سلام
دوستان این تاپیک من که یادتونه
http://www.hamdardi.net/thread-37637.html
الان عضو یه شرکت شده ام که کارش مربوط به رشته خودمه و مشکلی که دارم اینه
امروز با همکارم یه بحثی داشتیم که عقیده ایشون در مورد موضوع بحثمون با من فرق داشت.
بحث تموم شد و توی راه که داشتم بر میگشتم پیش خودم میگفتم من میتونستیم این حرف و این حرف رو بزنم تا خودمو بهتر بشناسونم براش یعنی عقاید و فکر و تجاربم رو
ولی احساس می کنم از هدفی که دارم مورد تمسخر ایشون قرار گرفتم و الان یه جورایی ناراحتم که نتونستم خودمو بهتر بشناسونم
از یه طرف هم میگم حرف های ایشون رو که مخالف عقاید من بود مثل یه سنگ جلوی جاده هدفام هست که من باید از روش رد شم
از یه طرف احساس میکنم حرف های ایشون یه بمباران حرف برام بود که بخاد بگه راهی که رفتی اشتباه بوده
مثلا من دوره هایی در مورد رشته ام گذرانده ام و از کارهایی که استادم برای بعضی ادارات انجام داده برای ایشون میگفتم و با چه مبالغی ....
ایشون شاخ در آورد و گفتن همچین چیزی امکان نداره و قبول ندارم و اگر هم چنین چیزی ممکن باشه سالی یک بار اتفاق می افته و برای استاد های برتر و نه برای تو ...
الان کلی جواب تو ذهنم دارم ولی افسوس و ناراحت و عذاب میکشم که چطور نتونستم و نمیتونم این جواب ها رو بگم ....
واقعا حالم وخیمه حال چهل روز پیش من زمین تا آسمان با این فرق داشت من فک میکردم تو محیط کار حالم بهتر شه ولی انسان ها با حرف هاشون معلوم شد که میتونن ناراحتم کنن
چه کنم کجا برم کدوم دکتر برم ....
بریدم از این همه مشکلات ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)