مشکل اول : درون گرایی
برون گرا هستید یا درون گرا ؟
شخصیت انسان ها را می توان با معیارهای گوناگونی به دسته های مختلف تقسیم بندی کرد. در اینجا شخصیت انسان ها نخست با نحوه ارتباطشان با دیگران به دو دسته درونگرا و برونگرا تقسیم بندی شده است.
متوجه باشید که هر دوی این دو نوع شخصیت کاملا طبیعی و نرمال می باشد. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیر عینی.
شما با آگاهی یافتن از خصوصیات شخصیتی هر دو گروه قادر خواهید بود با شناسایی آنها رابطه ی بهتری با آنها برقرار سازید:
ویژگی های شخصیتی برونگراها
۱ ) علاقه مند به وقایع پیرامون خود.
۲ ) رو راست و معمولا پرحرف.
۳ ) عقیده ی خود را با عقاید دیگران مقایسه می کند.
۴ ) اهل عمل و پیشقدمی در کارها.
۵ ) به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می دهد.
۶ ) افکار خود را بیان می کند.
۷ ) علاقه مند به افراد جدید.
۸ ) بزرگترین وحشت وی آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک آخرین بازمانده بشر روی زمین باشد (ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم.) تنهایی برای وی بسیار آزار دهنده می باشد.
۹ ) از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند.
۱۰ ) خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند.
۱۱ ) ریسک پذیرند، سریع تصمیم می گیرند، اجتماعی هستند، درک آنها آسان است، شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران یکسان است و معاشرتی هستند.
۱۲ ) پس از آنکه حرف خود را زدند به گفته ی خود می اندیشند. علاقه مند به کار گروهی هستند. نقل هر مجلس می باشند. موسیقی با صدای بلند و فعالیت های هیجان انگیز را بیشتر دوست دارند.
۱۳ ) رنگ های روشن را بیشتر دوست دارند. بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می گردند تا اعمال خودشان. اطلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می کنند. رویکرد سریع الوصول را بیشتر ترجیح می دهند. تنها از روی تجارب زندگی خود درس می گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران.
۱۴ ) ۵۷ الی ۶۰ درصد از جمعیت زمین را تشکیل می دهند.
البته خصوصیات فوق هیچ ارتباطی با اعتمادبه نفس داشتن فرد برونگرا ندارد، یک برونگرا ممکن است اعتمادبه نفس پایینی داشته باشد.
ویژگی های شخصیتی درونگرا
۱ ) علاقه مند به احساسات و افکار خودشان. نیاز به داشتن قلمرو شخصی. کم حرف، ساکت و متفکر.
۲ ) دوستان زیادی ندارد. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارد. علاقه مند به سکوت و تمرکز. از دید و بازدید های غیر منتظره و ناگهانی بیزار است.
۳ ) کارایی وی در تنهایی بیشتر است. بزرگترین وحشت وی آن است که در یک جمع شلوغ قرار گیرد. ترس از آنکه فردیت خود را از دست بدهد. از فعالیت های انفرادی انرژی می گیرد.
۶۵ درصد نوابغ را درونگرایان تشکیل می دهند.
۴ ) در بین انبوه مردم بودن آنها را خسته می کند. معمولا کمرو هستند. درکشان مشکل است. اهل ایده و عقاید نو می باشند.
۵ ) شخصیتی متمایز در خلوت خود و در حضور دیگران دارند. مشتاق و احساساتی می باشند. معمولا احساساتشان را بیان نمی کنند. در جمع ناآشنا ساکت اما در جمع دوستان خود راحت می باشند. تمرکزشان قوی است. برای تصمیم گیری به زمان نیاز دارند. پیش از حرف زدن می اندیشند.
۶ ) از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی خود با دیگران ممانعت می کند. مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می باشد. با مشاهده درس می آموزد (عبرت از دیگران) و پس از آموختن روش زندگی، زندگی خود را آغاز می کند.
۷ ) ۲۵ الی ۴۰ درصد از جمعیت را تشکیل می دهند.
این خصوصیات هیچ ارتباطی با کمرویی درونگرایان ندارد، ممکن است آنها خیلی هم با اعتمادبه نفس باشند.
برون گرا هستید یا درون گرا ؟
- - - Updated - - -
طبق این مقاله من یک فرد درون گرا هستم و این موضوع امری طبیعی است
آیا امکان تبدیل شدن من به فردی برون گرا وجود دارد و نیازی به این تبدیل هست یا راه بهتری برای برقراری ارتباط با سایرین و حفظ این ارتباط وجود دارد ؟
- - - Updated - - -
این هم چند راه برای برطرف کردن درون گرایی
اگر مرا در یک مهمانی ملاقات کنید متوجه می شوید که حرف زیادی برای گفتن ندارم. اگر در هواپیمایی که به یک سفر طولانی به کشور دیگر می رود، در صندلی کناری من نشسته باشید، متوجه می شوید که در کل مسافرت یک کلمه هم حرف نمی زنم.
دلیلش این است که مانند بسیاری من هم درون گرا هستم.
هرگز شروع گفت وگو با افرادی که نمی شناسم برایم آسان نبوده است، اما اگر ویدئوهای روی گوگل، مصاحبه های تلویزیونی یا یکی از سمینارهای مرا دیده باشید، اصلا متوجه این موضوع نمی شوید. وقتی تازه فارغ التحصیل شده بودم از رفتن به مصاحبه استخدامی وحشت داشتم تا اینکه فهمیدم کارفرماها برای استخدام به خانه من نخواهند آمد. در ۲۳ سالگی ۷ سال بود که ماشین می فروختم و هرگز نتوانستم به راحتی به مشتریان سلام کنم. هنوز هم نتوانسته ام بفهمم چگونه فروش من یک درصد بالاتر از بقیه فروشندگان بود.
همه ما ممکن است به واسطه موقعیتی که در آن قرار داریم درون گرا یا برون گرا باشیم. افرادی را می شناسم که در مهمانی هایی که خودشان میزبان هستند برونگرا به نظر می رسند اما هنگامی که که در جایی مهمان باشند که کسی را نمی شناسند درون گرا می شوند. چگونه می توان در جایگاه فروشنده برون گرا بود در حالی که ذاتا با برون گرایی راحت نیستید؟
این روشی است که من برای خارج شدن از منطقه امن خودم به راحتی انجام دادم:
مشتاق شدن
به قدری به چیزی که می فروختم علاقه مند شده بودم که می خواستم آن را با همه دنیا به اشتراک بگذارم. علاقه مند شدن به کالا یا خدمتی که عرضه می کنید باعث می شود کمتر به تصور دیگران از خود توجه کنید و بیشتر مایل به نشان دادن علاقه و اشتیاقتان به چیزی باشید که عرضه می کنید.
هر روز یک کاری که از آن وحشت دارید انجام دهید.
برای من خیلی مهم است که کارهایی را انجام دهم که برایم ناخوشایند هستند. باید شهامت داشته باشید و با چیزهایی که باعث ترس شما می شوند هرچقدر هم بزرگ یا کوچک باشند رودررو شوید. تنها چیز ترسناک برای من ملاقات حضوری با مشتریان بود. به همین دلیل اولین کاری که هر روز انجام می دادم غلبه کردن بر ترسم بود. این باعث به وجود آمدن شهامت و خودباوری شد و تمرکز مرا از محدودیت به سمت امکانات پیش رو معطوف کرد.
انتقادپذیر باشید.
در زندگی و کار مخصوصا شغل فروشندگی، اگر هیچوقت از شما انتقاد نشود، موفق نخواهید شد. پیگیری بیش از حد ممکن است باعث ناراحتی مشتریان شود، با این وجود به قدری به پیگیری هایتان ادامه دهید که آنها شما را برای پشتکارتان تحسین کنند. اگر به محصول، شرکت و خودتان باور داشته باشید مایل به اصرار و پافشاری درباره آن می شوید؛ ریسک آن این است که از شما انتقاد شود.
به هرکسی که سر راهتان می بینید سلام کنید.
من هیچ وقت پشت سر کسی که نمی شناسم راه نمی روم. خود را مجبور می کنم به چشم های همه نگاه کنم و سلام کنم. این کار نیرویی در من ایجاد می کند که هنگام فروش حضوری یا تلفنی یا هر موقعیت دیگری که می خواهم برونگرا باشم، قادر به تصمیم گیری می شوم.
درک کنید که افراد با هم متفاوت هستند.
بعد از ناکامی در فروش تلفنی شروع کنید به ملاقات حضوری با مشتریانی که پیشنهاد شما را رد کرده اند. باید تامل کنید و بدانید که هریک از افراد با دیگری تفاوت دارند. دانستن این موضوع باعث می شود که انتظار نداشته باشید همه افراد همان پاسخی را بدهند که فرد قبلی داده است.
خود را مجبور به حضور در اجتماع کنید.
بیشتر زمانتان را خارج از خانه و دفتر کارتان باشید به این ترتیب می توانید با مردم معاشرت کنید. وقتی به شهر جدیدی می روم، آنقدر به یک مکان مراجعه می کنم تا در آنجا احساس راحتی داشته باشم و همه افرادی را که آنجا هستند بشناسم. این کار را با فرزندانم هم انجام می دهم آنها را هر روز با خودم به یک سوپرمارکت ثابت می برم تا زمانی که بتوانند با تمام فروشندگان آنجا مانند یکی از اعضای خانواده به راحتی صحبت کنند.
در جمع سخنرانی کنید.
تنها راهی که صحبت کردن با مردم را آسان می کند آن است که در برابر شنوندگان صحبت کنید. عضوگروه های حمایتی شوید که در آنها تمام اعضا سخنرانی در برابر جمعیت را می آموزند.
مشغول بمانید.
هنگامی که دائما به دنبال کار باشید دیگر وقتی برای ناراحت بودن برای شما باقی نمی ماند. باید کمک بخواهید، کمک بگیرید و با مردم صحبت کنید چون مجبورید از یک جلسه فروش یا ملاقات با مشتری به سراغ یکی دیگر بروید. بنابراین شروع کنید.
در امر فروش به دیگران کمک کنید.
وقتی برای مدتی فروش های خودم متوقف می شود سریعا به دیگر فروشندگان پیشنهاد کمک می کنم، زیرا این روشی خارق العاده برای شکوفا شدن است. وقتی یک فروشنده چند بار ناکام شود ممکن است دچار نگرانی و انزوا بشود، اما با همکاری با دیگر فروشندگان بدون اینکه خودتان چیزی را از دست بدهید یا ریسکی متوجه شما باشد، می توانید تعامل با مشتریان را تجربه کنید.
http://www.aftabir.com/articles/view/applied_sciences/management/c12_1371899993p1.php/۹-ترفند-فروش-برای-افراد-درون-گرا
- - - Updated - - -
این هم چند راه برای برطرف کردن درون گرایی
اگر مرا در یک مهمانی ملاقات کنید متوجه می شوید که حرف زیادی برای گفتن ندارم. اگر در هواپیمایی که به یک سفر طولانی به کشور دیگر می رود، در صندلی کناری من نشسته باشید، متوجه می شوید که در کل مسافرت یک کلمه هم حرف نمی زنم.
دلیلش این است که مانند بسیاری من هم درون گرا هستم.
هرگز شروع گفت وگو با افرادی که نمی شناسم برایم آسان نبوده است، اما اگر ویدئوهای روی گوگل، مصاحبه های تلویزیونی یا یکی از سمینارهای مرا دیده باشید، اصلا متوجه این موضوع نمی شوید. وقتی تازه فارغ التحصیل شده بودم از رفتن به مصاحبه استخدامی وحشت داشتم تا اینکه فهمیدم کارفرماها برای استخدام به خانه من نخواهند آمد. در ۲۳ سالگی ۷ سال بود که ماشین می فروختم و هرگز نتوانستم به راحتی به مشتریان سلام کنم. هنوز هم نتوانسته ام بفهمم چگونه فروش من یک درصد بالاتر از بقیه فروشندگان بود.
همه ما ممکن است به واسطه موقعیتی که در آن قرار داریم درون گرا یا برون گرا باشیم. افرادی را می شناسم که در مهمانی هایی که خودشان میزبان هستند برونگرا به نظر می رسند اما هنگامی که که در جایی مهمان باشند که کسی را نمی شناسند درون گرا می شوند. چگونه می توان در جایگاه فروشنده برون گرا بود در حالی که ذاتا با برون گرایی راحت نیستید؟
این روشی است که من برای خارج شدن از منطقه امن خودم به راحتی انجام دادم:
مشتاق شدن
به قدری به چیزی که می فروختم علاقه مند شده بودم که می خواستم آن را با همه دنیا به اشتراک بگذارم. علاقه مند شدن به کالا یا خدمتی که عرضه می کنید باعث می شود کمتر به تصور دیگران از خود توجه کنید و بیشتر مایل به نشان دادن علاقه و اشتیاقتان به چیزی باشید که عرضه می کنید.
هر روز یک کاری که از آن وحشت دارید انجام دهید.
برای من خیلی مهم است که کارهایی را انجام دهم که برایم ناخوشایند هستند. باید شهامت داشته باشید و با چیزهایی که باعث ترس شما می شوند هرچقدر هم بزرگ یا کوچک باشند رودررو شوید. تنها چیز ترسناک برای من ملاقات حضوری با مشتریان بود. به همین دلیل اولین کاری که هر روز انجام می دادم غلبه کردن بر ترسم بود. این باعث به وجود آمدن شهامت و خودباوری شد و تمرکز مرا از محدودیت به سمت امکانات پیش رو معطوف کرد.
انتقادپذیر باشید.
در زندگی و کار مخصوصا شغل فروشندگی، اگر هیچوقت از شما انتقاد نشود، موفق نخواهید شد. پیگیری بیش از حد ممکن است باعث ناراحتی مشتریان شود، با این وجود به قدری به پیگیری هایتان ادامه دهید که آنها شما را برای پشتکارتان تحسین کنند. اگر به محصول، شرکت و خودتان باور داشته باشید مایل به اصرار و پافشاری درباره آن می شوید؛ ریسک آن این است که از شما انتقاد شود.
به هرکسی که سر راهتان می بینید سلام کنید.
من هیچ وقت پشت سر کسی که نمی شناسم راه نمی روم. خود را مجبور می کنم به چشم های همه نگاه کنم و سلام کنم. این کار نیرویی در من ایجاد می کند که هنگام فروش حضوری یا تلفنی یا هر موقعیت دیگری که می خواهم برونگرا باشم، قادر به تصمیم گیری می شوم.
درک کنید که افراد با هم متفاوت هستند.
بعد از ناکامی در فروش تلفنی شروع کنید به ملاقات حضوری با مشتریانی که پیشنهاد شما را رد کرده اند. باید تامل کنید و بدانید که هریک از افراد با دیگری تفاوت دارند. دانستن این موضوع باعث می شود که انتظار نداشته باشید همه افراد همان پاسخی را بدهند که فرد قبلی داده است.
خود را مجبور به حضور در اجتماع کنید.
بیشتر زمانتان را خارج از خانه و دفتر کارتان باشید به این ترتیب می توانید با مردم معاشرت کنید. وقتی به شهر جدیدی می روم، آنقدر به یک مکان مراجعه می کنم تا در آنجا احساس راحتی داشته باشم و همه افرادی را که آنجا هستند بشناسم. این کار را با فرزندانم هم انجام می دهم آنها را هر روز با خودم به یک سوپرمارکت ثابت می برم تا زمانی که بتوانند با تمام فروشندگان آنجا مانند یکی از اعضای خانواده به راحتی صحبت کنند.
در جمع سخنرانی کنید.
تنها راهی که صحبت کردن با مردم را آسان می کند آن است که در برابر شنوندگان صحبت کنید. عضوگروه های حمایتی شوید که در آنها تمام اعضا سخنرانی در برابر جمعیت را می آموزند.
مشغول بمانید.
هنگامی که دائما به دنبال کار باشید دیگر وقتی برای ناراحت بودن برای شما باقی نمی ماند. باید کمک بخواهید، کمک بگیرید و با مردم صحبت کنید چون مجبورید از یک جلسه فروش یا ملاقات با مشتری به سراغ یکی دیگر بروید. بنابراین شروع کنید.
در امر فروش به دیگران کمک کنید.
وقتی برای مدتی فروش های خودم متوقف می شود سریعا به دیگر فروشندگان پیشنهاد کمک می کنم، زیرا این روشی خارق العاده برای شکوفا شدن است. وقتی یک فروشنده چند بار ناکام شود ممکن است دچار نگرانی و انزوا بشود، اما با همکاری با دیگر فروشندگان بدون اینکه خودتان چیزی را از دست بدهید یا ریسکی متوجه شما باشد، می توانید تعامل با مشتریان را تجربه کنید.
http://www.aftabir.com/articles/view/applied_sciences/management/c12_1371899993p1.php/۹-ترفند-فروش-برای-افراد-درون-گرا
- - - Updated - - -
تقریباً همه ما تا حدودی به دو واژه درونگرا و برونگرا آشنا هستیم، میدانیم افرادی که راحت احساساتشان را بازگو میکنند، رک هستند راحت سرصحنه حضور مییابند خجالتی نیستند، زود ارتباط برقرار میکنند و در برخورد با مسائل جسورترند، برونگرا هستند و بالعکس آنهائی که کمحرفند و خجالتی و همیشه ته کلاس مینشینند از حقشان دفاع نمیکنند و راحت از همه چیز میگذرند، به افراد درونگرا مشهورند. اما در واقع ما همیشه نسبت به احساساتمان دچار اشتباهاتی هستیم و برداشتهای متفاوتی با درونگرا بودن یا برونگرا بودن داریم چه بسیار افرادی که ظاهراً درونگرا هستند ولی دارای سوابق و اثرات برجسته علمی، هنری، ادبی هستند، یا افراد برونگرائی که عکس انتظار ما انسانەای موفقی نبودند. البته در نظر نداریم راجع به این دو واژه وارد مباحثی شویم که باران انتقاد نصیبمان شود فقط اشارهای به یک بیماری روانی خواهیم داشت که اصطلاحاً به آن آلکسی تیمیا میگویند. در فرهنگنامه واژههای روانشناسی آلکسی تیمیا اینگونه تعریف شده است یک جدائی بین فرآیندهای عاطفی و شناختی که بهصورت ویژگیهای درهم تنیده شده در بعضی افراد معتاد و یا منشأ و خاستگاه روانتنی بهصورت یک اختلال مشاهده میشود. بهطور نمونه شخص دارای آلکستی تیمیا بهطور نسبی دارای هیجانات نامتمایز و تفکری مایل به ساکن بودن افراطی دنیوی دارد. Alexia یعنی ناتوانی و tymia یعنی بیان احساسات هیجانی یا ناآگاهی از هیجانات درونی.
اگر درونگرائی به آلکسی تیمیا تعریف شود که تعریفی غلط است پس درونگرائی، یک بیماری تلقی میشود ولی اینطور نیست شما چه درونگرا باشید چه برونگرا مهم آن است که خجالتی بودن در خیلی از مواقع یک رفتار ضعیف و ناپسند محسوب میشود که با آگاهی و پذیرش و تغییر میتوان با عواقب منفی آن برخورد کرد و رفتارمان را در حد تعادل و رضایت درونی از خود تبدیل کنیم در اینجا چند نمونه از پیشنهادات ضروری بهنظر میرسد.
ـ حس تأییدطلبی یعنی کاری کنم که همه راضی باشند. خود را تنظیم کنید حتماً نباید مورد تأیید واقع شوید خودتان باشید و زیاد از حد به تأیید دیگران وابسته نباشید.
ـ روزانه یکبار هم که شده از آنچیزی که میترسید در آن شیرجه بزنید.
ـ بدانید خیلی از پیشبینیهای شما و نگرانیهایتان دلواپسیهای بیمورد هستند.
ـ کثرت حسرت را از بین میبرد، کثرت دوستان ـ کثرت در نعمتهای دور و برمان ـ کثرت در موقعیتهای متنوع. تنگنظر و وابسته به قلت نباشید.
ـ شرم و رودربایستی را کنار بگذارید. اگر جوابتان نه است نه بگوئید.
ـ در اجتماعات بیشتر شرکت کنید.
ـ زودرنج و حساس نباشید، دریادل و وسیع و گسترده عمل کنید.
ـ مسئولیتپذیر باشید شما میتوانید فراتر از تصورتان هم عمل کنید.
معاشرتی هستید یا خجالتی؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)