نوشته اصلی توسط
elisa jan
نرم شدن ما با هم خیلی سخته، تنها پیشرفت ما اینکه با هم غذا میخوریم آخرین دعوای ما دعوای خیلی بد و سختی بود و حرمتی بین ما نمونده. همسرم خیلی حق به جانب و مطمئنم تمام تقصیرها را متوجه من می دونه درحالی که خودش خیلی عصبی و پرخاشگر(روی بچه مون هم اثر گذاشته) البته منم ادم بی سیاست و فاقد جسارت ای هستم.
ترس من از پس زده شدن و شکستن غرورم بیش از پیش (میترسم نامم پاره کنه یا اصلا جوابی نده. البته یک شب قبل از خوابیدنش رفتم تو اتاقش نشستم و نگاش کردم گفتم اگر نگام کرد منم شروع میکنم به گفتن که برنامت برای زندگیمون چیه و میخوای چه کار کنیم و تا کی اینجوری ادامه بدیم و بعد پـیشنهاد نفر سوم و مشاوره بدم ، آن من نگاه نکرد و منم رفتم) . الان دلم میخواد بدون منت کشی مستقیم یا حرفی از طرف من رابطه مون بهتر بشه تا بعد پیشنهاد مشاور بدم، مظمئنم این آخرین دعوای ما نیست و ما تنهایی کاری برای این زندگی نمیتونیم بکنیم.
جناب هادی از راهنمایی ها ممنونم. بقیه دوستان و مشاوران همدردی کجایید؟ چرا کسی چیزی نمیگه؟
سلام
بخش زیادی از سدهایی که مانع ارتباط شماست سدهای ذهنی هستند.اینکه چون دعوای سختی کردید پس باید تا زمان طولانی با هم حرف نزنید،قوانین ساخته ذهن شماست.قانون خودساخته دیگر ذهن شما اینه که اگر الان پیش قدم بشید معنیش اینه مقصر دعوا شمایید و...
احساس آسیب پذیر بودن در حین ارتباط در نهانگاه ذهن شما یک مزاحمه بدون ترس و با منطق صحبت کنید شما ازدواج نکردید که تمرین قهر کردن کنید.
اما در مورد هدایت شوهرتون به سمت مشاوره وقتی سر صحبت رو باز کردید و مشکلات رو مطرح کردید طوری صحبت کنید و سوال حالا برای حل مساله چکار کنیم رو مطرح کنید که خودش ذهنش به سمت مشاوره برود یا اینکه اگر اسم مشاور رو آوردید طوری مطرح کنید که فکر نکند شما از قبل براش بریدید و دوختید.
نوع بیان و مساله محور بودن تاثیر زیادی در حل شدن مسائل زندگی دارد.شما در انتخاب عنوان تایپیکتون هم یک عنوان گنگ و کلی رو انتخاب کردید.اگر صورت مساله را کاملا برای خودت واضح و مشخص تعریف کنی به جواب اون مشکل نزدیک تر میشی.
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
ویرایش توسط ammin : سه شنبه 19 تیر 97 در ساعت 23:26
علاقه مندی ها (Bookmarks)