سلام خدمت دوستان.خیلی خستم.قبلا فقط مشکلاتم با
همسرم مهم بود الان که خیلی خوبیم وراحت میتونم
خودم رو کنترل کنم احساس میکنم همه چیز برام
عادی شده.
الان فقط افسوس گذشته رو میخورم من باهوش و
نه اینکه خودم بگم همه میگن سالهایی که باید میجنبیدم
و به جایی میرسیدم تو فکر ازدواج رسیدن به عشقم
بودم.دوران عقدم یعنی از 23 سالگیم کلا هدر رفت
فقط با دعوا وتنهایی وگریه کردن گذشت حتی جوری
که نفهمیدم چه جور گذشت.من ففط یه فوق دیپلم
گرفتم ودیگه هیچی هیچکار مفیدی انجام ندادم جوانیم
هدر رفت الان که 33 ساله شدم غصم بیشتر شده.
منی که با یه دور کتاب خوندن نمره هام 20 میشد
هیچکاری نکردم.احساس پوچی میکنم.
الان فقط کتاب میخونم ولی این چیزی نبود که من تو
رویاهام میدیدم.
من این منه افسرده خونه نشین و که از اجتماع گریزان
شده رو هیجای خیالم نمیگنجید.شوهرم با درس خوندن
مخالف بود اوایل فکر میکرم رسیدن بهش کافیه ولی
الان افسردم.خیلی دیر شده.من همیشه خودمو تو
اجتماع میدیدم.چه قد دوست داشتم پرستار یا معلم
بشم ولی دیر جنبیدم هیچکس نبود بهم بگه ازدواج همه
چیز نیست فکر میکنم تقصیر جامعمون باشه.که نهایت
ارزوی خیلی ما به ازدواج ختم میشه.
حس میکنم همه چی دیر شده.من حتی تو 33 سالگی
بچه هم ندارم.خیلی احساس پوچی میکنم.چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)