سلام.
من ۷ ساله ازدواج کردم،و این اواخر افسردگی همسرم بیشتر و شدیدتر شده و با توجه به مشکلاتی که توی زندگیش داشته من حق میدم بهش البته.مشکلی که من دو ساله تقریبا باهاش درگیرم،اینه که همسرم هر وقت دوره های افسردگیش شروع میشن حساس تر و بد خلق تر میشه.حوصله من رو نداره،خیلی بد باهام حرف میزنه،با کوچیک ترین حرفی عصبی میشه به شدت و توهین میکنه و... .
هربار بهم میگه که حرفهاش حقیقت ندارن و افسردگیشه که حرف میزنه نه خودش اما این توی ذهنم نمیمونه وقتی که اتفاق میفته.
هر حرفی که میزنم رو قبول نداره اون مواقع،میگه که احمق و بچهم و درک نمیکنم و اینها خیلی روی خودم و اعتماد به نفسم تاثیر گذاشته.
قبل از این که متوجه بشیم افسردگی داره،من بخاطر این قضایا مدام خودم،رفتار و طرز فکرم رو تغییر میدادم و با خودم فکر میکردم شاید مشکل از منه و دلخواهش نیستم که اینطوری شده.الان احساس بی هویتی میکنم و حس میکنم خودم رو گم کردم.
همین باعث شده حتی الان هم که از مشکلش با خبریم نتونم درست مدیریت کنم و تا حرفی بهم میزنه با وجودی که از شرایطش باخبرم فورا گریهم میگیره و حرفی که میزنم حالش رو بدتر میکنه.
لطفا کمکم کنید که چطور توی این مواقع بتونم خودم رو مدیریت کنم و به شوهرم کمک کنم.
متاسفانه از نظر اقتصادی در شرایطی هستیم که امکان رفتن پیش یه مشاور رو ندارم و الان شرایط برام خیلی سخت شده و به شدت نیاز دارم کسی راه و روش برخورد با این قضیه رو نشونم بده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)