به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 شهریور 01 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1394-3-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    5,742
    سطح
    48
    Points: 5,742, Level: 48
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    توقع من از شوهرم زیاده؟

    سلام دوستان من 28 سالمه تقریبا ده ساله ازدواج کردم خداروشکر زندگی خوبی دارم ولی بعضی وقتا در برخورد با مشکلات نمیدونم باید چیکار کنم
    اگه دوستان راهنماییم کنن ممنون میشم
    شوهرم کارشون باغداری و کشاورزی هست معمولا خیلی کار میکنن اوایل خیلی اذیت میشدم ولی الان تقریبا عادت کردم ولی بعضی وقتا از نبودنشون خیلی ناراحت میشم مخصوصا اگه وقت اضافه اش رو با دوستاش باشه دوست دارم بیشتر با منو بچه هاش وقت بگذرونه نه با دوستاش ، حالا میخوام بدونم این انتظار زیادیه یا نه ؟
    اگه بخوام مثال بزنم اینکه دو شب پیش خیلی دیر اومد تقریبا ساعت 3 نصف شب بدون اینکه به من اطلاع بده که کجاست ! در صورتی که اون شب من غذای عالی تدارک دیده بودم تا دور هم باشیم ولی با اینکه بهش گفته بودم منتظریم تا بیای باهم شام بخوریم ساعت 9 اومد غذاشو گرفت گفت میخوام ببرم با دوستم دور هم باشیم من با اینکه ناراحت شدم ولی گفتم باشه عزیزم خوش بگذره ، خلاصه رفت و ساعت 3 نیمه شب اومد وقتی اومد من خیلی ناراحت بودم ازینکه منو بیخبر گذاشته ولی اون طلبکار بود که تو چرا ناراحت میشی من دلیلی نمیبینم هر جا بخوام برم از تو اجازه بگیرم در صورتی که هیچوقت به نظر من اهمیت نمیده و تقریبا هر کاری بخواد انجام میده ، من فقط دوست دارم منو بچه ها توی اولویت باشیم اگه میخواد دیر بیاد یا با دوستاش باشه به من اطلاع بده واقعا این انتظار زیادیه؟ این موضوع گذشتتا فرداش خیلی ناراحت بودم همش فیلم گاه میکردمو گریه میکردم شوهرم هم اصلا نبود ببینه چقدر ناراحتم همش سرکاره شبم که اومد اصلا انگار نه انگار من ناراحتم ،اونم به من بی محلی میکرد تا دیروز ، پیش خودم گفتم ولش کن به خاطر این چیزا اوقاتمونو تلخ نکنم گفتم امروز ولادته کیک درست کردم با یه غذای خوب به خودمم رسیدم ولی وقتی اومد اصلا بهم نگاه نمیکرد منم خیلی معمولی ولی سرد برخورد کردم دوست داشتم اون بیاد از دلم در بیاره ولی حتی بابت غذا ازم تشکر نکرد و رفت خوابید خیلی دلم شکست ولی به روی خودم نیاوردم پیش خودم گفتم شاید فردا صبح اخلاقش عوض بشه ولی امروزم اصلا محل نمیداد بهم تا اینکه دیدم داره میره سرکار دیگه نتونستم تحمل کنم صداش کردم گفتم چیزی شده انقدر ناراحتی ؟ اونی که باید ناراحت باشه منم ! ولی اون گفت اصلا حوصله صحبت ندارم و رفت خیلی دلم شکست واقعا نمیدونم مگه من چیکار کردم
    واقعا توقع زیادی دارم]؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:28]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    788
    امتیاز
    23,341
    سطح
    93
    Points: 23,341, Level: 93
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,577

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام خانم

    در مورد پست زیر چه کار هایی انجام دادین؟ نتایج اش چی بود؟

    http://www.hamdardi.net/showthread.p...l=1#post407487



    من احساس میکنم شما به همسرت خیلی وابسته شدی! از طرفی احساسم میگه کمی مهرطلب ( مقاله مهرطلبی و آفت هاش رو حتما بخونید) هم هستین.
    نگاه کنید محبت هایی که به موقع نباشه و همیشه در دسترس باشه، دل زننده میشه. انسان ها به جز محبت، دلشون شور، هیجان، شادی و غیره میخوان.

    به نظر من اصلا وقت مناسبی نه برای حرف زدن با ایشونه، نه محبت کردن بیش از حد که من بهش میگم توجه خریدن تو این مقوله. الان وقت تغییر شما است. در درجه اول شما باید برای خودتون زندگی داشته باشید و بد بتونید مادر و همسر زندگی سازی باشید. اگر زندگی شخصی و خودی شما لذت بخش برای خودتون نباشه، چه طوری قرار برای اطرافیان باشه؟

    به نظرم کار های اصلی یک همسر نمونه رو شما انجام بدین، محبت زیاد نکنید، کمی دور بایستید از همسرتون، منظورم قهر نیستا، منظورم اینه که همسرتون فکر نکنه شما همیشه در دسترس هستین و محبت هاتون سرریز میشه. همزمان برای شاد بودن خودتون برنامه بریزین. نم نم این شادی و هیجان رو به زندگی تون تزریق کنید، جوری که همسرتون براش جذاب باشه با شما باشه. تو این موارد اگر همسرتون اومد سمتتون، عقب نرید، باهاش حرف بزنید، ولی نه از موضع ضعف !!!!!! از موضع مادر و همسر یک خانواده!!!!!


    راستی میدونید بهترین راهی که میشه توجه مخاطبان رو از یک برنامه پرمخاطب تو شبکه های ماهواره ای تغییر داد چیه؟ شما هم احتمالا میگید، پارازیت، جمع کردن دیش یا غیره؟!!! ولی بهترین راهش ساختن برنامه ای جذاب تر در شبکه های داخلی هست. همونطور که میبینید تو دو سال گذشته توجه مردم خیلی کمتر شده نسبت به ماهواره، چون برنامه های جذاب تری تلویزون داره میسازه!!!! حتی اینقدر زیاد شده که برای پخشش آنها دارن نوبتی بهشون زمان پخش میدن!

  3. 3 کاربر از پست مفید Mvaz تشکرکرده اند .

    elisa jan (جمعه 23 فروردین 98), Happy.girl.69 (پنجشنبه 22 فروردین 98), نازنین2010 (پنجشنبه 22 فروردین 98)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    یه سوال
    خودت اولویت خودت هستی که توقع داری اولویت شوهرت باشی؟

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 شهریور 01 [ 01:22]
    تاریخ عضویت
    1394-3-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    5,742
    سطح
    48
    Points: 5,742, Level: 48
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام mvaz ممنون از راهنماییتون
    بله در مورد این پست. http://www.hamdardi.net/showthread.p...l=1#post407487 تلاش کردم ، فکر میکنم تلاشم بی ثمر نبوده
    من تا دوسال پیش خانم شکاکی بودم دروغ چرا ، دائم موبایل شوهرمو چک میکردم البته خیلی اذیت میشدم و از خود شوهرم کمک خواستم ولی اون فقط باعث شد اوضاعم بدتر بشه تا اینکه اومدم اینجا و از دوستان راهنمایی خواستم و تصمیم گرفتم چک کردن موبایل و شکاکی رو بزارم کنار ، این کار خیلی سخت بود ولی انجام دادم و دست از چک کردن موبایل همسرم کشیدم . پیش خودم میگفتم اگه هر کاری هم بخواد بکنه اگه من ندونم بهتره اگه بدونم زندگیم جهنم میشه خلاصه بعد از یه مدت زندگیم آرامش عجیبی گرفت ولی این جور موقع ها که ازم ناراحته ناخودآگاه ذهنم دوباره شکاک میشه
    از اون قهرش هم تا امروز که هیچ چیز تغییر نکرده . اصلا بهم نگاه نمیکنه واقعا نمیدونم تا کی باید صبر کنم ، به نظرم تحملش واسه اون خیلی راحته چون سرش گرم کاره صبح ساعت 6 میره شبم خسته از کار زود میخوابه من از دیروز که پیام گذاشتم سعی کردم بیخیال این موضوع باشم به قول شما مهر طلبی نکنم ، خودمو مشغول کار کردم ولی من همیشه همینم برای راحت تر کنار اومدنم با اخلاقای شوهرم خودمو مشغول کار میکنم یه جورایی کنار اومدم به نظر خودم آدم مهرطلبی نیستم نمیدونم شایدم باشم ، ازین جهت که وقتی منو شوهرم کم همدیگرو ببینیم وقتی اون خیلی کم حرفه یا همیشه خسته است حتی وقتی میریم بیرون در حال چرت زدنه نا خودآگاه مهرطلب میشیم
    البته من همیشه قدردان زحمتای شوهرم هستم اون از دسته مردایی هست که اهداف زیادی توی سرشه و واقعا تلاش شبانه روزی داره واسه کارش ولی من بعضی وقتا خسته میشم ازین که این همه نیست شکایتی ندارم خداروشکر ولی منم آدمم دلم برای بچه هام میسوزه ،
    البته من هم ایراد دارم شوهرم دوست داره همیشه صبح زود براش صبحونه آماده کنم ولی به خاطر بچه کوچیکم شبا واقعا خواب آرومی ندارم و صبحها خواب میمونم و اون ازین موضوع ناراحت میشه یا اینکه روزایی که خیلی کار دارم و وقت غذا درست کردن نمیمونه مامانم که طبقه بالاست برامون غذا میفرسته و شوهرم ازینکار خیلی بدش میاد میگه باید خودت درست کنی مثلا قبل از عید چون من شبانه روزی خیاطی میکردم واقعا وقت غذا درست کردن نبود مامانم غذا درست میکرد البته شوهرم مشکلی نداشت میدونست به خاطر کار زیاد هست ولی هر چند روز ناراحت بود کی میشه این اوضاع تموم بشه و ازین حرفا
    در مورد اولویت دادن به خودم هم باید بگم من به نظر خودم خیلی به خودم اهمیت میدم البته توی دو سال اخیر که مشغله ی زندگی بیشتر شده بیشتر بچه داری و خیاطی و مهمون داری کردم
    من دیگه اخلاق شوهرم دستم اومده قبلا خیلی دعوامون میشد ولی الان معمولا خیلی کم دعوا میکنیم ولی این دفعه نمیدونم اون چرا انقدر بی محلی میکنه من که اشتباهی مرتکب نشدم ازینکه بدون جرمی اون اینطور رفتار میکنه واقعا دلسرد شدم پیش خودم میگم شاید کم کاریهای گذشته یادش افتاده یا عیبهای من ولی اگه هر چیزی هست دوست دارم بیاد بهم بگه
    البته توی این ده سال زندگی مشکل ما و همه ی دعواهای ما و جنگ اعصاب ما فقط سر همین نبودن شوهرم و ناراحتی اون از من سر اولویت قرار ندادن من برای درست کردن صبحانه و شام هست
    ناراحتی من وقتی زیاد میشه که وسط این همه کار وقت استراحتشو با دوستاش باشه البته من خوشحال میشم بره پیش دوستاش ولی وقتی تا 3 نیمه شب طول بکشه خیلی ناراحت میشم دروغ چرا ذهنم دوباره شک میکنه، دست خودم نیست بهش میگم برو پیش دوستت ولی نه اینکه تا این موقع. باور کنید خیلی سعی میکنم فکرای بد رو از ذهنم دور کنم لی وقتی قهر اون بدون دلیله بیشتر ذهنم شک میکنه مخصوصا دیروز که موقع رفتن سرکار، دوش گرفتو بیشتر به خودش رسید دیشبم که برگشت دوباره دوش گرفت اگه با من قهر نبود اصلا این فکرا به ذهنم نمیرسید ولی دوباره بعد از مدتها این افکار لعنتی اومده سراغم وقتتی قطعات پازل این چند روزه کنار هم میاد ذهنم شک میکنه خیلی میترسم از دیشبه صد بار خواستم موبایلشو چک کنم ولی جلوی خودمو گرفتم خیلی وقت بود این حس نیومده بود سراغم
    نمیدونم تا کی میتونم سکوت کنم و هیچی نگم و سرم به کار خودم گرم باشه

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 19:29]
    تاریخ عضویت
    1392-12-26
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    4,093
    سطح
    40
    Points: 4,093, Level: 40
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    15

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم شما فقط روی خودت و تغییر خودت کار کن مشکلاتت 100 درصد حل میشه.

    مثلا... تو نمییتونی شوهرت تغییر بدی و بگی بیا با من حرف بزن به من بگو عشقم و نازم بکش ولی باید باید بتونی خودت تغییر کنی و صبح پاشی صبحانه درست کنی .شوهرت از تو این توقع داره وگفته انتظارش پس به حرمت زندگی مشترک انجام بده

    این دوتا لینک هم بخون
    http://www.hamdardi.net/thread-41054.html

    http://www.hamdardi.net/thread-27884.html

  7. کاربر روبرو از پست مفید elisa jan تشکرکرده است .

    Happy.girl.69 (جمعه 23 فروردین 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.