خانواده شوهرم بهتر شد اما در محیط کارم همچنان منفعل بودم تا اینکه واقعا خسته شدم تصور کنید من وقتی شیفت صبحم رییسمون دقیقا میاد میشینه پشت کامپیوتر من و اخبار میخونه و من کارام میمونه بخاطر رفتار بدی که داره هیچوقت چیزی نگفتم. ادمیه که هر دروغی ازش برمیاد و خیلی راحت میزنه زیر حرفش به همین خاطر باهاش دهن به دهن نمیشم اما فقط به همینجا ختم نمیشه کارایی که وظیفه خودشونه رو محول میکنن به من درواقع وقتی من شیفت صبحم عملا هیچکاری که مربوط به وظایف منه انجام نمیدم و حس بدی نسبت به محیط کارم پیدا میکنم. اما امروز کلی کار ریخته بود سرم و ارباب رجوع هم داشتم ایشون منو صدا کرد که برم کاراشو انجام بدم که بیاد پشت میز من اخبار بخونه. من خیلی محترم فقط گفتم کارام مونده . ایشون با همین یه جمله من نامه نوشت به کارگزینی و گفت شمارو دیگه اینجا لازم نداریم و کلی هم بد حرف زد که البته منم با احترام جوابشونو دادم مثلا وقتی گفت من هرچی گفتم شما باید بگی چشم منم گفتم بله چشم من کاری شمارو انجام میدم شما بشین پشت میز من و اخبار بخون. خیلی اعصابم بهم ریخته بود من واقعا نمیدونم حتی وقتی با ایشون خیلی محترم حرف میزنی و نه میگی دیگه دست از سرت برنمیداره من نمیخوام کار به اداره کل بکشه که اگه بکشه کوتاه نمیام و حسابی ابروشو میبرم و همه کارایی که ایم مدت کرده رو میکنم ولی ایشون فکر میکنه من ازش میترسم به نظرتون چه رفتاری با ایشون داشته باشم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)