میگن پیرمردی بوده به همراه پسرش که به همراه خری در اطراف شهری میامدن در ابتدا پیرمرد و پسر هردو سوار خر بودن و ناظری این صحنه را میبیند و می گوید عجب انسانهای بی انصافی خر بینوا دارد از حال میرود و اینها ملاحظه نمی کنند هردو سوار خر شده اند.
پیرمرد از خر پیاده می شود و پسر سوار خر میماند ناظر دیگری با دیدن صحنه میگوید عجب پسر بی انصافی که پدر پیر خودرا پیاده کرده و خود سوار خر شده !
پیرمرد خود سوار خر می شود و پسر را پیاده می کند ناظر بعدی می گوید عجب پیرمرد سنگ دلی ، پسر به این ضعیفی را پیاده کرده و خود سوار خر شده است ، در انتها هردو پیاده شده و خر را بکول می گیرند ناظری از این صحنه بخنده میفتد که عجب مرد و پسر نادانی خر برای سوار شدن است نه سواری دادن!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)