سلام فکر کنم تا حدودی من و مشکلاتم و بشناسید نمیدونم این چه زندگیه که من گرفتارش شدم همیشه نزدیک تولدم و ماه رمضان که میشه همه چیز بهم میریزه شاید بگید خرافاته اما وقتی سه سال پشت سر هم شرایط اینجوری باشه به یقین میرسی...<br>ای کاش میشد برم جایی که فقط خودم باشم و خدای خودم از همه بدم میاد و خسته شدم...از سرکوفتای همسرم...از اینکه بخاطر بی توجهی های خانوادم سرزنش میشم &nخه تا کی باید از کمبود محبت از تنهایی زجر بکشم تا کی باید آرزوی مرگ بزرگترین آرزوم باشه...<br>راستش و بخوای از اینکه بعد از مرگم تنهاذ باشم میترسم....<br>هرچی با همسرم حرف میزنم در دودل میکنم همش میگه بچه ای هیچی بلد نیستی خانوادت هیچی یادت ندادن و از این حرفا.... چی کار کنم....دیگه نه اعتماد به نفس دارم نه انرژی....
علاقه مندی ها (Bookmarks)