به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 اردیبهشت 97 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    3,635
    سطح
    37
    Points: 3,635, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    چطور استرسم رو کنترل کنم

    سلام دوستان عزیز.من سال هاست که مشکل استرس دارم از بچگی.سعی کردم به این مشکل غلبه کنم ولی اصلا حل نمیشه حتی شدید تر هم شده حتی یه مدت دکتر بهم زاناکس داد ولی باز هم حل نشد و چیزی که بیشتر از همه آزارم میده دچار استرس اجتماعی هستم و داخل جمع قادر به صحبت کردن نیستم یعنی وقتی بدونم مرکز توجه منم به شدت هول میشم لرزش صدا و تپش قلب منو آزار میده.خیلی خسته شدم از این وضعیت با اینکه باهاش جنگیدم اما فایده نداشت

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 04 خرداد 03 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    15,094
    سطح
    79
    Points: 15,094, Level: 79
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 256
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    968

    تشکرشده 673 در 234 پست

    Rep Power
    76
    Array
    واقعا درک میکنم خیلی حس بدیه
    من هم اخیرا دچار استرس شدیدی شدم،اما برای استفاده از دارو مطمئن نیستم
    دوستان لطفا اگه پیشنهاد ی دارید ممنون میشم

    من نیاز به یه محیط آروم به دپر از استرس دارم حداقل به مدت یک هفته تا یک ماه ،اما خانواده اصلا اهمیت نمیدن همش میگن استرس چی رو داری
    دیگه واقعا خسته شدم

  3. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    باید منبعش و ریشه اش رو پیدا کنید
    ناخود اگاه شما به این نتیجه رسیده که با این رفتار در بچگی بقا حاصل میکرده
    حالا چرا؟
    ایا مهار مهم نباش
    ایا مهار نزدیک نباش
    ایا مهار موفق نباش
    شاید اصلا احساس تخریبی یعنی به شما گفتن هر کس متکلم وحده در جمع میشه باید نقش یه ادم خوشحال بازی کنه و در هر حالتی بخنده چون شما اینجور نیستید
    و دوست دارید خودتون باشید دچار استرس میشید چون میخوان تقلید کنید و در بچگی هر موقع اینجوری میشدید از زیر مساله در میرفتید حالا ناخود اگاهتون عادت کرده
    خودتون باشید ناراحت خوشحال و هر چی که هستید

  4. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    baran888 (چهارشنبه 05 اردیبهشت 97)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 اردیبهشت 97 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    3,635
    سطح
    37
    Points: 3,635, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از پاسختون ولی اینطور نیست من نمی خوام تقلید کنم اتفاقا من میخوام خودم باشم بدون هیچ استرس و نگرانی ای من حتی موقعی که تنها هم هستم متوجه میشم که استرس دارم یا تپش قلبم بدون دلیل بالا رفته جدیدا گاهی بر اثر ناراحتی دستم از آرنج به پایین شروع به لرزش میکنه

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array

    Rainbow

    سلام baran888

    اینکه آدمی در مرکز توجه باشه و استرس بهش وارد بشه طبیعیه. اما گاهی بصورتی پیش میره که نیاز به درمان داره. هیچ جای نگرانیم نیست

    چه چیزهایی‌ اشیایی، آدمهایی ... در زندگی بهت احساس آرامش میدن؟

    تابحال برای خانوادت سخنرانی کردی؟ مثلا درباره ی یچیزی واسشون صحبت کنی و همه گوش کنن



    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط dooo نمایش پست ها
    واقعا درک میکنم خیلی حس بدیه
    من هم اخیرا دچار استرس شدیدی شدم،اما برای استفاده از دارو مطمئن نیستم
    دوستان لطفا اگه پیشنهاد ی دارید ممنون میشم

    من نیاز به یه محیط آروم به دپر از استرس دارم حداقل به مدت یک هفته تا یک ماه ،اما خانواده اصلا اهمیت نمیدن همش میگن استرس چی رو داری
    دیگه واقعا خسته شدم
    سلام اگر میتونین تاپیک جداگانه بزنین

    چه زمانی بیشتر استرس داری؟
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 اردیبهشت 97 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    3,635
    سطح
    37
    Points: 3,635, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    از میون کسایی که میشناسم فقط بودن کنار همسرم بهم آرامش میده.خوب پیش اومده در مورد موضوعی تو خانواده صحبت کنم با اینکه خیلی با اونا راحتم گاهی در حین حرف زدن بازم تپش قلبم بالا رفته.من ذاتا آدم کمرو و خجالتی و استرسی هستم. آیا آدم میتونه ذاتش رو تغییر بده؟وقتی دبیرستانی بودیم یه مشاور اومده بود کلاسمون در مورد موضوعات مختلف حرف میزد و بچه ها نظر میدادن خوب من کلا عادت نداشتم تو جمع حرف بزنم یکی دو نفر دیگه هم مثل من بودن اما این گیر داد به منو گفت تو چرا حرفی نمیزنی این یه مشکله و از این حرفا حتی به من گفت پاشو وایستا بعد این حرفارو زد من اصلا شوکه شده بودم که چرا داره این کارو میکنه همه بچه ها زل زده بودن بهم.من اصلا لال شدم و هیچی نگفتم ولی یکی از دوستام ازم دفاع کرد که اصلا اینطور نیست و...از اون روز من از بچه ها خجالت میکشیدم اصلا دوست نداشتم دیگه برم مدرسه با اینکه من شاگرد اول اون کلاس بودم اما احساس میکردم خورد شدم هیچ وقت هم نتونستم اون آدم رو ببخشم چون مشکل من رو برام بیشتر و بزرگ تر کرد با اینکه اون یه مشاور بود و میتونست به جای ضربه زدن بهم کمکم کنه.من وقتایی هم که میخوام حقمو بگیرم وقتی جایی بهم ظلم میشه هم تا میام حرف بزنم اصلا نمیتونم تپش قلبم بالا میره با توجه به اینکه افتادگی دریچه میترال دارم سریع استرس و اضطراب تپش قلبم رو بالا میبره.لرزش صدا بدترین اتفاق واسه من تو صحبت کردنه

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array

    Rainbow

    ببین عزیزم هر چه آدم با ترسش کمتر روبرو بشه نمیتونه حلش کنه.

    اینکه من از جمع نگرانی هایی دارم و درست نمیتونم مطلبمو برسونم و استرس میگیرم فقط مختص من نیست... برای همه پیش اومده. با شدت و ضعف.
    اما راهش اینه در جمع حضور پیدا کنی اوایل شنونده باشی و بعد اون گاهی نظرت رو بگی و این بار تو برای جمع صحبت کنی.
    در جاهای بزرگتر مثل کنفرانس و ... میتونی با همسرت بری و از اینکه در کنارش هستی لذت ببری.
    توی خونه بیشتر حرف بزن، کنفرانس بده، حتی میکروفن دستت بگیر و حس کن جلوی تو کلی آدم نشسته.

    جمع ها میتونن کلاس های هنری زنونه باشن، درس های معنوی ، ورزش های دست جمعی صبحگاهی باشن.

    خیلی بزرگش نکنین، همه ی ما هیجانات و استرس هایی رو با شدت و ضعف تجربه میکنیم و هر موضوعی راه حلی داره.


    خواندن ذکر

    حسبِنا الله و نِعم الوکیل ... بسیار آرامبخشه و همراه داشتن آیت الکرسی و زمزمه اون




    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  9. 2 کاربر از پست مفید sahar.66 تشکرکرده اند .

    baran888 (شنبه 08 اردیبهشت 97), میس بیوتی (یکشنبه 09 اردیبهشت 97)

  10. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممکن شما نمیخوان تقلید کنید ولی در ذهنتون الگویی دارید که نقش بسته است
    رانه کامل باش اون برای شما کامل است
    حالا دو اتفاق می افته
    یا میخواید تقلید کنید و چون نمیتونید استرس دارید
    یا چون میخواید خودتون باشید ولی والد درونتون میگه اون الگو باش دچار استرس میشید عین کودکی که از والد میترسیدید چون میترسید تنبیه بشید

  11. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    baran888 (شنبه 08 اردیبهشت 97)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 اردیبهشت 97 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    3,635
    سطح
    37
    Points: 3,635, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از خانم سحر و آقای امید
    مسئله اینه که من خودم رو تو موقعیت قرار دادم تو جمع صحبت کردم الان کلاس میرم خیلی سعی کردم که تو کلاس صحبت کنم حتی با همون لرزش صدا خدا میدونه هر بار تا دو روز حالم بد بود که تو کلاس صدام لرزیده ولی بعداز گذشت یک سال با اینکه من شاگرد زرنگ کلاس هم هستم هنوز وقتی میام چیزی تعریف کنم صدام میلرزه و نفسم بند میاد تپش قلب میگیرم هنوز میترسم حرف بزنم هنوووز.این فوبیای حرف زدن داره نابودم میکنه

    - - - Updated - - -

    سوال دیگه ای که دارم آیا با این حجم از استرسی که بیشتر روزا دارم تجربه میکنم حالا چه سر قضیه صحبت کردن تو جمع چه سر مسایل کوچک زندگی که من سریع استرس میگیرم علایمی که بیشتر وقتا بامنه در مواقع استرس مثل تپش قلب، عرق کردن، لرزش صدا ،بند اومدن نفس، لرزش دست نیاز به دارو هم دارم و آیا نیازه که به یک روان پزشک مراجعه کنم؟

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام عزیزم

    یه پیشنهاداتی برای شما دارم درسته که شما تو جمع کم حرفید آدم آرومی هستید ممکنه احساس کنید حقتون خورده میشه ولی اون چیزی که به شما اضطراب میده فقط اینا نیست تفکر دیگران نسبت به شماست .... ینی براتون مهمه که دیگران چه قضاوتی در مورد شما میکنند. در صورتی که اصلا مهم نیست دیگران چه فکری می میکنند . مهم اینه که شما برای اطرافیانتون خواهر برادر مادر پدر همسر یه فرد دوس داشتنی هستید . پس پیشنهاد میکنم خودتون رو همونطور که هستید بپذیرید و همش دنبال این نباشید که عوض بشید .
    وقتی خودتون رو قبول کنید اضطرابتون کم میشه چون خودتون رو با همه ی خصوصیاتی که دارید یه فرد دوس داشتنی میبینید.

    دوم اینکه درسته باید تمرین کنید بیشتر توی جمع حرف بزنید اما من به شما توصیه میکنم از عوامل تنش زا که بیشتر باعث اضطرابتون میشه مثلا بحث و درگیری شدید که بعدش همش شمارو به فکر فرو ببره یا ناراحتی و تشویش دوری کنید . کلا همون آدم آروم با همون زندگی آروم باشید . همه ی آدما که سخنور نیستن یه نفر عاشق سخنرانی و بلده اعتماد به نفسشم داره یکی دیگه نیست اما خصوصیات خوب دیگه ای داره .. پس دنبال تواناییهاتون باشید ببینید به چه چیزی علاقه دارید و آرومتون میکنه .
    من کاملا شما رو درک میکنم چون خواهری دارم شبیه به شما و با همین خصوصیات و میدونم که تغییر کار سخت و بزرگیه و شخصیت افراد که از بچگی شکل میگیره ندراتا قابل تغییره ...
    خواهر من الان دانشجواا و در کنارش کلاس نقاشی میره و میگه آرومم میکنه .. از بچگی هاش هر چند وقت دچار اضطراب شدید میشد و دارو هم مصرف کرد دارو میتونه موثر باشه اما تضمینی نیست که دوباره این حالت برنگرده .
    خودمم زمینه ی استرس رو دارم قبلا که سنو سالم کمتر بود شدیدتر بود الان بهتر شدم . شاید تو خانواده ی شمام به طور ژنتیکی در بقیه افراد هم وجود داشته باشه ولی در شما شدت داره .
    اگر به روانپزشکی که مشاور هم هست مراجعه کنید خیلی خوبه ینی فقط دارو ننویسه مشاوره هم بده و کارش خوب باشه . به هر حال اینا تجربیاتی بود که در این مورد پیدا کردم . امیدوارم به آرامش برسید .
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  14. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    میس بیوتی (یکشنبه 09 اردیبهشت 97)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.